مختص جامعه سینما: کورش جاهد/فیلم بازگشت ناپذیر ساخته کارگردان آرژانتینی الاصل سینمای فرانسه که به نمایش تصویری آوانگارد و نامتعارف از روایات همیشگی در سینما در راستای آشنایی زدایی جهان پست مدرن از مفهوم “زمان” و همچنین انتقاد به خودخواهی نوع بشر در جهان مابعد رنسانس به روایت تصویری تکان دهنده و تفکربرانگیز از هستی و هویت انسانی بشر در بستری روانکاوانه و ذهن گرایانه می پردازد.
به خاطر می آورم اوایل دهه ۱۳۸۰ این فیلم را در شرایط بسیار ویژه روی نوار VHS توانستم ببینم. هرچند در آندوره به دلیل اینکه فیلم به زبان فرانسوی ساخته شده و تمام فیلم ها آن دوران فاقد زیرنویس فارسی یا انگلیسی بودند، از دیالوگ ها و گفته های فیلم چیزی زیادی متوجه نشدم.
به خاطر می آورم اوایل دهه ۱۳۸۰ این فیلم را در شرایط بسیار ویژه روی نوار VHS توانستم ببینم. هرچند در آندوره به دلیل اینکه فیلم به زبان فرانسوی ساخته شده و تمام فیلم ها آن دوران فاقد زیرنویس فارسی یا انگلیسی بودند، از دیالوگ ها و گفته های فیلم چیزی زیادی متوجه نشدم.
با این وجود تنها چیزی مانند بسیار دیگر از سینمادوستان تا سالها از تماشای این فیلم در ذهن و روان من هم ثبت شد وجود دو یا سه صحنه بسیار خشن و ناراحت کننده از خشونت نامتعارف فیزیکی و تجاوز بود که در واقع به غیر از روایت معکوس و وارونه فیلم یادمانی از تماشای فیلم را در ذهن به جای میگذاشت.
نکته بسیار اصلی و اساسی پیرامون صحنه بخصوص تجاوز در میانه فیلم که شبانه در “زیرزمین” مترو شهر اتفاق میافتد البته نقطه عطف و جالب توجه فیلم است که هرچند از لحاظ تماشای و ادراک آن با حواس بینایی و شنوایی و شنیدن جملات مشمئز کننده شخص تجاوز کننده بسیار دردناک و عصبی کننده به نظر میرسد، اما از لحاظ روی دادن فیلم در فضای “زیرزمین” مانند بسیاری دیگر از فیلم های دوران پست مدرن از معنای ویژه و نمادین برخوردار است.
نکته بسیار اصلی و اساسی پیرامون صحنه بخصوص تجاوز در میانه فیلم که شبانه در “زیرزمین” مترو شهر اتفاق میافتد البته نقطه عطف و جالب توجه فیلم است که هرچند از لحاظ تماشای و ادراک آن با حواس بینایی و شنوایی و شنیدن جملات مشمئز کننده شخص تجاوز کننده بسیار دردناک و عصبی کننده به نظر میرسد، اما از لحاظ روی دادن فیلم در فضای “زیرزمین” مانند بسیاری دیگر از فیلم های دوران پست مدرن از معنای ویژه و نمادین برخوردار است.
از آنجا که مطابق معانی قابل خوانش نشانه شناختی در فیلم های ایندوران، روی دادن موضوعات مختلف در محیطی مانند “زیرزمین” را به حیطه “ضمیر ناخودآگاه” نسبت میدهند، نمایش و رویداد این قسمت هم با مساله ضمیر ناخودآگاه انسان در پیوند بوده که البته در راستای روایت وارونه و معکوس فیلم معنای مشخص تری پیدا میکند که قابل خوانش روانکاوانه و سوبژکتیو است.
از آنجا که صحنه های پیش از مشاهده صحنه تجاوز شبانه در مترو به شخصیت زن فیلم یعنی خانم الکس (با بازی مونیکا بلوچی) به تمامی به زدو خورد های خشونت آمیز دربردارنده مفهوم انتقام باز میگردد، شاهد دنیایی سراسر مردانه و رقابت جو و سرشار از انتقام در ابتدای فیلم هستیم که البته همانطور که گفته شد در روایت معکوس و وارونه فیلم به زمان پس از رویداد تجاوز به الکس و تلاش دوست پسر خشمگین او مارکوس(با بازی وینسنت کسل) برای گرفتن انتقام از شخص متجاوز اختصاص دارد.
چه بسا این فضای خشونت آمیز و مردانه در ادامه به یک کلوپ همجنس گرایانه به نام رکتوم (به معنای مقعد) میرسد که در درون آن ضمن مشاهده تصاویری کابوس گونه از روابط مردان بدون حضور هیچ عنصر زنانه همراه با حرکات دیوانه وار دوربین و شخصیت های مردانه تعقیب جنون آمیزی را در پی یافتن شخص متجاوز به تصویر میکشد. تصاویری که سراسر حاکی از تعقیب مارکوس در جستجوی یافتن شخص متجاوز به دوست دخترش الکس است و در آن با زن موبلوند تن فروشی هم برخورد پیدا میکند که بعدتر متوجه میشویم اینزن موبلوند با همین ظاهر زنانه دارای اندام جنسی مردانه (فالوس) بوده که اشاره به مساله “ساحت مردانه” مستقل از جنسیت اندام وارگی مردانه یا زنانه دارد.
چه بسا این فضای خشونت آمیز و مردانه در ادامه به یک کلوپ همجنس گرایانه به نام رکتوم (به معنای مقعد) میرسد که در درون آن ضمن مشاهده تصاویری کابوس گونه از روابط مردان بدون حضور هیچ عنصر زنانه همراه با حرکات دیوانه وار دوربین و شخصیت های مردانه تعقیب جنون آمیزی را در پی یافتن شخص متجاوز به تصویر میکشد. تصاویری که سراسر حاکی از تعقیب مارکوس در جستجوی یافتن شخص متجاوز به دوست دخترش الکس است و در آن با زن موبلوند تن فروشی هم برخورد پیدا میکند که بعدتر متوجه میشویم اینزن موبلوند با همین ظاهر زنانه دارای اندام جنسی مردانه (فالوس) بوده که اشاره به مساله “ساحت مردانه” مستقل از جنسیت اندام وارگی مردانه یا زنانه دارد.
به عبارت دیگر نمایش تصاویر کابوس گونه و خشن ابتدای فیلم از دعوا و زدوخورد و قدرت طلبی مردانه نه الزاما در انتقاد از خود مردان بهعنوان موجودات اجتماعی مذکر بلکه در انتقاد از ساحت مردانه است که قدرت طلبی، رقابت جویی ظالمانه و انتقام جویی است که به اینگونه سبب تبدیل جهان ابتدای فیلم به یک کابوس و جهنم عینیت یافته شده است.
در عوض آنگونه که بعدتر مشاهده میکنیم توجه بیشتر به ساحت و “ژویی سانس” زنانه میتواند در پیوند با مفاهیمی مانند زیبایی، صلح، عشق و هنر جهان بهتر و قابل تحملی را جایگزین این کابوس مردسالارانه و انتقام جو بسازد.
اما نکته جالب در مورد حرفهای شخص متجاوز هنگام انجام عمل تجاوز به شخصیت زن در “زیرزمین” مترو که درست در میانه فیلم روی میدهد، اصرار این مرد برای “پدر” و بابا خوانده شدن خود توسط قربانی تجاوز یعنی الکس است که از اینلحاظ مفهوم تجاوز را با عقده الکترا و میل به رابطه با پدر و یا فراتر از آن خوی تجاوزگرانه بدوی درون ناخودآگاه مردانه مربوط میسازد که ریشه در تاریخ غارنشینی ماقبل تمدن دارد. تصاویر بعدی رویداد این تجاوز که به لحاظ روی دادن معکوس روایت فیلم به زمان پیش از روی داد تجاوز باز میگردد، در یک مهمانی عجیب زنانه و مردانه سپری میشود که در آن الکس و مارکوس به همراه دوست دیگرشان حضور دارند.
اما نکته جالب در مورد حرفهای شخص متجاوز هنگام انجام عمل تجاوز به شخصیت زن در “زیرزمین” مترو که درست در میانه فیلم روی میدهد، اصرار این مرد برای “پدر” و بابا خوانده شدن خود توسط قربانی تجاوز یعنی الکس است که از اینلحاظ مفهوم تجاوز را با عقده الکترا و میل به رابطه با پدر و یا فراتر از آن خوی تجاوزگرانه بدوی درون ناخودآگاه مردانه مربوط میسازد که ریشه در تاریخ غارنشینی ماقبل تمدن دارد. تصاویر بعدی رویداد این تجاوز که به لحاظ روی دادن معکوس روایت فیلم به زمان پیش از روی داد تجاوز باز میگردد، در یک مهمانی عجیب زنانه و مردانه سپری میشود که در آن الکس و مارکوس به همراه دوست دیگرشان حضور دارند.
آنگونه که به نظر میرسد در این مهمانی زنان با زنان در حال رقص بوده و تقریبا شاهد رقص هیچزن و مردی با یکدیگر نیستیم که از اینلحاظ تاکید بیشتر فیلم بر “ژویی سانس” زنانه بر خلاف تصاویر مردمحور ابتدای فیلم وجود دارد. گذشته از تاکید فیلم بر رقص زنان با یکدیگر در اینمهمانی عجیب، مصرف مواد روان گردان از سوی مارکوس سبب دلخوری الکس شده و باعث میشود تا او اینمهمانی را بدون همراهی دوست پسرش مارکوس شبانه ترک کرده تا در ادامه به صحنه دلخراش زیرزمین مترو برسد که اگرچه پیش تر شاهد آن بودیم، اما از لحاظ روایت معکوس فیلم پس از صحنه های مربوط به مهمانی روی داده است.
پیش از رسیدن به سکانس مهمانی عجیب و غریبی که الکس آنجا را با ناراحتی ترک کرد، شاهد حضور الکس و مارکوس به همراه دوست دیگرشان در قطار مترو هستیم که راهی مهمانی هستند.
از لحاظ نظام نشانه شناختی در فیلم های جدید سینمای جهان، وسایل نقلیه عمومی اعم از مترو و اتوبوس را میتوان در بسیاری موارد در حکم اشاره به “ناخودآگاه جمعی” و ناخوداگاه تاریخی انسان به تصور آورد که حضور توده وار و گروهی افراد داخل آن مساله ناخودآگاه جمعی و تاریخی بشر را تداعی میکند. از طرفی حضور این سه دوست صمیمی که هرسه در حال صحبت درباره روابط جنسی و ضرورت یا عدم ضرورت روی دادن مساله اورگاسم جنسی هستند میتواند مساله ای تاریخی و صاحب پیشینه در ناخودآگاه تاریخی بشر قلمداد شود که از دیرباز و در طول تاریخ در ذهن و روان بشر ایجاد مشغولیت کرده و چه بسا تعیین کننده بسیاری از رفتارها و خشونت های بشری نیز بوده است.
تاکید دوست الکس و مارکوس روی صحبت و پرسش درباره ضرورت رساندن زن به اورگاسم جنسی در این سکانس بسیار بارز و معنی دار به نظر میرسد چه بسا تلاش بی نتیجه این مرد در دادن تجربه اورگاسم به دوست دختر سابق اش یعنی الکس از نگاه او سبب اصلی جدایی آن ها و سپس دوست شدن الکس با مارکوس بوده است. هرچند در پاسخ به این مرد که اورگاسم زنانه را در رابطه مرد و زن بسیار ضروری و بااهمیت می انگارد، الکس در پاسخ به او میگوید که لازم است حتی گاهی بطور خودخواهانه تنها به ارضای نیاز جنسی خودش فکر کند.
چراکه به گفته الکس زنان در بسیاری مواقع تنها از مشاهده و ادراک ارضای جنسی مردان خوشنود و راضی میشوند. جالب اینکه همین اتفاق چند ساعت بعد در زیرزمین مترو برای الکس به عنوان قربانی تجاوز رخ میدهد. به صورتیکه مرد متجاوز داخل زیرزمین مترو به همین گونه و بدون توجه به آسیب و موجودیت جسمانی و روانی الکس به خشونت و خشم بسیار زیاد الکس را برای دقایق متمادی مورد تجاوز قرار میدهد. جالب اینکه تنها صحنه فیلم که برخلاف تصاویر بیش فعال و بسیار متحرک فیلم کاملا بطور ثابت فیلمبرداری شده همین صحنه تجاوز در زیرزمین مترو است که از اینلحاظ در یک خوانش معنی دار میتوان ثابت بودن این تصویر را به ثابت بودن تصویر تجاوز در ناخودآگاه بشر و زنو مرد فیلم مرتبط دانست.
از این لحاظ گفته میشود میل به قربانی شدن تجاوز گویا در ناخودآگاه زنانه بصورت یک میل تاریخی به جا مانده از دوران های پیشین تمدن و یا در اثر رفتارهای تجاوزکارانه و مردسالارانه جهان امروز نیز به گونه ای در اعماق ناخودآگاه بسیاری از زنان نهادینه شده است. به گونه ای که شاهد هستیم برخی زنان بصورت کاملا ناخودآگاهانه حتی خود را در معرض تجاوز قرار میدهند!… درست به همان گونه که الکس پس از جدایی از دوست پسرش مارکوس و ترکمهمانی بدون هیچاحتیاط و مراقبتی شبانه به تنهایی وارد راهرو مترو شده و مورد تجاوز قرار میگیرد. هرچند در یک خوانش نمادین همانگونه که گفته شد به دلیل روی داد این حادثه یعنی تجاوز دلخراش داخل زیرزمین مترو به الکس را در “زیرزمین” بطور کامل به رویداد آن در ساحت ضمیر ناخودآگاه نسبت داد.
از این لحاظ گفته میشود میل به قربانی شدن تجاوز گویا در ناخودآگاه زنانه بصورت یک میل تاریخی به جا مانده از دوران های پیشین تمدن و یا در اثر رفتارهای تجاوزکارانه و مردسالارانه جهان امروز نیز به گونه ای در اعماق ناخودآگاه بسیاری از زنان نهادینه شده است. به گونه ای که شاهد هستیم برخی زنان بصورت کاملا ناخودآگاهانه حتی خود را در معرض تجاوز قرار میدهند!… درست به همان گونه که الکس پس از جدایی از دوست پسرش مارکوس و ترکمهمانی بدون هیچاحتیاط و مراقبتی شبانه به تنهایی وارد راهرو مترو شده و مورد تجاوز قرار میگیرد. هرچند در یک خوانش نمادین همانگونه که گفته شد به دلیل روی داد این حادثه یعنی تجاوز دلخراش داخل زیرزمین مترو به الکس را در “زیرزمین” بطور کامل به رویداد آن در ساحت ضمیر ناخودآگاه نسبت داد.
پس از سکانس قطار مترو که الکس و مارکوس و دوست دیگرشان مانند یک خانواده سه نفره در حال گفتگو در آن هستند به سکانس پیش از آن یعنی حضور مارکوس و دوست دخترش الکس در خانه مشترکشان می رسیم که در تضاد با صحنه های تکان دهنده و دیوانه وار ابتدای فیلم هردو صمیمانه و برهنه روی تخت منزلشان حضور دارند.
پس از آن هردو پس از دریافت پیام صوتی دوستشان آماده رفتن به بیروناز منزل برای رفتن به مهمانی همان شب به وسیله قطار مترو میشوند. در یکی از دیالوگ ها مارکوس به الکس میگوید که خوشحال است توانسته او را از چنگدوست پسر سابق اش قاپیده و به چنگبیاورد. اما الکس در پاسخ این گفتار یکسویه که یادآور جهان رقابت جوی مردانه است به مارکوس میگوید که خود او انتخاب کرده که از دوست پسر سابق خود جدا شده و با مارکوس وارد رابطه شود
بدین ترتیب این دیالوگ و گفته الکس بازهم تاکید دیگری بر ضرورت عاملیت یافتن جهان زنانه در حق انتخاب شیوه زندگی و شریک عاطفی است که مارکوس به دلیل مشغولیت در جهان مردانه و رقابت جوی خود نسبت به آن بیگانه است. بهرشکل همزمان با آمادگی این زوج برای رفتن به مهمانی همان شب که پیش از این شاهد وقایع داخل آن بودیم، الکس با استفاده از وسیله آزمایش بارداری پی به حاملگی خود میبرد. سرانجام فیلم با صحنه ای بسیار زیبا از حضور زنی روی چمن های سبز یکپارک در حالیکه فواره های آب اطراف او به حرکت درآمده و کودکان اطراف این زن مشغول جنب و جوش و بازی هستند بازهم در تقابل و تضاد با دنیای کابوس گونه و مشمئز کننده ابتدای فیلم همراه با شنیده شدن موسیقی مسحور کننده دوران کلاسیک به پایان میرسد.
به این ترتیب روایت وارونه فیلم که با تصاویری از یک پیرمرد برهنه و پریشان در ابتدای آن آغاز شده بود اینگونه با تصاویر زیبا و دلنشینی از حضور یک زن و کودکانی در اطرافش به زیبایی تمام به پایان میرسد. پیرمردی که ابتدای فیلم از ایجاد رابطه جنسی و به عبارت دیگر تجاوز به دخترش مانند آنچه در زیرزمین مترو اتفاق افتاده بود ابراز پشیمانی و گناه میکند. گویا تمام رویداد تجاوز در ناخودآگاه اینپیرمرد وجود داشته و با پذیرش تجاوز از جانب شخصیت زن فیلم پیوند یافته باشند.
One Comment
آرزو
نقد فیلم برگشت ناپذیر از آقای جاهد ، عالی بود،
از آنجا که فیلم لایه های زیرین و روانشناختی داشت، نقد هوشمندانه و دقیق ایشان بسیار دلپذیر بود. سپاس