مختص جامعه سینما: حمیدرضا توکلی| نمایش « او و او» به عنوان اولین اثر نمایشی آرش رستم زادگان، اثری مدرن و عمیق است. نمایشنامه ای نوشته ی ژان پیر مارتینز (Jean-Pierre Martinez) نمایشنامه نویس شهیر فرانسوی. مارتینز کارگردان و نمایشنامه نویس پرکاری است که بالغ بر هفتاد اثر ادبی دارد که به زبان های مختلف ترجمه شده است.
کتاب اون آقا و اون خانم (Him and Her) اولین اثر او بود که از انگلیسی به فارسی ترجمه شد و به وسیله ی آن به فارسی زبانان معرفی شد.(۱)رستم زادگان برای اجرای این اثر تصمیم گرفته مجددا این اثر را از انگلیسی ترجمه کند تا مناسب اجرای خویش کند.
«او و او» ظاهرا داستان زوجی است که با مسائل و مشکلات مختلف مواجه اند و یادآور هزاران رمان و فیلم و تئاتری است که به خرده جنایت های زناشویی پرداخته اند، ولی در سویه ها و لایه های ژرف تر و عمیق تر با اثری مدرن و انتقادی مواجه ایم که نمایش “او و او ” را به تئاتری متمایز و ممتاز مبدل میکند. دال مرکزی یا مضمون محوری اثر نقد گفتمان های نامتوازن و غیرهارمونیک مدرنیته است. فضایی کاریکاتورگونه که در کل اثر ملموس و مشهود است .
✅️انسداد فضای گفتگو و دیالوگ از ابتدایی ترین نهاد جامعه یعنی خانواده آغاز می شود.نهادی که کوچکترین و البته مهم ترین نهاد هر جامعه ی متمدن مدرنی است و هسته ی تشکیل دهنده ی اجتماع. جایی که واژگان و کلمات رنگ میبازند و از معنا و مفهوم پوچ و توخالی می شوند. زن -با بازی درخشان و خیره کننده مرجان افروز-به مرد می گوید که تابلوی هنری ارزنده ای را تصور کن که در خانه و بالای شومینه نصب کرده ایم و از آن لذت میبریم.و مرد -با بازی و درخشش آرش رستم زادگان؛ مترجم و کارگردان اثر- میگوید که ما مگر شومینه داریم!
*مرد می گوید که مجله ی ورزشی میخواند تا هویت مردانه اش را تثبیت کند ،ولی زن میخواهد او را متوجه امری دیگر کند و با شور و شوق و شعفی مضاعف از او میخواهد برای کشف و تقویت مردانگی اش کار دیگری کند و مرد میگوید باشه.مجله ی ماشین هم میخوانم. عدم درک ناشی از انتقال نیافتن منظور و معنا است. واژگانی که به کار میروند و چه بسا زیاد هم به کار گرفته شوند ولی معانی متفاوت، متضاد و گاه متناقضی از آن دریافت و استنباط میشود.
*مرد هنگامی که با سوال کودک مواجه می شود که بعد از مرگ به کجا می رویم، دغدغه ی افرادی را دارد که جنازه شان پیدا نمی شود تا در قبرستان دفن شوند! موضوع روح و نفس و جهان ابدی ،ازلی و ….اصلا و ابدا برایش مطرح نیست. دغدغه های اگزیستانسیالیستی مطرح شده مانند تنهایی، مرگ، عشق و …به سطحی ترین شکل ممکن پاسخ داده می شود. مفاهیم به کلی از قالب و معنا تهی و پوچ شده اند و معناباختگی و ابزورد و پوچ انگاری از مضامین پرتکرار و پرطنین این اثر است.مانند صحبت از حسادت و خیانت پس از مرگ در گفتار مرد.
* حتی جایی هم به نظر می رسد مرد و زن به درک مشترک و تفاهم رسیده اند ناشی از اشتباه برداشت است.
مرد : فرزندمان امروز ازم پرسید آدما وقتی میمیرن کجا میرن؟!
و میدونی من جوابش رو چی دادم؟!
زن: نمیدونم
مرد: آفرین.دقیقا .گفتم نمیدونم.(نقل به مضمون)
حتی تفاهم آنها هم بر مبنای کژفهمی و کج تابی و ایهام و ابهام است.درک درست در جهان معاصر هم ناشی از اشتباه و ابهام زبانی است. در اینجاست که نمادها،نشانه ها و سمبل ها اهمیتی مضاعف می یابند و حلقه ی ازدواج از تعهد و وفاداری عملی ارزنده تر میشود. اگر حلقه ی مرد گم شود و آن دو به هتل بروند برای دیگران تداعی رابطه ی نامشروع میشود. وقتی زبان و گفتار در تداعی و انتقال معنا و مفهوم گنگ و الکن و قاصر است، نشانه ها جایگزین آن میشوند و آنها نیز همچون حلقه هم گمراه کننده اند و هم توخالی.
✅️در این شرایط است که دوست یابی هم بنا به مقتضیات و گفتمان های رایج محیط زیستی باید شکل گیرد و همسایه ها مناسب ترین گزینه اند. زیرا هزینه ی رفت و آمد آن کمتر است!-البته که با این وجود مرد نمایش همچنان بی خبر و بی اعتنا به همسایگانش میباشد و اساسا خود او است که باید هر گفتمانی را نقض کند .در این شرایط است که شاخص ترین پارادایم هم همچون حفظ محیط زیست به بازیچه ای دست افراد تبدیل میشود تا با توسل و تمسک بدان، افعال و پندار خویش را توجیه و تبیین کنند. در این فضا اساسا گفتمان ها قرار نیست راه حل و راهکار ارائه دهند؛ آنها فقط مصالح و ابزاری هستند که به وقت نیاز از کیف ذهنمان به بیرون تراوش میکنند تا کردارمان را زیبنده و موجه کنند. تقلیل و تنزل گفتمان محیط زیست به دوست یابی مقتصدانه نیز در همین راستا قابل تبیین است.
✅️مردانگی رو به افول و نزول دنیای مدرن هم به وضوح مطرح میشود.مرد به دنبال هویت مردانه،مردانگی مفقود و کم رنگش میگردد و دنبال آن در خواندن مجلات ورزشی و ماشین و تعدد همسر است. مردانگی غایبی که هیاهو برای هیچ است؛ سردمزاج و اخته است و دوست دخترهای خود را بدین خاطر از دست داده و در تمنای دو زن در یک خانه است! فانتزی اش پوشیدن کفش پاشنه بلند و دامن زنانه است ولی در گفتار آن را نفی و کتمان میکند تا سر از رویا-بخوانید کابوس-اش در بیاورد. مردانی که ادعایشان گوش فلک را کر میکند ولی در مقام عمل کوتوله هایی اند که از دوران طفولیت و صغیری خود عبور نکرده اند و همچنان کودک و ناتوانند.
✅️اپیزود خواب کابوس وار مرد قطعا درخشان ترین قسمت فرمی و ساختاری اثر است. جایی که فضایی برای هنرنمایی مرجان افروز پدید می آید تا قابلیت های نهفته ی فیزیکال خود را عیان و آشکار کند.می توان فضای دهشتناک این پرده را به مثابه ذهنیت آشفته و مشوش کودکانی گرفت که مورد هجوم افکار و ایده های متناقض و وهمناک قرار میگیرند و در این بین هیچ سپر دفاعی ندارند. وسایل ارتباطی از آنها گرفته و زدوده شده و به جای آن کنترل تلویزیون بی خاصیت در جیبشان تعبیه شده. نسلی که به جای ارتباطات موثر و مثمر ثمر،غرق در شبکه های اجتماعی مجازی شده و مفر گزیر و گریزی هم نمی یابند.
✅️موضوع تلویزیون و کنترل آن در چند اپیزود مورد بررسی قرار می گیرد و اگر نمایشنامه را حاصل گفتگو و تعامل چند زوج بدانیم که خوانشی مطرح و موجه است، رسانه خط ربط و وصل آنها می شود. در اینجا نیز نگاهی منفی و انتقادی به رسانه حاکم است و آنها را دارای کارکردی خنثی کننده و منفعل می داند .
✅️در اپیزود ماقبل پایانی هم با خانه ی خالی مواجه ایم که تمامی نشانگان خود را از دست داده و فاقد هویت و سکنا است.خانه به مثابه جامعه ای که آرمانها و انگاره های سنتی و مذهبی خود را زدوده و افسون زدایی و رازگشایی کرده و قواعد و قوانین هنجارگذار جایگزین و جانشینی هم برای آن نیافته. اکنون از اینجا مانده و از آنجا رانده شده و در خیابان ها،پرسه زنان به دنبال هویت مفقودش میگردد و از ترس نگاه ها و ذهنیت های دیگران باید همان نیم بند هویتی اش را هم پنهان کند.-زن باید حلقه را از دستش دربیاورد تا بتوانند به هتل بروند.- ابزورد،پوچ انگاری و نیهیلیسم مضامینی هستند که با طنزی سیاه و تلخ مطرح میشوند.
✅️این اثر به عنوان تجربه ی اول آرش رستم زادگان اثری قابل قبول است ولی میتوان به نکاتی برای بهبود روند آن اشاره کرد. مسلما نمایش پردازی و دراماتورژی بهتر اثر میتوانست به خوشخوان کردن نمایش و مقبولیت بهتر اثر کمک کند. کم کردن از تعداد اپیزودها و حذف دیالوگ های طولانی، تکراری و بعضا غیر منطبق زبانی-مانند شوخی تعداد بازیکنان فوتبال و لباسشویی-میتوانست به بالا بردن کیفیت کار کمک شایان توجهی کند.
مطرح کردن موضوعات زیاد، پراکنده و پرگویی با وجود اینکه از مشخصه های مدرنیسم و در راستای اهداف نویسنده برای بمباران ذهن و عدم تمرکز میباشد ،اما برای مخاطب امروز اکنون ایران ثقیل و غیرقابل درک و هضم و دورکننده است. تغییر تنالیته ی صدا و گفتار و زبان بدن بازیگر مرد ما را به سمت زوجهای متفاوت رهنمون میکند ،در صورتی که بازی زن یکدست و یکنواخت است .اگر تعمدی در خوانش های متفاوت اثر نباشد میتوان آن را قرینه ای برای کاستی تلقی کرد.
✅️نمایش “او و او”دریچه ایست برای بازبینی مدرنیته ی نامتقارن،نامتوازن ،غیرهارمونیک و کاریکاتورگونه ای که تمامی ابعاد زندگی را متاثر ساخته و برای گریز از آن باید به بازاندیشی در تمامی مفاهیم دست زد. اثری خوش ساخت که طلیعه ی ظهور کارگردانی خوش قریحه و متفکر را میدهد.
۱-ژوکر و کیسه بوکس دو کتاب دیگر او هستند که به فارسی ترجمه و به زیور طبع آراسته شده اند.