برای جامعه سینما: حمیدرضا توکلی| «کنیز» تازه ترین اثر پارک چان ووک کارگردان مشهور کره ای، را سخت بتوان در عناوین و خلاصه داستان ها مختصر کرد، چه آنکه درام روانشناسانه، ملودرام عاشقانه، فیلم گوتیک هیچکاکی، تریلر معمایی و .. نامهایی است که بر آن نهاده اند و کنیز بزرگ تر از آن می نمایاند که در این تمثیلات خلاصه شود.
رفت و برگشت های (Twist and Turn) فیلم و روایت های مختلف داستانی، ما را یاد راشومون کوروساوا می اندازد، ولی این بار زاویه های دید مختلف رهزن حقیقت و متضاد نیستند، بلکه مکمل همند و زوایای جدیدی از شخصیت ها به ما نشان میدهتد، آنجا که ما را با وجوه مختلف و لایه لایه و تو در توی پرسوناژها آشنا میکند و از نقشه هایی میگوید که تصورش هم سخت می نمود.
فضای تعلیقی و معمایی هیچکاکی فیلم نیز به جذابیت فیلم افزوده و تماشاگر زمان فیلم را حس نمیکند و می خواهد لاجرعه و بدون مکث و تانی آن را سر بکشد. چان ووک این بار هم از تم خشونت و انتقام غافل نبوده است و مثل پیر پسر (Old Boy) خشونت را نمایان میکند با این تفاوت که خود را کنترل میکند و آشکارا تمایلی به عیان و عریان کردن شکنجه و زجر ندارد.
نماهای کنترل شده و میزانسن های پایانی را در مواجهه ی شوهرخاله با کنت فوجیوارای -کلاهبردار آرسن لوپنی با بازی درخشان ها جونگ وو بازیگر معروف کره ای-به یاد آورید. انتقام را مستمسک خود میکند؛ ولی این بار پرداخت شده تر و موجه تر؛ تا بیننده هم بتواند همذات پنداری کند. علاقه ی خود را به خشونت تارانتینویی مخفی نمیکند، امضای خود را پای اثرش به یادگار میگذارد، در دورانی که اهتمام دارد بلوغ و پختگی حرفه ای خود را در ۵۳ سالگی به رخ رقیبان و مدعیان بکشد.
بیشتر بخوانید:فیلمهای «سایبرپانکی» و جنگِ میان هوش مصنوعی و هکرها
زن متمول ژاپنی- با بازی تحسین برانگیز کیم مین-هی –به دنبال یافتن راهی برای فرار از سرخوردگی ها و فشارهایی است که از دوران کودکی تا به حال بر او تحمیل شده و راهی برای رهایی نمی یابد. بانوی افسرده ای که گاهی به سرنوشت مشابه با خاله ی جوانش هم نظری دارد.-دار زدن خود با درختی که خاله خود را به آن آویخت و به خاطر خساست شوهر خاله قطع نشد و اکنون به نمادی سحرآمیز در باغ تبدیل شده؛ هم میمیراند و هم می رویاند و تجدید انرژی و خاطره میکند- و قصر وسیعی که عبور از آن با ماشین چندین دقیقه به طول می انجامد از هر زندانی برایش تنگ تر شده ؛ با کنیزی آشنا میشود که مسیر زندگی اش را عوض میکند.
کودکی که انرژی و سرخوشی اش را با ترس و ابزاری برای اغوا و تحریک مردان بودن ، تباه شده و هم اکنون خالی از حس و عشق به نظر میرسد، چه آنکه در چند جای فیلم هم به سردی و سردمزاجی او اشاره شد، در دام عشقی شورانگیز و آتشین و نجات دهنده می افتد؛ جایی که خبری از سلطه و تحکم و تسلط نگاه و آلت مردانه نیست.عشقی فراتر از جنسیت، ملیت و طبقه ی اجتماعی و …نگاه مخفیانه ی بانو هیدکو در ابتدا که با نماهای اغواکننده بازکردن دکمه های لباس و پوشیدن لباس مخصوص زنانه که تازه هم در اختیار طبقه اعیان و اشرافی قرار گرفته ، حمام کردن و ساییدن دندان و …همه و همه مقدمه ای است برای برقراری رابطه ای سراسر اشتیاق و لذت.
رابطه ی دو زن که این بار هدفش ترویج همجنس گرایی نمی نماید، بلکه گویی هدفی والاتر را مطمح نظر دارد.نوعی رهایی از سلطه و فشار و ابزار بودگی.صحنه های اروتیک فیلم با میزانسن های دقیق و حساب شده و معماری متقارن پرداخت شده گرچه یادآور فیلم هایی چون «آبی گرم ترین رنگ است» و ..است ، ولی در پررداخت بسیار حساب شده تر است و بیننده را با خود همراه تر میکند.
بیننده ای که در مسیر داستان در دام روایت پردازی استادانه کارگردان اسیر شده است.فراموش نکنیم این صحنه ها کارکرد تکمیل گر روایی هم دارند و اولین نمایی که میزانسن ها و زاویه ی دید روایت اول و دوم یکی میشود در همان معاشقه ی معصوم وار کودکانه رخ میدهد.
این فیلم از روی کتاب فینگر اسمیت (Finger Smith) سارا واترز نویسنده ولزی اقتباس شده است، البته واترز، داستانش را در فضای ویکتوریایی بریتانیای کبیر روایت میکند. واترز نویسنده ای است که در داستان هایش به دگرباشان جنسی نظر دارد و عنوان پایان نامه دکترای ادبیات انگلیسی اش هم موید علاقه ی وی به این موضوع است. اسکار وایلد، نمایشنامه نویس معروف ایرلندی نیز در این دوره میزیسته و اتهام همجنس گرایی و ۲ سال زندان و طرد سبب مرگ زودرس این نویسنده خوش قلم شد.
فضاهای اختلاف طبقاتی عصر ویکتوریایی و دیکنزی فیلم بسیار متاثر و ملهم از سبک این نویسنده زن فمنیست است، شخصیت کنیز سوک هی با بازی ستودنی کیم تای –ری ما را یاد شخصیت نانسی در رمان الیور توئیست چارلز دیکنز می اندازد. آنجا که دختری به جبر زمانه تهی دست، قصد زندگی پاک میکند و…با این تفاوت که زنده میماند و سرنوشت خوبی انتظارش را میکشد.
فضاهای رمان های واترز، از دید منتقدان به کارهای دیکنز و ویکلی کالینز(Wiklie Collins) شباهت دارد و فقر و غنا و تضاد و کشمکش بین طبقاتی، تاختن به بیداد، ستمگری و فخر فروشی دستمایه کارهای اوست. گشودگی مرکزیت ستیز پست مدرن این بار خود را هم در محتوا و رویکرد و هم در روایت و سبک جلوه گر میکند.جایی که تجربه های سرکوب شده همجنس گرایی یا همجنس خواهی زنانه به تجربه ی یکی شدن با دیگری می انجامد.
جایی که بازگشت به بدن و بازنمایی نقاشی، خود را در فراداستان تاریخ نگارانه نمایان میکند، ساختاری که از زیر یک ژانر و پیرنگ و خرده پیرنگ رفتن گریزان است، نماهایی آزاد که آزادی بخشی را نیز تداعی میکند.-به صحنه زیبای فرار دو زن در دو روایت فیلم توجه کنید، رویای زندگی شیرین و فرارونده در تجربه اتوپیایی محو قدرت قاهره سلطه گر سرکوب کننده نرینه شکل میگیرد، در جایی که با زدودن نقاب های تزویر و مکر زنانه، قالبی جدید از مفاهمه تجلی می یابد.
از دیگر ارجاعات فیلم میتوان به نقاشی رویای زن ماهی گیر اثر هوکوسای نقاش برجسته ژاپنی اشاره کرد که اختاپوس و نقاشی در یکی از کتب مارکی دوسادوار –که در دیالوگی هم به او اشاره شد.- بود یادآور این اثر بودند. همچنین فیلم ربه کای هیچکاک را هم به یاد ما مینداخت، فضاهای قصر و کشمکش بانو و ندیمه و تعلیق های آن یاداور فضای ربه کاست.«کنیز» یکی از پرخرج ترین فیلم های کره و جز ده فیلمی است که در این کشور درجه R گرفته اند.
One Comment
ترجمه
یکی از اصلی ترین پیام های فیلم:
هیچ چیز، آنطوری نیست که به نظر میرسد…