برای جامعه سینما: حسن مایلی/ پرده اول: با نظری گذرا بر رویکردهای جامعهشناسی هنر دو رویکرد بازتاب و شکلدهی را میتوان رویکردهای غالب آن برشمرد. رویکرد بازتاب بیان میدارد که مضامین آثار هنری هر دوره انعکاسی از شرایط اجتماعی حاکم بر آن جامعه است؛ از سویی دیگر اندیشمندان رویکرد شکلدهی گرچه همچون رویکرد بازتاب رابطه مستقیم بین هنر و جامعه را بیان میدارند؛ اما برخلاف آن بر اثرگذاری هنر بر جامعه تاکید دارند.
با مروری بر نظریات جامعهشناسی سینما میتوان نظریه صنعت فرهنگی را بدیلی بر رویکرد شکلدهی و نظریه پیر سورلن را بدیلی برای رویکرد بازتاب برشمرد.
آدورنو و هورکهایمر از اندیشمندان مکتب فرانکفورت با بهرهگیری از واژه صنعت فرهنگ به جای فرهنگ توده به صورتبندی نظریه خود همت میگمارند. آدورنو سینما را هسته مرکزی صنعت فرهنگ میداند و معتقد است صنعت فرهنگ نه تنها منعکسکننده شرایط جامعه نیست بلکه در خدمت سرمایهداری و تریبونی برای مخابره آرای آنان در شکلدهی افکار تودههاست.
نظریه پیر سورلن مبنی بر سینما بهعنوان آینهی جامعه، را نیز میتوان منبعث از رویکرد بازتاب دانست. سورلن معتقد است با مطالعه سینمای هر جامعه میتوان به خصوصیات و ویژگیهای آن جامعه در آن دوره پیبرد. از منظر وی سینما انعکاس دهنده شرایط اجتماعی جامعه است؛ گرچه وی این بازتاب را نه بازتابی ساده بلکه پیچیده برمیشمارد. وی معتقد است برای نفوذ به ژرفای یک جامعه بررسی و تحلیل سینمای آن امری ضروری بهنظر میرسد.
پرده دوم: سینمای وایدا؛ وجدان بیدار جامعه لهستان!
رومن پولانسکی، کریستوف کیشلوفسکی و آندری وایدا را میتوان برجستهترین کارگردانان سینمای لهستان برشمرد. در این بین آندری وایدا به سبب روایت مستمر تحولات سیاسی و اجتماعی و پایبندی بیشتر به واقعیات بطن جامعه لهستان از اهمیت بیشتری برخوردار است.
وایدا با روایتی پراحساس و تراژیک سینما را بستری برای مبارزه سیاسی و بیان واقعیات بطن جامعه میکند. در اثر فاخر خود خاکستر و الماسها (۱۹۵۸) علیرغم فشار نظام سوسیالیستی با استحاله محتوای رمان آندریوسکیِ حامی کمونیست! بستر فیلم را برای همذاتپنداری مخاطب با سرباز ضد کمونیسم فراهم میکند.
در مرد آهنین و مرد مرمرین وفاداری خود به جنبش کارگری و جنبش همبستگی را بیان میدارد و روایتگر مصائب جامعه کارگری لهستان میشود. در کاتین (۲۰۰۷) شخصیترین اثر خود، قتل عام لهستانیهای دربند شوروی را در جنگل کاتین به تصویر میکشد و پرده از دروغ بزرگ تاریخی مبنی بر کشتار آنان توسط ارتش نازی برمیدارد.
در شاهکار خود، دانتون (۱۹۸۳) با بررسی انحراف انقلاب فرانسه و به تصویر کشیدن شخصیت روبسپیر بهطور غیرمستقیم نظام سیاسی حاکم را مخاطب قرار میدهد.
آندری وایدا در دهه هشتاد میلادی بیپرده و آشکارا به صف منتقدین و جنبش همبستگی میپیوندد و دوربین خود را راوی جنبش همبستگی لهستان به رهبری لخ والِسا میکند و در سال ۱۹۸۹ با لیست جنبش همبستگی به عضویت مجلس سنا درمیآید.
وایدا در سال ۲۰۱۳ پس از حواشی متعدد پیرامون لخ والسا و ارائه اسناد منتقدین والسا مبنی بر همکاری وی با پلیس مخفی حزب کمونیست آن هم با نام مستعار بولِک! فیلم والسا مردی برای امید را برای پاسداشت زحمات لخ والسا روی صحنه می برد و در برخی سکانسهای آن آشکارا به تبرئه والسا همت میگمارد!
پرده سوم: لخ والسا؛ رهبر جنبش همبستگی لهستان!
مبارزات جنبش همبستگی لهستان به رهبری لخ والسا طی دو دهه بهخصوص مابین سالهای ۸۹_۱۹۸۰ را میتوان ناقوسی بر پایان رژیم سوسیالیستی یاروزلسکی در لهستان دانست.
لخ والسا اولین کنشِ خود را در اعتراض گسترده کارگری در ۱۹۷۰ به منصه ظهور گذاشت و همین امر سبب اخراج او از کار شد. وی در اعتراضات کارگری کشتیسازی گدانسک در سال ۱۹۸۰ در قلب اعتراضات بود. در اوت ۱۹۸۰ طی مذاکره نمایندگان کمیته اعتصاب و دولت ضمن مرتفع شدن مطالبات، اتحادیه مستقل کارگری تاسیس شد و لخ والسا به ریاست آن رسید.
با فشارهای برژنف، یاروزلسکی رهبر نظام سوسیالیستی لهستان در سال ۱۹۸۱ سرکوب جنبش را در دستور کار قرار داد و حکومت نظامی اعلام کرد و ضمن غیرقانونی اعلام کردن جنبش سران آن را بازداشت و زندانی کرد. در سال ۱۹۸۳ با فشارهای جنبش حکومت نظامی پایان و والسا آزاد شد.
همان سال والسا به پاس مبارزات خود جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. با شدت گرفتن اعتراضات در سال ۱۹۸۸ یاروزلسکی میزگردهای مذاکره را تشکیل داد و از نمایندگان جنبش همبستگی برای گفتگو دعوت کرد. طی گفتگوهای فشرده جنبش همبستگی مجددا قانونی شد و اصلاحات سیاسی و برگزاری انتخابات آزاد در دستور کار قرار گرفت.
جنبش همبستگی در انتخابات ۱۹۸۹ اکثریت کرسی های مجلس سنا را به دست آورد و در همان سال لخ والسا رئیس جمهور لهستان شد و نظام سوسیالیستی لهستان طی مبارزات مدنی جنبش همبستگی به بایگانی تاریخ پیوست.
با مروری بر آنچه یاد شد میتوان از منظر رویکرد بازتاب و بهخصوص نظریهی آینه سورلن به صورتبندی سینمای وایدا همت گمارد. سینمای وایدا مطابق با نظریه مربوطه آینه تمامنمای جامعه لهستان بهشمار میرود. وایدا سینمای خود را وقف بیان تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه لهستان طی چند دهه متمادی میکند و رنجها و مصائب، مبارزات سیاسی و اجتماعی و تحولات جامعه را در آثار خود منعکس میکند.
در آثار وایدا به خصوص: خاکسترها و الماسها، دانتون، والسا مرد امید، مرد مرمرین و مرد آهنین میتوان گزاره بیان شده را جستجو و رویت نمود. باری سینمای وایدا آینهی تمامنمای جامعه لهستان به شمار میرود و میتوان با سینمای او خصوصیات و ویژگیهای جامعه لهستان را رویت نمود.