مختص جامعه سینما:محسن خیمه دوز/فخری خورش (۱۳۰۹ – ۱۴۰۲)آخرین نقش زندگیاش را نیز بازی کرد.اما ماندگارترین نقش او بازی در فیلم «شطرنج باد» (محمدرضا اصلانی – ۱۳۵۵) بود. نقشی دشوار و غیرمتعارف که باید تماممدت روی صندلی چرخدار باشد و به همین دلیل باید با زبان نگاه و لحن ادای کلمات، بازیاش را مدیریت کند.
به جز یک مورد که دیگر از نگاه، صدا و میمیک صورت کاری بر نمیآید و فقط فیزیک بدن تنها سرمایه اوست. از این منظر میتوان ادعا کرد: سکانس سقوط خانمکوچیک از پلهها و حرکت با پاهای فلج از طبقه بالا تا دم در ورودی را میتوان یکی از درخشانترین و به تعبیری دقیقتر، درخشانترین سکانس تاریخ سینمای ایران دانست.
این ادعا بی دلیل نیست. دلیل اول اینکه در زمانهای که معنا و مفهوم «پلان- سکانس» در ایران ناشناخته بود، زیباترین «پلان-سکانس» تاریخ سینمای ایران در این فیلم و با بازی فخری خوروش خلق شد.
دلیل دوم اینکه نورپردازی، طراحی حرکت دوربین، انتخاب لنز و قاببندی توسط بهترین فیلمبردار سینمای ایران، «هوشنگ بهارلو» انجام شد و با حضور او و با همین فیلم بود که عنوان «مدیر فیلمبرداری» برای اولینبار وارد سینمای ایران شد.دلیل سوم حضور فرخ مجیدی به عنوان فیلمبردار (دستیار بهارلو) بود که یکی از درخشانترین فیلمبرداریهای تاریخ سینمای ایران را انجام داده است.
دلیل چهارم بازی درخشان فخری خوروش است که مسیر دشوار پلهها تا در ورودی را با دقت با حرکت دوربین هماهنگ کرده به طوری که هم باید حواسش به حرکت دوربین بهارلو باشد تا از کادر قابی که او بسته خارج نشود، هم به درونیات کاراکتر خانمکوچیک توجه کند و اوج درماندگی شخصیت او را بازی کند، هم مراقب آسیب ندیدن بدنش باشد، و هم اینکه یکی از زیباترین نمادهای «بدنمندی» در تلاشگری زن ایرانی را بر پرده سینما خلق کند.
زیبایی این سکانس تنها زمانی واضح شد که فیلم «شطرنج باد» توسط اسکورسیزی و جورج لوکاس، دو سینماگر برجسته جهان، به عنوان میراثی از سینمای جهان ترمیم شد و با درخشش رنگها و نورها بعد از نیمقرن که نگاتیوهای فیلم مفقود شده و آسیب دیده بود، برای اولینبار پخش جهانی شد (و البته هنوز در ایران به نمایش درنیامده).عامل دیگر درخشش فخری خوروش در این فیلم، حضور بهترینهای تئاتر و سینما در کنار اوست،
افرادی چون: محمدعلی کشاورز، اکبر زنجانپور، حمید طاعتی، شهره آغداشلو، شهرام گلچین، آنیک شفرازیان.با آنکه خوروش در این نقش بسیار درخشید و نشان داد که بازیگر توانمندیست اما با صحبتی که با زندهیاد «ایرن» داشتم، به من گفت کاندید اصلی نقش خانمکوچیک او بوده نه خوروش، زیرا چهره او جدا از زیبایی دراماتیک، زن قاجار را بهتر از چهره خوروش تداعی میکند.
اما در آخرین لحظات، نقش به خوروش سپرده میشود که باعث دلخوری ایرن میشود، دلخوری همراه با حسرتی که تا پایان عمرش همراه او بود. (داستان تغییر ناگهانی بازیگر نقش خانمکوچیک هم حدیثی مفصل و جداگانه دارد)اما فخری خوروش در کنار بازیهای زیبای تئاتری، تلویزیونی، تلهتئاتر و سینماییاش، اگر فقط همین یک نقش را داشت میتوانست در یادها و در ادبیات بازیگری سینمای ایران جاودان بماند، به خاطر بازی در یک نقش «دشوار غیرمتعارف».
نقشی که بازی در آن کاملا با ریسک همراه است، چرا که بازیگر چنین نقشی را یا به زمین میزند و از جهان بازیگری خارج میکند، یا آنچنان ماندگار میکند که هرگز از یادها پاک نمیشود. خوروش دومی بود.یادش گرامی.