مختص جامعه سینما:الهام فلاح/«رحیم سلطانی»، #قهرمان اصغر فرهادی، همه ماست. همه ما بردگان جریان سازی، بردگان موجهای ساختگی و واقعی. همه ما هشتاد و اندی میلیون نفری که بیبهها و به خاک میخورند به افلاک میرسم و بعد تا وهم بزرگی برمان برمیدارد ما را در پایینتر از آنچه بودیم میکشانند.
رحیم همه ماییم که خیال میکنیم انسان بودن، کار درست را انجام دادن، حق دیگران را نخوردن، کار بزرگیست و شایسته قهرمانی میشویم. چهره شدن، محترم شدن، تکریم ما که هویت را از کورش کبیر و نژاد آریاییمان وامداریم، همان بزرگی پوک و توخالی است که به هنوهن زحمت به قلهاش میرسم و نرسیده است باز باید برگردیم پایین. ما همه رحیم سلطانی هستیم و حاکمان و سمتدهندگان به جریانات اجتماعیِ واقعی و مجازی میروند، همان مدیران زندانند که به موقع از نقص و الکن بودنمان برای تطهیر خود بهره میبرند و وقتی قهرمانمان میکنند که بخواهند از دامن خود بزدایند.
فرای مینویسد تراژدی زمانی اتفاق میافتد که کسی از جایگاهی والا در موقعیت انسانی عادی تنزل پیدا کند. اما آیا اثر فرهادی تراژدیست؟ خیر. چراکه رحیم جایگاه والای خود را نه از قدرت و نه نیا و نه از ثروت و ذکاوت خود، که از کمدستی خود به چنگ آورده است با لوح تقدیری بیبها که نه محل استناد و استدلال است و نه قدرتی به او میبخشد.
بار دیگر برای دوش بچههای مشکلدار که قبل از این که این بچه پدر هم عاشق میشود، شود، هم لایق میشود…
فرهادی بسیاری در این فیلم خودنمایی میکند و حضور فیلمنامه مهندسیشدهای خاص خود را با نگاه پرسشساز خود به رخ میکشد. این است که داستان #قهرمان از جایی به بعد داستان نیست.
فرهادی بسیاری در این فیلم خودنمایی میکند و حضور فیلمنامه مهندسیشدهای خاص خود را با نگاه پرسشساز خود به رخ میکشد. این است که داستان #قهرمان از جایی به بعد داستان نیست.
تصویرها و اتفاقات مهندسیشدهای پشت هم است که دامن پرسشها را با تیتراژ پایانی از ذهن بیننده برمیکشد و دیگر همراه سمج ذهن او نمیشود.
به هر حال فرهادی، فرهادیست و این فیلم دهنکجیست به همه آنها که این سالها باد میکردند و هوا میرفتند در حالی که این بادکردگی شاید آنقدر جاندار نباشد.
به هر حال فرهادی، فرهادیست و این فیلم دهنکجیست به همه آنها که این سالها باد میکردند و هوا میرفتند در حالی که این بادکردگی شاید آنقدر جاندار نباشد.
من پای درس فرهادی نشستهام و میدانم حتی نفسی در فیلمهاش کشیده نمیشود بیآنکه در خدمت حرف اصلی او باشید. اما حضور ساینا فرهادی در این فیلم نشان داد که گاهی میشود یک روزنه حتی تراشید برای حضور دختر یک پدر نخل کن در فیلمی که بود و نبودش نه برای فرهادی نفعی که قهرمان آن ملت شده و از او انتظار کنش سیاسی در تریبونهای بینالمللی دارند. و نه رحیم سلطانی که ریش و ریشه را در سکانس پایانی از بیخ زده.
بازی هنرمندان امیرمردم را نمیشود ندیده گرفت. گفتنی بسیار و مجال اندک.
بازی هنرمندان امیرمردم را نمیشود ندیده گرفت. گفتنی بسیار و مجال اندک.
One Comment
علی قضایی
کاش متن قدری روشنتر و روانتر نوشته میشد.