مختص جامعه سینما:محسن سلیمانی فاخر/در زمانه ای که همه چیز ما را دعوت می کند به فکر و رفتار ناخودگاه بر اساس تنظیمات وجودی مان ،معنادهی به زندگی ، لحظه ها و موقعیت های تلخ و شیرین می تواند آدمی را روایتگر و قصه گوی زندگی خویش قرار دهد .«دختری در قطار» ضمن نقل این معنا جویی ها ،نمایش واگویی مشکلات اجتماعی و ارتباطی دختری در سطح جامعه است.
دختری که قصد فرار از همه چیز و همه کس را دارد، بیآنکه به فرجام کارش تدبیر کند خود را درون قطاری میاندازد و ناخواسته در طول مسیر درگیر ماجراهایی می شود که با پیوند معنوی برقرار کردن با مضامین دینی باعث تبلور ایثارگری و دمیدن روح انسانی دراو می شود.دختری که خود از موقعیت آبژه بودن به انفعال و سوژه گی مبدل می کند.
نمایش های تک نفره محدودیت هایی را برای کارگردان و بازیگر دارد که این محدودیت با افزایش ویژگی های بصری باعث بروز خلاقیت و نوآوری می شود .از این رو اگر کارگردان بتواند در مدت زمان اجرای نمایش، تماشاگر را جذب نمایش کند ، یعنی کار به درستی اجرا شده است و «حمیده مقدسی» در تئاتر«دختری در قطار» به این ویژگی دست یافته است .کارگردان با بهره گیری از خلاقیت و توان بازیگرش از تلاش خود برای تاثیر گذاری و همذات پنداری تماشاگر فرو گذاری نمی کند.
«دختری در قطار» صحنه نمایشگری مشکلات دختری با خود، با خانواده و اجتماع است که درمسیر دراماتیکی مورد واکاوی قرار می دهد . دختر سعی دارد تفسیری که از محیط پیرامون زندگی خود دارند، بیان کند و مخاطب از نگاه او به موقعیت خود در جامعه و شیوه تعاملش با جامعه را مورد کشف و تأنی قرار می دهد .پیامبر این دختر تنها مادربزرگی است که آنقدر بر او تاثیر داشته که به نوعی به گفتمان وجودی او رخنه کرده است .
نویسنده اثر این کاراکتر را در عصر هجوم داده ها، با روایت لایه هایی از زندگی و مشاهده گری به خود آگاهی و کاتارسیس می رساند . تلاش نویسنده و کارگردان برای وصل شدن به پوست زیرین آدم ها و جهان پیرامون ،نه با ساده انگاری که با دیدن تام وتمام هیاهوی جهان و هستی پرآشوب از تجربه هایی سخن می گویند که مبتلابه آدمی در عصر تماشاست و با آشتی دادن انسانها با حقایق پنهان زندگی روزمره، بدیهیاتی که انقدر به حضورشان عادت کرده ایم را برساخت می کنند.
« نگین مطفف» در این نمایش بازیگری اش را به خلاقانه و موثر رو می کند و با کاستی هایی که در صحنه آرایی وجود دارد جذابیت متن و روایت را به تماشاچی انتقال می دهد و مخاطب ارتباط متعاملی و دوسویه ای با نمایش برقرار می کند.حس ، حرکت فهمی ، جانمایی ، مهارت دست و ظرافت کنترل و عکس العمل بازیگر در ارائه محتوا نیز قابل تامل است .
از سویی دیگر،در نمایش های تک نفره یک ویژگی بارز دیگر که با یاری بازیگر و کارگردان می آید و باعث ارتقا کار می شود، طراحی صحنه است تا بتواند آن وجوهی را، که در صحنه به دلیل کمبود بازیگر وجود دارد، جبران کند. اما این مهم در این اثر نادیده می ماند.
دیگر آنکه نمایش ویدئوآرت در خدمت و یاری اثر قرار نمی گیرد و نقب زدن به فیلم های سینمایی خارجی همسو با یک نمایش ایرانیزه شده نیست و حتی حذف آن بر تمرکز مخاطب کمک بسزا تری دارد . از منظری دیگر ختم کردن پایان روایت در قطاری که مقصدش جایی مقدس است کارکردی کلیشه وار دارد و اساسا برای نتیجه گیری و پایان بندی انتخابی سهل الوصول است .