جامعه سینما:”رژهی تدفین رزها” اثر توشیو ماتسوموتو تصویر و نمادی از سینمای انقلابی و سرکش در اواخر دههی شصت است. فیلمی با اتکا به ویژگیهای سینمای زیزمینی underground و موج نو (ژاپن و فرانسه و بهخصوص گدار) که در تلاش برای رسیدن به یک فرم کاملاً رها و بیانی تازه است.
فیلم کنکاش و جستجویی برای لحن است و در آن سعی میکند تا جهانِ مستند (ابژکتیو)، جهان فیلمیک (سوبژکتیو) و گونههای متفاوت تصویر را به کار گیرد: تصویر فیلم در حال پخش، کارگردان و بازیگران در نقشِ کارگردان و بازیگر در داستان و خود جهان روایتگر ماتسوموتو.
در فیلم ما واکاوی فردیت و اجتماع را داریم، اساساً یک فردیت در عصر مدرن چه کنشها و واکنشها و چه رویکردی برای دستیابی به فردیت خود و مشخصاً آزادیاش انجام میدهد. فیلم در بطن خود نوعی واکاوی و جستار سیاسی/اجتماعی/فرهنگی نیز است. تصاویر مستندگونهی اعتراض در خیابان و به زیر نقد کشیدن وضعیت به موازای دیالوگهای کارگردان/بازیگر در باب سینمای جدید، سینمایی که خود را از قاعدهها جدا میکند تا ایجاد کننده فرم و صورت جدیدی باشد.
همینطور سکانسهای مصاحبه با بازیگران/افراد در باب آزادی جنسی، حسشان نسبت به انتخابهایشان و همینطور میلشان. در تدوین فیلم رویکرد قطع کردن حس و ریتم تصاویر و ترکیبِ مداوم تصاویر که در کلیت با هم همگرایی دارند و در خود سکانسها ناهمگون هستند پیش میرود.
کاتهای مداوم و فاصلهگذاری حسی برشتی که به یادمان میآورد در حال تماشای فیلم هستیم و واقعیت جهان فیلمیک و حتی مستندش را سوبژکتیو و ساختگی میکند. در واقع این رویکردیست که بیشتر متاثر از گدار میدانند و تلاش برای واژگونی ساختارهای سینمایی و ترکیب چند نحو و فرم روایی.
تا در آخر به یک کلیت متفاوت و واحد بدل شود. نقطه قوت اصلی فیلم “رژهی تدفین رزه” و در واقع اکثر فیلمهای موج نوی ژاپن که در پی هدفهای مشترکی بودند، تلفیق و کنار هم قرار دادن دو لحن جدی/خشن و کمیک/هجو است.
ایجاد یک لحن گیرا که فیلم را از تک بعدی بودن و همینطور شعاری بودن جدا میکند و آن را چند سطحی میکند. فیلم همینطور تصویرگر فردیتهای متفاوت توکیوی دهه شصت است: هنرمندان، هیپیها، سیاسیون، همجنسگراها و فاحشهها. و جدالهای آنها با تکنیک فستموشن و موسیقی با لحن طناز و هجو نمایش داده میشود.
فیلم همینطور تصویری متفاوت از اودیپ شهریار را در سکانس ماندگار پایانیاش نشان میدهد. نگاهی به اودیپ شهریار که نه در درونمایه بلکه باید در self deconstruct (خودتخریبی) فرمال فیلم جستجویش کرد؛ در خود ساختار روایی فیلم و تصویر مرد در عکس که ارجاعی به “پرسونا” هم است.
چشمانی که کور میشود و فردیتِ معترض به قاعدهها با چشمان خونین به خیابان میرود و کنش خود را به نمایش میگذارد. سکانسی خشن که باز هم با بازیگوشیهای هجوگرایانه، صحبتهای یک شحص در مورد خود فیلم را بین پلانها نشان میدهد: چه فیلم خشن و یونیکی! و حتی نوسان و تضادهای در لحن را در جدیترین سکانس فیلم هم میبینیم.
از:کانال جاست مووی