جامعه سینما :فیلم ناهید اولین ساختهی «آیدا پناهنده» حکایت زنی سی ساله و شمالی است به اسم ناهید (ساره بیات)، که به دلیل اعتیاد با همسر خود متارکه کرده و با فرزند نوجوانش زندگی سختی دارد. احمد، همسر سابق ناهید، شرط کرده که اگر او قصد ازدواج مجدد داشته باشد حضانت فرزندشان را از او خواهد گرفت و این مسئلهای است که اصلیترین درام فیلم را به جلو می برد.
دقیقاً در همین جاست که راه برای ورود شخصیت سوم فیلم به اسم مسعود (پژمان بازغی) به قصه باز می شود تا شرط احمد را به چالش بکشد. در این مسیر ناهید و مسعود عاشق یکدیگر میشوند اما یک عشق پنهانی!
مسعود که از وضعیت مالی خوبی برخوردار است، میتواند نوید این اتفاق را به ناهید بدهد که دیگر لازم نیست از دوستان خود پول اجارهخانه قرض کند یا شبانه روز برای امرار معاش خود و فرزندش مشغول تایپ کردن باشد. ناهید برای این که حضانت فرزندش را از دست ندهد با مسعود صیغه موقت میکند و روزها در خانه مسعود است و شبها در خانهی کوچک سر بر بالین میگذارد تا امیررضا، فرزندش، و همسر سابق او به غیبتش مشکوک نشوند؛
اما دست آخر ناهید باید بر اساس درام فیلمنامه دست به انتخاب بزند، مادر بماند یا عاشق بشود. ناهید، یا باید صیغه موقت خود را تمدید نکند و دوباره با امیررضا در سختی روزگار بگذراند و یا با همسر فعلیش زندگی راحتتر و بی مشغلهتری را از سر گیرد. گرهای که به کلیشهایترین شکل ممکن باز میشود؛ ناهید بعد از برگرداندن فرزند خود دوباره سراغ مسعود میآید تا برای گرفتن حضانت امیررضا تلاش کند. کل داستان فیلم و گره اصلی فیلمنامه را میتوان به صورت اجمالی اینگونه بیان کرد.
«ناهید» در واقع فیلم شخصیت-محوری است که پرسوناژهایش فراتر از یک تیپیکال ساده و یک لایه نمیروند و این نکته، دقیقاً مسئلهای است که گریبان فیلم را گرفته. مردهای حاضر در فیلم همگی به یک نحوی ملغمهای از خودآزاری، تعصب بیجا و انفعال دارند.
بیشتر بخوانید: نگهی جامعه شناختی به« بیست و یک روز بعد»/«رفاقت و عاطفه»و تأثیری ناآگاهانه وتدریجی
مسعود با این که ناهید را دوست دارد اما تلاشی برای بازپس گرفتن فرزند او نمیکند و مشکل را به دست زمان میسپارد. برادر ناهید متعصب است و نقش حمایتی خود را از ناهید برداشته و نهایتاً احمد را داریم که فقط میخواهد ناهید را در استثمار خود داشته باشد و هنوز معتاد است و درگیر قمار.
در برخی از لحظات فیلم، کارگردان اندکی به سمت سوبژکتیو شدن شخصیتهایش پیش می رود تا درونیات آنها را برای مخاطب باز کند و به عمقی بیشتر از تیپیکالها رود. ولی نتیجه ناموفق است و خروجیاش می شود سردر گمیهای ناهید که در عین نداری و تنگ دستی از دوست خود پول قرض میکند و مبل نو میخرد. تلاشی بیفایده برای نشان دادن تغییر ناهید و عوض کردن اسباب زندگی و امید دوباره به زندگی که در واقع غیر منطقی است و بیشتر تداعی کمخرد بودن و بچگانه رفتار کردن او را میرساند.
در واقع ناهید، دختر بچهای سیساله است که دلش مبل قرمز میخواهد و در این راه اصلاً به فکر دخل و خرج خود نیست؛ یا هنگامی که مسعود به او پیشنهاد گرفتن وکیل میدهد و از ناهید میخواهد تا صبوری به خرج دهد، ناهید حاضر به تمدید مجدد صیغه نمیشود. اما در پایان دوباره به سمت مسعود می آید و این، یعنی شروع دوباره همه نود دقیقهای که گذشت؛ مسئلهای که حاکی از این واقعیت است که کنشهای افراد، مبنی بر یک منطق روایی ناصحیح است و کارگردان عملاً در سی دقیقه پایانی دستش خالی است.
مسئله دیگر، نقش امیررضا در فیلم است که از اواسط فیلم تقریباً حذف میشود و به کلی نقشی تجملی به خود می گیرد. شخصیتی که حضورش در فیلم کمرنگ و کمرنگتر میشود. برای سهولت در فهمیدن این امر میتوان اشارهای به فیلم دهلیز داشت؛
وقتی امیرعلی ( محمدرضا شیرخانلو) تا آخرین لحظه فیلم حضور دارد و حتی گره داستان هم به دستان کوچک او باز می شود اما در این جا امیررضا تا حد زیادی نادیده گرفته میشود و تمرکز کارگردان به سمت رابطه مسعود، ناهید و احمد می رود. شاید یکی از ویژگیهایی که بتواند وجه تمایز یک فیلم خوب اجتماعی با یک فیلم در سطح متوسط را آشکار کند در همین خردهپیرنگهای فیلمنامه است.
شاید اگر بیشتر بر روی معضلات امیررضا و موانع و مشکلاتی که در راه تربیت او وجود داشت مانور داده میشد و این خرده پیرنگ جذاب، ابتر نمیماند، قطعاً فیلم از ورطه کسالت نجات مییافت.
تربیت، صیغه موقت، قمار و مصائب یک زن بیوه همگی در سطح اشارهای کوتاه و ناقص در فیلم رها شده است. امر صیغهکردن در حد یک بهروزرسانی برنامههای موبایلی نزول پیدا کرده است. امیررضا در فیلم رها میشود و دست آخر، با پایانی روبهروییم که کاملاً مشخص است.
فیلم «ناهید» در بهترین حالت خود، تلاشی است برای نشان دادن سختیهای یک زن بیوه در جامعه و دادن حق زندگی مجدد و آزادی به او که بعید میدانم هنرمند و یا هنردوستی مخالف آن باشد؛ و این همان نکته مثبت فیلم است که افراد، بتوانند دوباره به خود حق زیستن بدهند.هادی برجی/از: سینما پرس