مختص جامعه سینما:شهریار تیموری/سریال خاتون درامی عاشقانه به هنگام اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ نمایش می دهد.سریالی که علی رغم ضعف ها دیدنی است .شهریور ۱۳۲۰ نیروهای متفقین در طول سه روز جنوب و شمال ایران را اشغال کردند.وقایعی که هنوز در تاثرات آن زیست می کنیم.
رفع ضعف های اساسی در ارتش ایران و تلاش برای ارتقای آن از چنین تاریخی دغدغه سران مملکت است.چه در دوران پهلوی دوم و چه در جمهوری اسلامی ایجاد نیروی نظامی وفادار به حاکمیت و تلاش برای سرآمد بودن قدرت نظامی در منطقه و اولویت این مهم بر سایر سیاست گذاری ها ریشه در وقایعی تلخ دارد.
واقعیت این است که فارغ از کمبود ادوات و تجهیزات نظامی در برابر متفقین،واقعه اشغال در هر حال و با هر سیاستی از جانب حاکمیت، رخ می داد. دریفوس ،سفیر وقت آمریکا در ایران درباره علت حمله متفقین گفته است:
«من خطر ستون پنجم آلمان را کم بها نمیدهم؛ ولی اعتقاد دارم که انگلیسیها دارند از آن به عنوان بهانهای جهت اشغال ایران استفاده میکنند و عملا در توانایی این بازوی منزوی راه مبالغه میپیمایند. من به این نتیجه رسیدهام که ایرانیان هر پاسخی هم که به خواستههای متفقین بدهند، انگلیسیها و شوروی به دلیل ضرورتهای نظامی، خواهناخواه ایران را اشغال خواهند کرد.»
درست است که سیاستمداران ما بنا به موقعیت جغرافیایی مملکت و تجربه تاریخی،از آن پس ضعف تکنولوژی نظامی و نیروی نظامی وفادار به میهن را درک کرده اما سیاست ورزی و اشکالات آن بسیار محل بحث است.اینکه چطور مقدمات سیاستی دگر در پشت سیاست جاری برای دفع خطر چیده شده باشد .
هر طور به داستان بنگریم با هر محدودیتی،به هر صورت سیاست را سیاست ورزی لازم است؛سیاست امکان یافتن امور ناممکن است؛یافتن راه حلی برای عبور از بن بست. گر چه رضاشاه سیاست بی طرفی اعلام کرد اما این سیاست کفایت نمی کرد،مدتها قبل از اشغال میبایست تمهیداتی اندیشیده می شد.
حذف های پی در پی سلطنت تاثیر خود را نهاده بود.به روایت تاریخ در بهار ۱۳۱۸ دربار دیگر از مشاوران خالی شده بود و جایشان را چاکران دعاگو پر کرده بود.کسی جز تایید صحت اوامر ملوکانه کار دیگری نداشت
.عباسقلی گلشاییان میگوید که رضاشاه بارها در ژوهانسبورگ میگفت: «مرا اغفال کردند و همهاش با عبارت خاطر مبارک آسوده باشد، مرا از جریان واقعی سیاست دنیا و ایران بیاطلاع گذاردند.»