برای جامعه سینما:محسن سلیمانی فاخر/اروپا در اواخر سال ۱۸۴۴تحت حاکمیت سلطنت مطلقه بعلت بروز بحران، قحطی، کسادی بازار در آستانهی تغییراتی ژرف است ،انقلاب صنعتی در انگلستان مناسبات اجتماعی را دگرگون ساخته و طبقهی جدید کارگری را بوجود آورداست.
درجامعه هیچ چشماندازی برای فعالیت آزاد یافت نمی شود.همهچیز به زور سرکوب شده؛ یک آنارشیِ حقیقیِ جان. سازمان های کارگری سنگِ بنایِ ایدهی یک جامعه اشتراکی آرمانی را بنا نهادند که در آن همه باهم برادر هستنداما دو جوان آلمانی این ایده را از هم گسیختند و به موجب آن و در نتیجه دگرگونی درشیوه مبارازات، آینده بشر را دگرگون ساختند.
این موقعیت ،جامعه و اتمفسر فیلم «کارل مارکس جوان» است که با سکانسی از رویای او آغاز می شود .او با تاکید بر این دیدگاه که «منتسکیو دو فساد را نام می برد. یکی زمانی که مردم قوانین را رعایت نمی کنند و دیگری زمانی که خود قوانین مردم را فاسد و تباه می کند.» علیه ساختارهای غیر انسانی قیام می کند،دیدگاهی که در قرن های متمادی گرد پیری به خود نمی گیرد.
فیلم برهه زمانی اختصاصی از دوران جوانی و زندگی فردی و اجتماعی نظریه پرداز آلمانی کارل مارکس است. زمانیکه وی مشغول تدوین مانیفست به همراه «انگلس» است. فیلم به مباحثهها و اختلافات درونی میان انقلابیون سرک میکشد ودوران دغدغه مند یک انقلابی پرشور و نویسندهای متعهد را با فراز و نشیب ها و نقاط عطفش نشان می دهد و مخاطب با زندگی، آثار و اقدامات مارکس بین سال های ۱۸۴۴ تا ۱۸۴۸ آشنا می شود .
مارکس جوان
کارل مارکس جوان نابغه ای است که شاهد پیدایش شکل جدیدی از نظام اقتصادی است در این دوره استثمار وحشیانه کارگران، زنان و کودکان به وفور در اروپا شایع است.
در فیلم دیده میشود که که وقتی انگشت کارگر زن در کارخانه قطع می شود.از قشر بورژوا پاسخ برمی آید که «این تجربه ای شد که سرِکار حواسشو جمع کنه ،پول مفت میگیرید که کار کنید، نه اینکه چرت بزنید»زنی کارگری که ۳روز نخوابیده بود و حالاکارفرما در جواب حق ش می گوید «میتواند برود و بمیرد وهزینه تعمیرات از دستمزدش کسر میشود و همینکه کارگر را اخراج نمی کند ، از روی خوش شانسی آنهاست»
بنابراین مارکس در زمانه ای است که از دغدغه های فلسفی و روشنفکری پا را فراتر می گذارد به دغدغه های انسانی، اجتماعی و طبقات محروم رو می کند. آثار و بیانیه های مبارزاتی برای هواداری کردن از فقرا، کارگران صنعتی و برای تشکل و ارزش دادن به آنها و مهیا کردن مسیری که آنها را حاکم بر سرنوشت خود و جامعه کند ،معطوف است.
فیلم چالش ها و مباحث درونی کمونیستها را به تصویر می کشد و از مارکس سیاستمدار سالخورده ،مارکسی جوان ، قوی و باانگیزه و پر شور میسازد و تجلی گر یک مبارز بزرگ و متفکری تاریخساز است.او فیلسوفی است که همه زندگی خود را تحت ارمانهای خود گذارد اما پستیها و موانع بر سر راه او در بهوجود آوردن تفکری آرمانگرا ابتر می مانند و نتیجه آنکه نظریه های او این روزها به خوبی قابل درک و تحلیل است .
کارل مارکس جوان به گفتوگوی متفکران اختصاص یافته اما گام های پر تلاش هنرمندان مارکسیست را عیان می کند .کارگردان با پرهیز از نمایش پیرمردی انقلابی، از مسیر بلوغ دو جوان و اندیشمند جسور که اثر خارقالعادهای بر جهان قرن بیستم گذاشته اند سخن می گوید.
مارکس نظریه پرداز
مهم ترین نتیجه تلاش ها و مبارزات دوران جوانی مارکس ارائه مانیفیست کمونیست است. او و انگلس با تألیف مشترک کتاب هایی همچون «خانواده مقدس» با مدیریت طبقه پرولتاریا توانستند جنبش ها را سرو سامان دهند. او در سکانسی به انگلس جمله تاریخی خودش را می گوید «فیلسوفان تا کنون جهان را تفسیر کرده اند.
مسئله اصلی در این است که باید فلسفه جهان را تغییر بدهد.» اوبا این دیدگاه، دنیای نظریه پردازی اش را با اقدام وعمل همسو در پی می گیرد و چونان یک فعال و مبارز سیاسی و اجتماعی در میدان کنش حضور و نقش رهبری دارد وعلیه نظام سرمایه داری می تازد .
او در بین مخالفان و هوادارانش به دو عنوان «مارکس جوان» و «مارکس پیر» شناخته می شود .مارکس جوان،کنشگری انقلابی ست که ضد نظام سرمایه داری و استبداد قد علم می کند.
فیلمساز می خواهد با نمایش جوانی مارکس بر نقاط عطف زندگی اش تاکید کند که در جوانی -نه پیری- نقشی انقلابی و موثر ایفا می کند و تلاش می کند تا کلیشه های رایج از مارکس را بشکند تا مخاطب را به سفری واقعی از زندگی در دوران جنبش های کارگری و مبارزات سوسیالیستی ببرد و با روشنفکری آشنا سازد که برای بهبود اوضاع و ارائه افکار و دستیابی به آرمان ها و ایده آل هایش بی وقفه تلاش کرده، رنج کشیده وخانواده اش را متحمل سختی های متعددی کرده است .
مارکس همسر
مارکس از آلمان به فرانسه رفته است در شهر پاریس و با دختر و همسر نجیب زاده اش زندگی می کند. زندگی برای یک تبعید شده با افکار ضد سرمایه داری کار ساده ای نیست. وی در مقاطع مختلف به دلیل انتشار مقالات و ارائه افکارش دستگیر و تبعید می شود.چاپ این مقالات نه تنها ارائه و انتشار دیدگاه های مارکس است، بلکه تنها منبع درآمد و امرار و معاش خانواده نیز هست.
در سکانسی از فیلم فارغ از دغدغه های زندگی و نقش مرد خانواده می گوید:« دوتا چیز هست که منو راضی میکنه؛اول اینکه این مقاله من اثر گذار باشه و دوم اینکه استبدادِ حاکمیت پروس، نمایان بشه »او از در بخش هایی از وظایفش در قبال خانواده غافل است. مسوولیتهای ازدواج به ویژه در مورد همسری که از طبقه اجتماعی خود بالاترست را جدی نمیگیرد.
فیلم نگاهی به زندگی خانوادگی، عشق و تعلق او به خانواده دارد.او به خاطر بریدن از طبقه اجتماعی در خورش و هزینه های اعتقادات خود،اثرات درونی و اقتصادی سختی بر زندگی گذارده است.
دو همسری -همسر مارکس و انگلس- هر دو از طبقه اجتماعی و اقتصادی خود پا به زندگی گذاشته اند که مملو از تهدید و آوارگی و سختی است.همسر مارکس با هوشمندی زندگی را مدیریت می کند .زنی آگاه و همراه است و عاری از شکوه و گلایه است ، از مسیر همسر خارج نمی شود و از سویی مردان مطمع را سرکار میگذارد .از آن سو معشوقه انگلس زنی جسور و بی مهاباست که با دفاع از حق و حقوق همکارانش، از کارخانه پدر انگلس اخراج می شود.
مارکس دوست
در فیلم رفاقت به معنای اصلی در جریان است . دوستی راستینی بین مارکس فقیر و تبعید شده و انگلس مرفه و بورژوای وجود دارد.در سکانس های متمادی رابطه عمیق و همسویانه این دو رفیق شفیق دیده می شود . هنگامی که مارکس و انگلس منتظر پذیرش عضویت در لیگ عدالت هستند، یکرنگی و هماهنگی مشهود است و حتی صحنه چون مستی ها و گریختن از دست ماموران، هم فاز بودن به دید مخاطب می آید.
هر دو با هم نقد فلسفه برونو بائر را در نوشتههایشان آغاز کردند و کتاب«خانواده مقدس» رادر سال ۱۸۴۵ منتشر می کنند. در همان سال مارکس پس از اخراج از فرانسه به بلژیک رفت.وی برای ورود به بلژیک متعهد شده بود چیزی در مورد سیاست آن دوران منتشر نکند. انگلس به کمونیسم واهداف مارکس روی می اورد و با مشکلات اقتصادی و اجتماعی او واقف می شود و از هر کمکی دریغ نمی کند.