جامعه سینما :مهدی یزدانی خرم/«علفزار» کاظم دانشی جسورانه آغاز میشود، قدرتمند پیش میرود و محافظهکارانه تمام میشود.«علفزار» قصهی شرِ مطلق است در ساعتِ اداری یک شعبهی قضایی در شهری نزدیکِ تهران.
بازپرس اداره (با بازی متمایز پژمان جمشیدی) حین تعقیبوگریزِ کارآگاهانِ خود دچار یک بدبیاری خونین شده و کارهای انتقالاش به مشکل خورده. در روز داستان پروندهای مقابلِ او میگذارند از یک درگیری خشن در باغی تفریحی. چهار برادر به خانوادهای که مشغولِ شنا در استخر باغ بودهاند هجوم برده و یکی از مردانِ مهمان در کُماست.
از سویی مقامی قدرتمند میخواهد قضیه فیصله داده شود و آبروریزی برای او و خانوادهاش نشود اما یکی از زنان آن خانواده (عروس با بازی سارا بهرامی) میخواهد شکایت کند گویا اتفاقِ هولناکی در باغ افتاده.. کلِ فیلم تقریبن در یک لوکیشن میگذرد. اناقها و راهروها و البته خُردهداستانها. مادرِ چهار پسر (با بازی درخشان مائده طهماسبی) هر کاری میکند که رضایت گرفته شود و مقام قدرتمند نیز به خانوادهاش گفته «بگذرند» و بعد که چهار برادر بیرون بیایند خودش عذابشان خواهدداد.
بیشتر بخوانید:
تاملی بر فیلم«علفزار»/جهانی از شرم های فرو خورده
بازپرس نیز که تحتفشار است بدش نمیآید پرونده فیصله یابد ولی حجمِ «شر» چندسویه است. فیلم در ژانرِ شناختهشدهای حرکت میکند که در آن گذشته، رازها و وضعیتِ فردی آدمها ناگهان جوری به هم گره میخورد که باید برای نجات خود به سکوتی مصلحتاندیشانه تن دهند.
من معتقدم فیلمی مانند «علفزار» که مشخص است چهقدر لایههای سانسور را دور زده توانسته ریتمی مناسب بسازد و قصههای فرعیاش نیز در اکثر مواقع به هم چفت شوند، اما فیلمنامه به «تصمیم» بزرگتر و جسورانهتری برای پایان نیاز داشت.
این «شر» چیزی نیست که بتوان آن را با حذفِ یک شخص حل کرد. اما من در فیلمهایی که در سال گذشته دیدهام بیشک «علفزار» را اثری برآمده از ذهنی میدانم که سرکش است و تکنیک میشناسد. قصهگوست و کمرحم. وقتی همه به فساد خو دارند و خفه میشوند هیچکس نمیتواند نظم را به هم بریزد مگر «نمادین» و این دقیقن همان کاریست که بازپرس و عروس خانواده انجام میدهند.
برای چشمدوختن به لجن باید از لجن برآمد و دانشی که قطعن این رئالیسمِ آبی ولی گرمی را که رنگ فیلم ساخته رها نخواهدکرد. در یک شیفتِ کاری دهها نفر سرنوشتشان عوض میشود و هیچ قهرمانی هم نمیتواند کاری کند مگر کمی آن را به تاخیر بیاندازد.
فیلم بوی تعفنی میدهد که غیر از زنِ معتادِ فیلم (با بازی صدف اسپهبدی) سعی در پنهانکردناش دارند ولی الاهیاتِ تعفن کارش را میکند. فیلم ناتورالیستِ دانشی قصهی یک نیمروز است.(به نقل از صفحه شخصی نویسنده)