۲. مهمترین ویژگی فیلم شخصیتهای جذابش است. فیلم برای هر کدام از آنها ویژگیهای ممتازی انتخاب میکند و سرصبر آن را جا میاندازد (وسواس تمیزی معادی، ترس از جمع و روحیه آزادمنشی برای محمدزاده و …)، شخصیتهایی که اغلب باهوشند اما بنا به نیاز دراماتیک ناگهان کمهوش فرض میشوند (شخصیتهای تیز و فرزی که در شرایط وحشتناک اقتصادی دارو نداری را از دهن شیر درآوردهاند اما حواسشان به قیمت سکه و دلار نیست).
۳. ویژگیهای «برادران لیلا» را میتوان با سکانس عروسی که مقدمهچینی طولانی هم دارد تشریح کرد: مقدمات هفت دست، شام و ناهار اندک! از آن مراسم بزرگ و از جغرافیای آنجا چه میبینیم؟ جز تالاری بزرگ با انبوهی جمعیت که بهشکل «چشمدرآر»ی پر شده. آن تالار و عروسی «عام» میماند برعکس «خانه» که خاص و اصیل است.
از دعوتشدگان و میزبانان چه (از بخش زنان نمایی نمیبینیم)؟ از فضای زنده، از پسلهها و از شکل ملموس ارتباط این خانواده با فامیل پدری (که در تمام فیلم دربارهشان حرف زده میشود) چه میبینیم؟ در عوض بهشکل پیشپا افتاده (و آشنایی در سینمای این روزهای ایران) بر آنچه تاکید میشود رقصیدن طولانی برادرها با آهنگی از محسن یگانه است (آنهم کسانی که در جریان یک نقشه پراسترساند). تنها ایده جذاب مربوط به فضای تنگی است (چیزی شبیه زیرپله) که صاحب مراسم با نوید محمدزاده در آنجا درگیر میشود.
۳. در عوض فیلم هر وقت به خانه لیلا و خانوادهاش بر میگردد جان میگیرد (فضای اصیلی که زنده و ملموس است) اما بهمحض نفس گرفتن پای صحنههای پر دیالوگ بیکاربرد (اما مثلا به یادماندنی) روی گردن فیلم سنگینی میکند. اطلاعات در کل فیلم اغلب از طریق چنین صحنههای طولانی با اتکا به دیالوگ داده میشود. صحنهی بیمارستان در اوایل فیلم بین محمدزاده و ترانه علیدوستی (که بهشکل بیظرافتی با مراجعین پر شده) از نظر حجم اطلاعاتی که میدهد نمونهای است.
۵. ای کاش فیلم صحنههای غیرکاربردی پر حسوحال بیشتری داشت. در حالی که در دو فصل کارگردان شرایطش را بالای پشتبام در گفتگوهای دونفره نوید محمدزاده و ترانه علیدوستی در بالای پشتبام ایجاد میکند (برای اولین بار نفسی میکشیم و چند کوچه و یک محله میبینم) اما افسوس این فصل هم چنان مطول و غیرموثر نوشته شده که ظرافتهای فضاسازی آن نادیده میماند.