جامعه سینما:نوید پور محمدرضا/پسرک در خانوادهای یهودی به دنیا آمده، اما پنهانی و دور از چشم پدر و مادرش، او را غسل تعمید دادهاند. وسط بازی قایمموشک است که باید مناسک شبانهی یهودیان را به جا بیاورد، و در خواب کودکیست که فراخوانده میشود تا به عضویت کلیسا درآید و خدای کاتولیک را پاس بدارد.
زندگیاش، زین پس، کشاکشِ یهودیت و مسیحیت، معصومیت و تعصب، و خانه و کلیسا خواهد بود. پسرکْ شخصیت مرکزیِ فیلم «ربودهشده»ی مارکو بلوکیو، استاد کهنهکار سینمای ایتالیاست. بلوکیو مورخ ایتالیاست، تخصصش نگارش سینماییِ تاریخ است و قلمرویش فیلمهای تاریخی. گاه سراغ گذشتهای نزدیکتر میرود، همچون «خائن»، و گاه گذشتهای دورتر، نظیرِ «پیروزی». «ربودهشده» سرنوشت پسرک را در دورانی متلاطم از تاریخ ایتالیا دنبال میکند: سدهی نوزدهم و سالهای منتهی به تصرف رُم و الحاق سرزمینهای پاپی به ایتالیا، ایتالیای یکپارچه.
«ربودهشده» برایم بارِ حسیِ کلاسیکی داشت که کمتر در مواجهه با آثار بلوکیو تجربه کرده بودم. فیلمْ سیمایی دراماتیکتر، درونی گرمتر، و کلیتی پیوستهتر از همیشهی بلوکیو دارد. تاریخنگاریهای سینماییِ او اغلب ناهموارند و متخلخل. پُر از حفرهاند و نقاط مبهم. شخصیتها پیچیدهاند و اغلب خارج از فوکوس، و فرصت چندانی برای تشریح علتومعلولها وجود ندارد. زمان شتابان پیش میرود و تدوینِ روایت تابع تقویمِ تاریخ است. از روزهای رفته نمیتوان، بهسیاق اغلب درامهای تاریخی هالیوود، کلیتی منسجم و معنادار بیرون کشید؛ روزهای رفتهْ پارهپارهاند و ناواضح.
این رویکرد ریشه در تعلقخاطر بلوکیو به مدرنیسم سیاسی دهههای شصت و هفتاد دارد.استاد هشتادوسهساله در «ربودهشده» کمی عقبنشینی کرده. البته فیلم در نقد ارزشهای تثبیتشده و افسانههای مذهبی همچنان رادیکال است و نرمشناپذیر، اما در سبک و روایتگری رویهای متعارفتر در پیش گرفته و سراغ تمهیداتی آشناتر نظیر تدوین موازی در موقعیتهای دراماتیک رفته است.
عجیب این تمهید را موثر و تکاندهنده به کار گرفته: خانواده در غیاب پسرک مراسم شکرگزاری را به جا میآورند و همزمان پسرک در مکان و مراسمی دیگر نام مسیح را صدا میزند. بلوکیو با همنشین کردن تصاویر در میان یکدیگر و با دنبال کردن جهت نگاه، پسر و مادر را در مقابل هم مینشاند. نگاه روبهپایینِ مادر همزمان متوجه دو نقطه است: در درون صحنه به جای خالی پسرک در مراسم خانوادگی، و در توالی صحنهها به خود پسرک در میان جمع دعاگوی کلیسا. نگاهْ حسرتبار است و پذیرندهی شکست. مادر میداند که پسرکْ فرزند گذشتهی اوست و فرزند آیندهی کلیسا.(به نقل از صفحه شخصی نویسنده)