مختص جامعه سینما:محسن سلیمانی فاخر/«اورکا» می خواهد از مسئله «زندگی» و مسئله «انسان و بدن» در برهه تاریخ سخن بگوید .فیلم با دو تن یا دو حقیقت تنانه روبروست : تن بی معنا و بی خاصیت مدیر و تن دردمند مردم .اصولا زندگی در «اورکا» بر محور تن و بدن استوار است؛تن خیس چسبان ، تن تشنه،تن دردمند.
در «اورکا» اخلاق برده و اسیرست .قهرمان فیلم از جهانِ در بند خود در عذاب است،اما نتوانستنهای خود را به خواستن تبدیل میکند. او از نیازهای خود نمیترسد و برای عینیت دادن به آن مبارزه و تلاش می کند.
خوی قدرت،دشمن زندگی است ،چون نسبت به هر دستاورد و موفقیتی کینه توز و بدگمان است،چراکه پیشاپیش نمیتواند یا نتوانسته است آن را داشته باشد؛ پس نسبت به آنها نفرت میورزد،عداوتی زهرآگین از دیگری و جهان هستی.
به زعم «فوکو» نظام های فکری و اخلاقی همواره سعی در انضباط جسم دارند تا از این طریق بتوانند جسم تک تک افراد جامعه و جسم کلی جمعیت جامعه را کنترل نمایند و آن ها را در مسیرهای خاص هدایت کنند اما« الهام اصغری» از این چنین انضباطی سرپیچی می کند .
زندگی میل دارد خود را تکرار کند و تا زمانی که میل به زندگی، بهمثابه نوعی سیاست جمعی است محکوم به تکرارهای متفاوت است. انتهای فیلم نشان می دهد که هر اندیشه و عملی که در برابر زندگی قدعلم کند، زندگی آن را برخواهد انداخت. شور زندگی بر مرگ غلبه خواهد کرد.
جریانهای «ضدزندگی» به هجرت وعزلت اصالت می دهند ،برای همین هم «الهام »برای شورش در مقابل سد زندگی با آن روحیه تخریب شده از سوی نظام قدرت و خانواده به جایی که امکان تحقق آرزوهایش را دارد سفر می کند.
در جهان فیلم خشونت علیه زنان نه یک استثنا بلکه یک نظم فرهنگی است. نگاه مدیر فدراسیون رویکردی ارتجاع است . رویکردی که وجه تاریخی درازی دارد . الهام می خواهد بر سر بدن متحرک طبیعی مبارزه کند نه بدن تحریککننده. او با رعایت همه قوانین عرف ، مدعی دفاع از حریم خصوصی است .«آبرو» و «ناموس» واژه های کلیدی در گفتمان خودخواسته و منفعت جوی مدیر فدراسیون است اما وقتی همین زن وقتی توسط شوهرش مورد خشونت فیزیکی تا استانه مرگ می رود برای گفتمان مهم نیست.
فیلم به قلمرو حقوق زنان در خانواده و نقش جسم در زندگی و رویکرد انسانها به جسم و بدن ارشارتی مستقیم دارد. «الهام اصغری» می خواهد از، بدن در یک قلمرو تابو عبور کند .زندگی «الهام»تحت سلطه امر سیاسی است. زیست سیاستی که امر خصوصی را منتفی میکند. تمام زندگی تحت کنترل قدرت و سوژهسازیهایی است که ساز و کار عملی کنترل و انقیاد هستند.
به زعم «آگامبن»، اردوگاه جایی است که تن ها و کالبدها در آن اسیرند و اتمفسر فدراسیون به مثابه همان اردوگاه است که با تن و کالبد بازی های سخت و پیچیده می کند .از نظر آگامبن «اخلاق مبتنی بر قانون» هدفش چیزی جز کنترل و مدیریت و سرکوب روان و ذهن و تن انسان نیست تا بتواند از این طریق قدرت خود بر انسان را عمال کند. این سیستم یک مدیریت اجرایی غیراحساسی و تهی از عواطف انسانی را بر جامعه حاکم می سازد تا تن انسان را تبدیل به قربانی سازد و انرژی حیات را از آن خارج کند.
فیلم اورکا می گوید که باید به تن انسان و بیولوژی او حرمت گذاشت. بیولوژی انسان مقدم بر اجتماع هست. تن انسان موجودی نیست که از او قربانی ساخت و آن را کشت.در «اورکا» قانون سرکوب می کند، کنترل می کند، اما حمایت نمی کند. وقتی در جامعه ای قانون خشک و غیر قابل انعطاف فقط برای مردم اجرایی شود نتیجه فقط کنترل و سرکوب استعداد است و به آنان به عنوان ابزار نگاه خواهد شد.
به باور آگامبن،ما در هیچ چیز مشترک نیستیم جز انسان بودنمان.اگر به انسانیت توجه نشود تبدیل به شی واره هایی خواهیم شد که به جان هم می افتیم وتنها جایگاه و پست و میز مهم است ،همان جریان« من مدیرم »و «میزم را دوست دارم» .چنین منشی عاری از روایت احساسی از زندگی خود و همنوعان است که از خشونت ابایی ندارد
پوشش «الهام اصغری» تبدیل به نوعی قانون تبدیل شده تا جسم و بدن جامعه را در چارچوب آرمان های خود منضبط سازد.از نظر خانم رییس ،جسم او باید منضبط شود تا تحقق خواسته ها ممکن شود. در چنین مکانیسمی تن زنان به قربانی تبدیل می شود .