جامعه سینما:امیر غلامی/سرمایه که مفهومیاقتصادی، سیاسی و اجتماعی و … است. در دهه هفتاد و بعد از تقسیم بندی آن نزد پیر بوردیو در حوزه علوم اجتماعی به طور گستردهای مورد استفاده عموم قرار گرفت. بوردیو و جان پاسون مفهوم سرمایه را در “بازتولید فرهنگی و بازتولید اجتماعی” (۱۹۷۳) مورد بررسی قرار دادند. از نظر بوردیو، سرمایه در یک سیستم مبادلهای مانند یک رابطه اجتماعی کار میکند و این اصطلاح بدون هیچ تمایزی برای همه کالاهای تجاری و نمادین بکار میرود.
بوردیو سرمایه را به سه نوع سرمایهی اقتصادی، فرهنگی و نمادین تقسیم میکند، که هر کدام به لحاظ فعالیتهای خاصی، به نوبه خود به سرمایه دانشگاهی، حرفهای، ادبی، علمی، حقوقی _ اقتصادی، فلسفی، سیاسی، اطلاعاتی و آموزشی تقسیم میشود. گاهی سرمایه اقتصادی صرفا به منزله منابع تلقی میشود و منابع مطلوب منابعی هستند که به آسانی قابل تبدیل به پول باشند.
سرمایه فرهنگی، معمولا با قابلیتهای ایجاد شده و شناخته شده مختلف اجتماعی، به خصوص قابلیتهایی که رسماً از طریق آموزش و سایر اشکال دستاوردهای اجتماعی ایجاد میشوند، مشخص میشود. اما نشانه سرمایه نمادین، اعتبار است. که مجموعهای از آداب وابسته به افتخار یا حقشناسی است که به یک فرد یا گروهی تعلق میگیرد.
رابطه سینمای کردستان و سرمایه اقتصادی
سینما کردستان به دلیل نیاز به سرمایه اقتصادی برای تولید درون میدان سیاسی عمل میکند که توانایی اعمال کنترل بر آینده تولیدات خود فرد و دیگران را دارد. بوردیو این کنترل را محصول قدرت میداند، که در واقع همان دولت است که تمرکز تمام سرمایهها اعم از فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و نمادین را از طریق سرمایه مادی یا ابزار اعمال زور (ارتش و پلیس) را دارد. و این امر به ظهور یک سرمایه خاص کاملاً دولتی میانجامد.
اینجاست که مفهوم متغیر سرمایه برای فعالیتهای سینمای درون یک دولت به کار میرود. دولت به عنوان انجمن سینمای جوانان، دولت به عنوان حوزه هنری، دولت به عنوان وزارت روشنفکری اقلیم کردستان و … اعتباری نمادین به خود گرفته است. آنچه باعث شکوفای سینمای جدید در کردستان میشود فاصله گرفتن هر چه بیشتر میدان سینمای کردستان از اقتصاد دولتی است، و این امر باعث تعریف میدان سینمای کردی میشود. اما استقلال این سینما به این راحتی نیست، چرا که قدرت (دولت) در تمام سرمایهها رسوخ کرده و همچنین بازگشت سرمایه اقتصادی نیازمند دولت است.
دولت نه به مفهوم دولت-ملت، بلکه در سطح کلان آن، چرا که سینما کردستان بیش از آنکه به دنبال بازگشت سرمایه در درون کردستان یا مرزهای تعریف شده باشد، خارج از کردستان به دنبال این بازگشت است. که میتوان گفت سوژهها در درون میدان استراتژیک گفتمانی دیگری سیر میکنند، که در نگاه شرق شناسانه به کردستان با دولت-ملت اشتراک نظر دارند.
اما سوال این است که چرا این نگاه شرق شناسانه در اقلیم کردستان با وجود دولت کردی نیز وجود دارد. جواب این سوال همان بازگشت سرمایه است که در درون کردستان امکان پذیر نیست و نیاز به بازگشت سرمایه فیلمسازان را بر آن داشته تا در درون استراتژی گفتمان غربی دست به تولید سینمای شرق شناسانه بزند.
رابطه سینمای کردستان و سرمایه فرهنگی
پیر بوردیو در تحقیقی که بر اساس فرضیه عدم تساوی فرهنگی انجام داده، سرمایه فرهنگی را اینگونه تعریف میکند: «درجه تبحر که یک شخص در کردار فرهنگیای دارد که جامعهای معین آن را مشروع میداند» .بوردیو سرمایه فرهنگی را به سه دسته تقسیم میکند:
- سرمایه متجسم (بدنی و فردی؛ حافظه): مهارتهای تجربی و رفتاری و معلومات کسب شده، از سرمایههای بدنی و فردی محسوب میشوند. از مشخصههای این سرمایه، میتوان به پیوستگی و درونیافتگی آن اشاره کرد. این سرمایه، داراییای است که به شخص و خلق و خوی وی بدل شده است.
- به عبارت دیگر، تنها، صاحب این خصایص، دارنده این سرمایه فرهنگی است. به همین جهت نمیتوان این سرمایه درونی شده را از طریق بخشش، وراثت و خرید و فروش به دیگران انتقال داد. در نهایت این که این نوع از سرمایه فرهنگی فانی و میراست، زیرا به شکل خاصی یکتایی بیولوژیکی شخص، گره خورده است.
- سرمایه عینی فرهنگی: مجموعه میراثهای فرهنگی، ادبی و شاهکارهای هنری و جز اینها را سرمایه عینی فرهنگی مینامند. سرمایه فرهنگی عینیت یافته دارای یک رشته از ویژگیهاست که تنها میتوان از طریق رابطه سرمایه فرهنگی عینیت یافته با سرمایه فرهنگی بدنی و فردی آن را معین کرد. این سرمایه (مانند کتاب، فیلم، تابلوی نقاشی، آلات موسیقی و …) به لحاظ مادی از طریق صاحبانشان قابل انتقال است (البته تنها از لحاظ مالکیت حقوقی قابل انتقال است).
- سرمایه نهادی و ضابطهای: مدرک تحصلی، مدارک حرفهای و کارا از نمونههای سرمایه نهادی و ضابطهای هستند. مدرک تحصیلی و حتی جوایز جشنواره نیز سند تخصص فرهنگی است که به دارندهاش ارزش قراردادی تضمین شدهای ارائه میدهد. بوردیو بر این اعتقاد است که سرمایه اقتصادی میتواند برای صاحبش سرمایه فرهنگی و اجتماعی به وجود بیاورد؛ متقابلا سرمایه فرهنگی نیز با کارکرد خود میتواند سرمایه اقتصادی را به وجود آورد.
غیاب ستاره در سینمای کردستان باعث شده است که سرمایه فرهنگی در شکل سرمایه متجسم دچار خلاء شود. غیاب این ستاره دال بر شکل نگرفتن سینمای است که نتوانسته بیننده کُرد تولید کند، تا بتواند بازیگران خود را به مثابه ستاره به آنها معرفی کند. این در حالیست که این سرمایه متجسم در میان عوامل تولید در سینمای کردستان تنها برای کارگردانان صورت گرفته است.
کارگردانان که با دریافت جایزه از طرف جشنوارهها (همچون یلماز گونی، بهمن قبادی و …) توانستهاند به سرمایه متجسم دست پیدا کنند، بیش از آنکه از طرف نهادهای اجتماعی کردستان به این مهم دست پیدا کنند، از طریق قدرت به نهادهای اجتماعی تزریق شده است، چرا که سینمای کردستان گرفتن امتیاز خود، به مثابه سرمایه فرهنگی بیش از آنکه از نهادهای اجتماعی کردستان بگیرد، از جشنوارهها میگیرد. این سرمایه که تبدیل به سرمایه نمادین نیز شده است، بیشتر برای کارگردان صورت گرفته است.
سینما کردستان از طریق همین جشنوارهها به سرمایه نهادی نیز دست پیدا کرده است. چرا که این سرمایه بیش از آنکه محصول مدرک تحصیلی یا … باشد، محصول جوایز جشنوارهها است. همین جوایز باعث شکلگیری میدان سینمای کُردی نیز شده است، چرا که افراد در خلاء عمل نمیکنند، بلکه در موقعیتها و میدانهای اجتماعی عینی قرار دارند و در آن دست به کنش میزنند. این زمینهها یا میادین به زعم بوردیو عبارت است از زیر اجتماعاتی که یک عادتواره یا منش در آن حاکمیت دارد (بوردیو،۱۳۸۰ : ۱۶).
عادتواره را نیز باید نظامیاز خوی و خصلتهای نسبتا ماندگار معرفی کرد که به صورت یک قالب مشترک در بین افراد مشترک وجود دارد و مبنای ادراک، داوری و عمل آنان میشود (استونز،۱۳۷۹: ۳۳۴). در واقع عادتواره یا هبیتاس یک رویکرد تفسیری و بینشی است که جایگاه فرد را در مناسبات اجتماعی تعیین میکند.
به طور کلی بوردیو معتقد است که نسبت میان عادتواره و میدان در فضاهای مختلف اجتماعی تا حدودی همان نسبتی است که تامس کوهن میان پارادایم و جماعت عالمان قائل است، میان آن دو رابطهی تعاملی وجود دارد که تقویت هر یک به وسیلهی دیگری تا حدود زیادی ناخودآگاه و به سبب تربیت علمیاست که در جریان کار و در قالب روابط جمعی درون آن به وجود میآید.دریافت این جوایز باعث شکلگیری میدان سینمای کُردی شده است. میدانی که در درون آن عادتوارههای شکل گرفته است، که محصول استراتژی گفتمانی جشنوارهها است.
رابطه سینمای کردستان و سرمایه نمادین
چه چیزی اعتبار نمادین به سینمای کردستان داده است؟ در واقع این اعتبار یا حق شناسی را میبایست بینندگان کُرد یا منتقدین و در کل نهاد اجتماعی به این سینما میدادند. اما آنچه اعتبار نمادین شدن را به این سینما داده است، دولت (قدرت) با اهداء جوایز جشنوارهها به این سینما اعطاء کرده است. در واقع سرمایه نمادین سینمای کردستان را میتوان بخشی از سرمایه نهادی در سرمایه فرهنگی دانست.
از: آماژه
منابع
- استونز، راب(۱۳۸۱)، متفکران بزرگ جامعه شناسی، ترجمه: مهردادمیردامادی، تهران: نشر مرکز
- پی یر، بوردیو(۱۳۸۰)، نظریهی کنش، ترجمه: مرتضی مردیها، تهران: نشر نقش نگار
- کالینیکوس، آلکس(۱۳۸۳)، درآمدی تاریخی بر نظریه اجتماعی، ترجمه: اکبر معصومبیگی، تهران: نشر آگاه
- رضایی، محمد(۱۳۸۳)، حوزه تولید فرهنگی پی یر بوردیو، به نقل از؛ ماهنامه کتاب ماه علوم اجتماعی، سال هفتم ، شماره