جامعه سینما :فرزاد موتمن | «آشفتگی ذهنی» ( آلن رودلف / ۱۹۸۵ ) فیلم عجیبی ست. همه چیزش برایمان آشناست، کاراکترها، روابط عشقی نافرجامشان، مسیر کلی داستان، حتی لوکیشن ها: یک کافه ( که دلگرفته بنظر میاید ) یک بارانداز، اتاق تک تخت خوابی هتلی ارزان قیمت و خانه گانگستری که به موزه هنرهای مدرن شبیه است.
این فیلمی ست که به لحاظ تصویری یک «نوار» است و صدائی که آنرا همراهی می کند طعم «بلوز» می دهد، با این همه « آشفتگی ذهنی » کیفیت کمیابی دارد که از ذهن ات پاک نمی شود. حال و هوای خاصی دارد. کمدی نیست اما خنده دار است، فانتزی نیست، اما خیلی از چیزهائی که می بینیم مابه ازای واقعی ای ندارند . معاصر است، اما کاراکترها طوری رفتار می کنند که انگار از دل فیلمهای دهه های چهل و پنجاه بیرون آمده اند و با این حال فیلم آتمسفری فوتوریستی هم دارد، چندانکه عده ای آنرا با «بلید رانر » مقایسه کرده اند.
رودلف در فیلمهای دیگرش هم چنین تجربیاتی داشته است، مثلا فیلم «منو انتخاب کن» ( ۱۹۸۴ ) به لحاظ تصویری از یک سو تنه به تنه فللینی می زند و از سوی دیگر به بازسازی تابلوهای ادوارد هاپر شبیه است . تا آنجا که من از مشاهده چند فیلم از رودولف متوجه شده ام او معمولا عناصری از جهان کاراکترهایش را به شکلی گاه افراطی در صحنه پردازی فیلمهایش خرج می کند.
در هر دو فیلم « آشفتگی ذهنی » و « منوانتخاب کن » بنظر می رسد که کارکترها رویاها و آرزوهائی دارند، در حالیکه به زندگی ای خیالبافانه در دنیائی غیرواقعی عادت کرده اند، چندان که کاراکترهای « آشفتگی ذهنی » در شهری بنام « رین سیتی » ( شهر بارانی ) دور هم گرد آمده اند، اما ما که بارانی در فیلم ندیدیم.
رودلف فیلمساز نسبتا پرکاریست که چندانکه باید شناخته شده نیست، شاید به این خاطر که نه واقعا یک فیلمساز هالیوودی تمام عیار است و نه به سینمای مستقل تعلق دارد. فیلمهایش اساسا مایه های هالیوودی دارند ( هم در روایت و هم در فرم ) که از فیلتر شخصی رودلف عبور میکنند. بنظرم شایسته است که به این فیلمساز و آثارش بیشتر و بهتر نگاه کنیم. (به نقل از صفحه شخصی نویسنده)