برای جامــعه ســــــــینما: مهــــــدی سلــــــــطانی گردفرامرزی/فیلم دلشکسته(علی رویین تن، ۱۳۸۶)، فیلمی کاملاً گفتمانی و سرشار از گزاره های معنادار در میدان نیروهای اجتماعی حاکم بر ایران است. این فیلم محصول سالهای موسوم «عصر اصولگرایی» است و توسط «مؤسسه فرهنگی هنری شهید آوینی» و مورد حمایت مالی قرار گرفته است؛ مؤسسه ای که تولید فیلمهای با موضوع جنگ و مسائل مربوط به آن، خصوصاً مستند، را سالها در دستور کار خود داشته است.
این موسسه از جمله نهادهایی هستند که طی سالهای پس از انقلاب، وظیفه تولید و بایگانی گفتمان انقلابی را بر عهده داشته اند. از این منظر، فیلم دلشکسته معنای گفتمانی خاصی پیدا می کند. موسسه شهید آوینی، به این دلیل ساخت فیلم را جداب یافته که شخصیت نقش اول فیلم به نام امیرعلی، فرزند شهید و البته دانشجو است. دانشگاه طی سالهای پس از انقلاب همواره عرصه ای بوده که نهادهای انقلابی در پی محاصره و فتح آن بوده¬اند. فیلم دلشکسته در راستای همین هدف نهادهای انقلابی نقش بازی میکند.
در فیلم، تقابلی گفتمانی وجود دارد میان دو قشر و طبقه اجتماعی. یکی قشر مدهبی و انقلابی که نماینده گفتمانی اش «امیرعلی» است و دیگری قشـــــــــــــر بورژوازی سکولار جامعه ایران که نماینده گفتمانی اش دختری به نام «نفس» است.
فیلم با صحنه ای در دانشگاه آغاز می شود که دوستان همکلاسی نفس در حال تعریف و تمجید از ماشین «بی ام دبیلو»ای هستند که پدرش به او کادوی تولد داده است. صحنه ای به نشانه رسوخ عناصر ارزشی بورژوازی مصرفگرا و سکولار در دانشگاه. صحنه ای که با ورود امیرعلی به آن قطع میشود. تیپ ظاهری امیرعلی او را کاملاً از دانشجویان دیگر متمایز میکند. پیراهن سفید روی شلوار، ته ریش بر صورت و تسبیح به دست و لحن کلامی خاص. ظاهری کاملاً رمزگداری شده به نشانه تعلق او به قشری خاص.
صحنه دوم فیلم، صحنه کلاس درس جامعه شناسی استاد رضوی است. جایی که فضای کلاس به دو میدان گفتمان و نیرو تقسیم میشود. امیرعلی و دوستان مدهبی اش از یکسو و نفس و دوستان سکولارش در دیگر سو. استاد رضوی پای تخته عنوان «پدیده اجتماعــــــــــی تام-اتوپیا» نوشته است و از دانشجویان نظرخواهی میکند. نفس اجازه میگیرد و درباره وضعیت جهان سومی جامعه ایران و معضل شعارزدگی صحبت میکند.
او بر آن است که شعارزدگی مانع رشد و توسعه اجتماعی است. در مقابل او امیرعلی صحبت می کند. امیرعلی معضل رشد و توسعه را در وجود شعار نمیداند. بلکه این مسئله را ناشی از عدم تناسب قدرت اجرایی در جامعه ایران و شعارها می داند. نوعی نظریه «اصالت قدرت» در گفتار امیرعلی مشهود است. نظریه ای که در همه کردارهای گفتمانی و غیرگفتمانی او مشهود است. در اینجا شاهد دو نوع گفتمان هستیم که با هم در چالش قرار می-گیرند. دو گفتمانی که موجب دور شدن و کینه صاحبان این گفتمانها شده است.
امیرعلی چاره کار را در پی-ریزی جامعه ای آرمانی همشکل مدینه النبی می بیند. آرمانشهری که همه آحاد یک امت را تحت لوای یک اعتقاد گرد آورد. گفتار امیرعلی موجب خنده دانشجویان می شود. دانشجویانی که به شعاری بودن این گفتار به قول نفس می خندند. امیرعلی اما به این گفتمان اعتقاد راسخ دارد. امیرعلی تنها نیست؛ جمعی از دوستان هم عقیده خود دارد. کسانی که مدام جلسه می نهند و درباره مسائل ایدئولوژیک خود بحث می کنند. در یکی از این جلسات، دوستان امیرعلی، پیشنهاد برخورد فیزیکی با نفس را میدهند. اما امیرعلی با آنها مخالفت می-کند.
استاد رضوی که از چالش این دو گفتمان و نمایندگانش باخبر است، برنامه ای ویژه ترتیب می¬دهد. او دانشجویان را به گروه¬های دو نفره با طرز فکرهای متفاوت تقسیم میکند تا به هم پایان نامه ارائه کنند و از روی قصد، نفس و امیرعلی را با هم همگروه می¬کند. هدف استاد رضوی از این برنامه، نزدیک ساختن دو طیف گفتمانی و جلوگیری از حاد شدن اختلافات میان آنها است.
استاد رضوی، شخصیت ویژه ای است. او هم دکترای جامعه شناسی دارد و هم سردار جنگ بوده است. او به گفته امیرعلی، «مجتهد» نیز هست. این یک سوژه جدید گفتمانی در تاریخ سینمای ایران است. سوژه چندوجهی «دکتر-سردار-مجتهد». در فیلم شخصیت دیگری(با بازی رضا رویگری) از دوستان پدر امیرعلی را داریم که «دکتر-سردار-باغبان» است. این شخصیتها، سوژه هایی جدید در ترکیبات گفتمانی سالهای پس از انقلاب هستند. شخصیتهای چندوجهی که گفتمان انقلاب اسلامی، نوید آنها را داده بود؛ شخصیتهایی حاصل ترکیب های گفتمانی «تعهد و تخصص» یا «ایمان و تکنیک».
هدف استاد رضوی از تشکیل گروههای دو نفره، تولید همین نوع سوژه و شخصیت است. استاد نگاهی ویژه به گروه «امیرعلی-نفس» دارد و برای آنها وقت ویژه میگذارد. امیرعلی فرزند دوست شهید استاد است و ارتباط شخصی جدا از دانشگاه با استاد دارد.
او استاد رضوی را «حاجی» صدا میکند. هم نفس و هم امیرعلی، با این همگروهی نامتناسب مخالفند و حتی به فکر ترک تحصیل می¬افتند. اما اجبار استاد جواب می¬دهد. عنصر ایجابگر قدرت در اینجا به شدت خودنمایی می کند؛ قدرت استاد، سوژه ه ساز است. ترکیب قدرتمندی از مناسبات دانش و قدرت در روابط امیرعلی و نفس پدیدار میشود. قدرت به وجهی مثبت، گفتمانها و سوژه های تراز با خود را تولید میکند.
ترکیب گروهی امیرعلی و نفس، ترکیب عجیب و غریبی از گفتمان ایجاد میکند. آنها در خلال تعاملات با هم و در میان نهادن اندیشه¬های شخصی و طبقاتی خود، دیالوگ گفتمانی ایجاد می کنند. در تعاملات مبتنی بر «پرسش-پاسخ» میان آنها، گفتمانهای طبقاتی هستند که با هم دیالوگ می کنند.
در این تعامل گفتمانی عموماً نفس در جایگاه پرسشگر قرار می گیرد و امیرعلی در جایگاه پاسخگو. نفس مدام کردارهای امیرعلی شامل نحوه پوشش، نحوه گفتار، نحوه اندیشه و … را زیر سؤال می برد و امیرعلی در مقام پاسخ درمی آید. در اینجا طبقه ای با طبقه ای دیگر گفتگو میکند.
هر دو طبقه از طبقات بالای اجتماع هستند؛ منتها یکی مدهبی و یکی سکولار. امیرعلی عضوی از طبقات بالای فرهنگی است و نفس عضوی از طبقات بالای اقتصادی. پدر امیرعلی قبل از شهادت، استاد دانشگاه در رشته «ادبیات، فلسفه و عرفان» بوده و مادرش نیز اکنون استاد ادبیات دانشگاه است.
برای امیرعلی نیز تحصیل در دانشگاه مهم است. دانشگاه برای او، فضایی برای فعال کردن قدرت گفتمان انقلابی فراهم می کند. شانس او برای رسیدن اهداف آرمانی¬اش، با وجود استاد رضوی صد چندان است. شاید او بتواند بــــــــــــــورژوازی سکولار را از خواب غفلت بیدار کند. کلید ارتباط گفتمانی میان دو طبقه مدهبی و سکولار در دستان گفتمان «عشق ایرانی» است. گفتمانی که در کتاب «لیلی و مجنون» نظامی گنجوی به بهترین وجه بازنمایی شده است.
مادر امیرعلی، در یکی از صحنه های ابتدای فیلم، یک نسخه نفیس از «لیلـــــــــی و مجــــــــنون» را به امیرعلی می دهد تا صحافی کند. کتابی که بر امیرعلی اثراتی عمیق می¬نهد و میدان وسیعی برای تجربه کردارهای عاشقانه پیش روی او می گشاید. کردارهایی که چندان مورد تأیید گفتمان سنتی انقلابی نیست. مناقشات عظیمی در تاریخ پس از انقلاب پیرامون مسئله امر جنسی و روبط عاشقانه وجود داشته است. بایگانی عظیمی از آسیب زا شدن امر عاشقانه در مناسبات میان دو جنس را می توان در تاریخ انقلاب اسلامی مشاهده کرد. بایگانی ای که نهادهای حقوقی و پلیسی آن را بازنمایی می¬کنند. در صحنه ای از فیلم، یک مأمور نیروی انتظامی، امیرعلی و نفس را دستگیر میکند.
بهانه دستگیری، سخنانی است که امیرعلی در حضور نفس، پیرامون مسئله عشق صورتبندی می کند.بازداشتی که با ریش گرو نهادن یکی از دوستان امیرعلی رفع و رجوع می شود. گفتمان انقلابی در اینجا، پوست اندازی می کند و عناصر جدیدی را در ترکیب خود جای می دهد. فیلم دلشکسته، صورتبندی این گفتمان جدید را فراهم می کند. گفتمان جدید انقلابی، نه تنها مسئله «عشق زن و مرد» را در ترکیب خود گنجانده، بلکه آن را محور تولید سوژه قرار داده است. امیرعلی و نفس عاشق هم میشوند.
این عشقی انقلابی است؛ نفس دچار «تحول نفس» می شود و این تحول را از طریق نشانه گفتمانی «چادر» به نمایش می گذارد. اما تحول انقلابی در نفس به معنای تحول در مرام طبقاتی خانواده او نیست. جلسه خواستگاری در فیلم، به میدانی برای محاکمه گفتمان انقلابی بدل میشود. پدر نفس، کلیت باورها و کردارهای امیرعلی را زیر سؤال میبرد.
او از نقد ظاهر و پیراهن سفید یقه بسته امیرعلی شروع می کند و باورهای او پیرامون «اهل بیــــــــــــت» و «امام حســــــــین» می رسد. نقدهای گفتمانی تندی که در کمتر فیلمی می توان مشاهده کرد. چند روز بعد، پدر نفس به امیرعلی مراجعه می کند و از او می خواهد که دست از عشق دخترش بردارد و او را به امام حسین قسم می دهد.
قسمی که امیرعلی را وامی دارد علیرغم عشق شدید خود، نفس را از خود براند. این رویدادها مقارن است با ایام عزاداری محرم. بانی برپایی هیئت عزاداری اما، استاد رضوی است که در جمع دانشجویان مدهبی می خواهد که بساط «تکیه» را راه بیندازند. استادی که هم تمام وقت در خدمت هدایت دانشجویان است و هم بانی برگزاری مراسم عزاداری دینی برای امام حسین(ع). این استاد، شخصیتی نادر و تک است و همین تک بودن یا اصطلاحاً «تکینگی» شخصیت است که پیوندهای گفتمانی سوژه و قدرت در این فیلم را مستحکم می کند.
استاد رضوی، صحنه پرداز نمایشی است که در مناسبات گفتمانی امیرعلی و نفس و خاستگاه گفتمانی آنها رخ می دهد. چند سکانس آخر فیلم، مدام صحنه¬های عزاداری را نشان می¬دهد. صحنه هایی که در آن امیرعلی، مادرش و نفس حضور دارند. صحنه هایی که امیرعلی در آنها با پرهیزکاری تمام عیار می کوشد به احترام قسم امام حسین، از «نفس» دوری گزیند. یک شب اما اتفاق خاصی می¬افتد. پدر نفس از صفحه مانیتور ایفون خانه، مراسم عزاداری خیابانی را تماشا می کند و ناگهان تحولی در او رخ می دهد.
فیلم در اینجا خیلی گره قدرتمندی برای نمایش تحول شخصیت ندارد. چه چیز موجب تحول در باورهای سکولار پدر نفس و چرخش او به سوی اندیشه دینی می شود؟ هیچ علت منطقی وجود ندارد. شاید طلب علت منطقی، خود خلاف منطق باشد. هدف فیلم، زیر سؤال بردن کلیت روابط منطقی است و همین جاست که سوژه های جدید انقلابی متولد می شوند.
انقلابی در شخصیت پدر نفس رخ می دهد؛ به طوری که خود را به مراسم عزاداری میرساند و دست امیرعلی را میگیرد و از او می خواهد که با دخترش ازدواج کند. به راستی این تحول بزرگی است که فقط از یک گفتمان انقلابی جدید برمی آید.
سوژه ها همه مطابق این قدرت گفتمانی جدید شکل می گیرند و البته منشاء این تحول در فضای دانشگاه است که پدیدار می شود. بنابر گفتمان فیلم، اگر دانشگاه در دستان اساتید خاصی همچون استاد رضوی باشد، می تواند منشاء تحول در جامعه و نزدیک-سازی طبقات اجتماعی باشد. با این اوصاف، فیلم به خوبی درون آن اقتصاد قدرت و گفتمانی قرار می گیرد که طی سالهای پس از انقلاب، تحت عنوان «انقلاب فرهنگی» در کار پالایش دانشگاه ها بوده است. این پالایش در فیلم دلشکسته به خوبی جواب داده و در قالب شخصیت استاد رضوی پدیدار شده است. کسی که منشاء تحولات بسیار در دانشجویان و عادت واره های مربوط به طبقه و مرام اجتماعی آنها است.
One Comment
مهدی
نقد بی مایه و بدون دید حیف تمام تلاش و هزینه های زیاد برای اینکه بگویید تفکرات جریانات سیاسی و اجتماعی را بلد هستید و میدانید ضعف شما در خود بزرگ بینی از عرفان فلسفه الهیات و ادبیات است و الگوهای اجتماعی بسیار است