وی بر تنوع ژانر در آثارش تاکید و این نوع فیلمسازی را به دوی ماراتن تشبیه کرد و گفت: فیلم آغوش باز تجربهای در ژانر کمدی درام است که ایرادات آن را میپذیرم و دوست دارم کارگردانان دیگر در آثار بعدی کاستیها را مرتفع کنند. میشود خیلی راحت به یک ژانر بسنده کرد و واژهای مثل «فیلمساز مولف» را هم به خود گرفت و فیلمهای یک شکل ساخت. ترجیحم این است که ریسک کنم و نقدها را به جان بخرم.
کارگردان دارکوب یادآورشد: فیلم اجتماعی فقط این نیست که به زیر پوست شهر پرداخته شود. اجتماع اقشار مختلف دارد، طبقات متعددی دارد، اصغر فرهادی و داریوش مهرجویی خدمتی که به سینمای اجتماعی کردند این بود که سینمای اجتماعی را محدود به یک قشر خاص نکردند. ما تصویری از پشت صحنه آمادگی هنرمندان یا ورزشکاران ندیدیم، از زندگی خصوصی و فردی و رابطه آنها با همسرانشان کمتراطلاع داریم. اتفاقا این بخش برای من جذاب بود که در سه داستان موازی، آن بخش را که در زندگی خواننده نمیبینیم، نشان دهم. برخی اوقات تاثیر اجتماع در خانه دیده میشود.
وی در بخشی دیگر افزود: در خواست من این است که فیلمهای ما نقد اصولی شود و در فیلمنامه و قبل از ساخت بتوان از نظر منتقدان حرفهای بهره برد، هر چقدر فیلمها بیشتر نقد شود و با فیلمسازان تعارف نشود، کارگردان عاقبت به خیرتر میشود.
شعیبی با اشاره به اینکه این فیلم ماحصل شرایط اجتماعی جامعه بود گفت: «آغوش باز» سختترین تجربه کارگردانی من بود. هدایت و کنترل از ریتم نیفتادن سه داستان موازی در کارگردانی دشوار است و زمانبندی و میزانسن، محاسبات دقیقی میطلبید. از سویی من اصرار داشتم رنگ در سینما جایش را باز کند. در این فیلم بیشتر دنبال تجربهگرایی بودم تا ژانر کمدی درام در سینمای ایران بیشتر ظهور و بروز داشته باشد.
عنصر اصلی کمدی درام، توئیست داستانی است
در ادامه محسن سلیمانی فاخر کارشناس و منتقد سینما گفت: اینکه هر یک از آثار شعیبی در گونهای متفاوت است، قابل تقدیر و نشان از تجربهگرایی او دارد، اما این فیلم از واقعیت اجتماعی فاصله دارد و ما تصویری از روح جمعی جامعه در آن نمیبینیم.
وی تصریح کرد: به زعم جامعهشناسان پدیدارشناس، باید دنبال «واقعیت اجتماعی» برویم و واقعیت اجتماعی در ادراک از جامعه است، اما این فیلم بر اساس تجربه زیسته و اداراک از جامعه نوشته نشده است. در فیلم همه مشکلات سانتیمانتال است، شهر زیباست و مشکلات برای توده جامعه نیست.
وی گفت: اگر فیلمساز روی یک بُعد از زندگی کاراکتر اصلی تاکید میکرد، یا پشت صحنه زندگی و یا مسائل و مشکلات برگزاری کنسرت را نشان میداد، نتیجه موفقتر بود. پرداختن به مصایب زندگی حرفهای و شغلی و مشکلات عاطفی و زناشویی در زمان اجرای یک رویداد خاص در زندگی یک هنرمند، بافت و ساختار فیلم را از باورپذیری دور میکند.
وی افزود: در کمدی درام، تعلیق و توئیست (پیچش) داستانی، عنصر اصلی این ژانر است که ما در داستان چنین چیزی را نمیبینیم و آن تعلیق به وجود آمده هم از اواسط داستان برای مخاطب لو میرود، به عبارتی دست روایت برای مخاطب رو شده است.
وی در پایان گفت: فیلم جای خالی این جنس از سینما را پُر میکند و در ورطه سینمای مبتذل نمیافتد. کاش در انتهای فیلم در دام پیامگویی و نصحیت نمیافتاد، گویی میخواهد مخاطب را شیرفهم کند.
فیلم بیش از حد شیک و رنگین است و نسبت زیادی با واقعیتهای اجتماعی بیرونی برقرار نمیکند
مهرزاد دانش منتقد و نویسنده سینما نیز تصریح کرد: فصل مشترک فیلمهای شعیبی، تمرکز بر مفهوم و مناسبات روابط خانوادگی است. موضوع فیلمهای او چه درباره قصاص باشد یا اعتیاد، چه به مفاسد اقتصادی بپردازد یا مقطعی از تاریخ سیاسی کشور را مرور کند، در هر حالتی جنبههای خانوادگی آدمهای داستان است که روایت را پیش میبرد و تبدیل به نمود اصلی میشود. حالا در «آغوش باز» هم با همین ایده مواجه هستیم که البته شکل گسترشیافتهتری در مقایسه با فیلمهای قبلی شعیبی دارد و داستان با ترکیب موقعیت سه خانواده مجزا از هم که به تدریج در مییابیم ارتباطهایی با هم دارند، شکل میگیرد.
وی افزود: امتیاز اصلی فیلم، حفظ ریتم داستان با وجود موقعیتهای متفاوت این سه داستان خانوادگی است. داستان اول درباره زوجی سالخورده است که فضای موقعیتیشان فراز و نشیب چندانی ندارد و عمدتا حس و حال درونی این زوج درباره یکدیگر روایت را به جلو میراند. داستان دوم درباره خانواده یک خواننده است که به دلیل ترک همسر او از خانه، التهاب بیشتری را در نسبت با داستان اول در بطن خود میپروراند و قاعدتا ریتمی پویاتر دارد و داستان سوم هم با توجه به اتفاقات متعدد خرابی سیستم صوتی و اتصالی برق و خراب شدن دکور و در دسترس نبودن هارد طراحیهای دکوراسیون و… که تعلیق برای برگزار شدن یا نشدن کنسرت موسیقی را تقویت میکند، ریتمی بسیار پرشتابتر دارد. شعیبی توانسته بین این سه موقعیت، تعادل ریتمیک مناسبی برقرار کند که به روانی روایت داستان منجر شده است.
دانش یادآور شد: اما به رغم این امتیاز، فیلم دچار نقصهایی است که انسجام متن را مخدوش کرده است. اول آن که برخی فصلها چه در پرداخت و چه در فلسفه وجودی و کارکردی، شکلی الصاقی و بیارتباط با بافت سایر فصلها دارند؛ مثل فصلی که حسن معجونی حضور دارد و حال و هوایی گنگستری/فانتزی را تداعی میکند و یا دختری که تکنوازی ویلون میکند و حضوری زائد و بیربط به داستان دارد. نقص دوم، قابل حدس بودن فرجام ماجراهاست که مسیری کلیشهای را طی میکند.
وی افزود: نقص دیگر، وزن دادن بیش از حد به برخی جنبههای موقعیتی و شخصیتی متن است که از آن جمله میتوان به همسر خواننده و نوع حضور قدیسوار او در فصل نهایی اشاره کرد. دیگر آن که فیلم بیش از حد شیک و رنگین است و نسبت زیادی با واقعیتهای اجتماعی بیرونی و پیرامونی برقرار نمیکند؛ اگرچه متوجه هستم که فیلمساز قصدش ساخت فیلمی آرامشبخش بوده تا تماشگری که در جامعهای پر از اضطراب و تشویش و تنش و تیره به سر میبرد، دست کم در این یکی دو ساعتی که در سالن سینماست، از موسیقی و رنگ و احساس، آرامش پیدا کند.
این منتقد در پایان گفت: با این حال «آغوش باز» فارغ از اینکه دوستش داشته باشیم یا نه، فیلمی قابل احترام است؛ به ویژه در زمانهای که بسیاری از فیلمها با رویکردی بسیار مبتذل، در حال تاخت و تاز در اکران هستند. «آغوش باز» با اینکه به عنوان یک کمدیدرام، جنبههای کمدی هم دارد، اما برخلاف بسیاری از فیلمهای کمدی سالهای اخیر، باجهای سخیف به مخاطب نمیدهد و متانت رابطهاش با تماشاگر را حفظ میکند.