جامعه سینما: فرزاد موتمن| تفاوتی نداشت که قاتلی حرفه ای در «سامورائی» باشد یا سارقی گانگستر در «دایره سرخ» یا کاراگاهی در «پلیس»، ملویل از دلون پرسونای ماندگاری ساخت از شخصیتی منزوی ، سرد، صامت و صورت سنگی. ویژگی هائی که برایش دائمی شدند و فیلمسازان دیگر از هانری ورنوی (دسته سیسیلی ها ) تا دوچو تساری (اسلحه بزرگ) و خوزه جووانی (دو مرد در شهر) و ژرژ لاتنر (مرگ یک فاسد) همین پرسونا را تکرار میکردند، البته دلون از همان ابتدا هم پتانسیل های چنین کاراکتری را در خود داشت و ما نشانه هائی از آنرا در مثلا « زمانی که دزد بودم » ( رالف نلسن / ۱۹۶۵ ) می بینیم، اما دلون در عین حال تجربه گرا و اهل ریسک هم بود و سعی می کرد کاراکترهای غیر منتظره ای را هم تجربه کند. بعضی انتخاب هایش خوب از کار در میآمدند مثل « کسوف »( آنتونیونی) «روکو و برادران» و «یوزپلنگ»(ویسکونتی) و «آقای کلاین»(لوزی) و گاهی نقش مناسب اش نبود مثل «عشق سوان»(شلوندروف) در این میان « اولین شب آرامش » ( والریو زورلینی / ۱۹۷۲ ) یک استثنای دلچسب است .
اینجا دلون مرد مالیخولیائی بی تاب و نا آرامی را بازی می کند که با هوش و مستعد اما قمارباز و جام بدست است که با سنت های خانوادگی اش سر سازگاری ندارد و زندگی مشترک راکد و بدون عشقی را با زنی افسرده می گذراند . او با یکی از شاگردانش، دختری جوان و بسیار زیبا که مورد سو استفاده قرار گرفته و آسیب دیده وارد ارتباطی می شود که سرانجامی تراژیک دارد. اینجا دیگر از کاراکتر کم حرف و مرموز فیلمهای ملویل خبری نیست. این کاراکتر، پر شور، سرشار از عاطفه، عاشق و در عین حال نا امید و تاریک است.
دلون، مراحل مختلف شکل گیری این کاراکتر را از بی تفاوتی مطلق به یک شورشی شکست خورده، بطرز درخشانی بیادماندنی درآورده است. این فیلمی ست که تماشایش را به جوانان علاقمند به بازیگری پیشنهاد می کنم. حضور دلون در «موج نو» ی گدار هم تجربه بسیار متفاوتی ست که بحث جداگانه ای می طلبد.