مطالب مشابه

2 Comments

  1. 1

    حمیدرضا توکلی خباز

    به نظرم توضیح واضحات و مصداق اطناب ممل بود.اینکه ساختار فیلم کلاسیک و معمایی است بدیهی تر از آن است که نیاز به یادداشتی اینگونه مفصل داشته باشد.
    اتفاقا با وجود اینکه آقای شهبازی معتقد است اطلاعات راوی و تماشاگر برابر است ؛ به نظرم فصل ممیز و اختلاف این فیلمنامه با قواعد کلاسیک در اینجاست.
    فیلم از فصل دادگاه تمرکز بیننده را بر وقایع آن طور که دادگاه میبیند متمرکز میکند و بیننده فراموش میکند حالات روحی و عاطفی ساندرا بعد از حادثه را به یاد بیاورد.یعنی سکانس هایی که ما دیده ایم و تشکیلات قضایی ندیده است.
    حالات روحی ناراحتی از فقدان شوهرش،اشک ریختن و احساس تنهایی اش،تاکید بر صداقت در گفتار به پسرش حتی اگر به ضرر مادر شود و ….
    تمامی این صحنه ها با شروع دادگاه فراموش میشود و بیننده یکی از اعضای هیئت منصفه ای میشود که این بار باید با بی رحمی زنی را قضاوت کنند که دروغگو،پنهان کار،خیانت کار،دزد ادبی و …است و چه بسا اگر شهادت پسر در انتهای دادگاه نبود حکم به مجرم شمردن ساندرا میدادند.
    باز هم در اینجا فصل ممیزه بیننده و قاضی است.قاضی فقط شهادت پسر مبنی بر افسردگی پدر و میل به خودکشی را میبیند و ما روایتی متناقض از صورت پدر و گفتار پسر ،طوری که ظاهرا پسر خاطره را بازسازی و واژگون کرده است.
    اینجا بیننده به مخاطره می افتد که چه بسا سیستم قضاوت اشتباه کرده باشد و زن مقصر باشد.-اشتباهی که در اکثر نقدها دیده ام.-
    قشنگی کار ژوستین تریه و آرتور حراری در این است.جایی که عواطف بیننده را ضد شخصیت اصلی داستان تحریک میکنند.دیو پنهان حسادت و رقابت را درون ما بیدار میکنند تا موفقیت های “دیگری” را تخریب کنیم.رسانه ها هم مزید بر علت خواهند شد.
    به هر حال به نظرم میرسد “آناتومی یک سقوط”متعلق به ژانر جدیدی است که میتوان آن را نوجنایی قلمداد کرد.
    ژانری که گرچه پیدا کردن مجرم و مقصر در سایه ی شک و ایهام و ابهام است اما روند رسیدن به آن نقطه اهمیتی مضاعف می یابد.

    پاسخ
    1. 1.1

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *