دوم) لیلا حاتمی در نشست خبری فیلم خوک در فستیوال برلین به زبان انگلیسی چیزهایی دربارهٔ ایران گفت که ثابت کرد مطلقاً این کار را بلد نیست. نه سیاسی بودن را و نه انگلیسی حرف زدن را! جایگاه و شمایل سینمایی او بدون ژست کنشگری ساخته شده. به همین علت هم کسی نمیپرسد فیلمی که امسال با بازی حاتمی به کن رفت چه بود و آیا خود او آنجا حضور یافت یا نه. اما تعدادی از سینماگران و سلبریتیهای ما خودشان خواستند «اکتیویست بودن» بخشی از هویتشان باشد. در تمام این سالها با همین ژست تیتر شدهاند و محبوبیت اندوختهاند. مردم نه براساس توقعات شخصیشان که بر اساس همین ادعای «کنشگری» از این گروه سلبریتیها انتظاراتی دارند. درک این تفاوت نباید انقدری دشوار باشد.
سوم) در چهار دههٔ گذشته در سینمای هیچ کشوری به اندازهٔ ایران محتوا و مضمون به ارزشهای سینمایی ترجیح داده نشد. کافیست مرور کنید و ببینید بیشترین سیمرغها و بهترین فرصتهای اکران و تبلیغات و… به کدام فیلمها و کدام فیلمسازان رسیده. انتقاد از فستیوال خارجی که چرا به فلان فیلم بابت مضمونش جایزه دادهاید، مطلقا در صلاحیت متولیان دیروز و امروز سازمان سینمایی نیست. چون ما خودمان پیشکسوت قربانی کردن سینما به پای مضمون هستیم!(در این مرحله از بحث چیستی مضامین اهمیتی ندارد. مهم این است که با اولویت دادن آنها به سینما موافقیم.)
چهارم) متولیان فرهنگی مملکت! تعدادی از مهمترین شاعران و نویسندگان و اهل سینما و تئاتر ما ساکن خارج از کشورند. بسیاری از آنها شما را مسئول بر باد رفتن رویاها و زندگی و جوانیشان میدانند. واقعا انتظار دارید وقتی فرصت و آرامشی برای آفریدن مییابند، محصولی باب طبع و پسند شما و باورهایتان خلق کنند؟ من خیلی متاسف میشوم اگر ببینم در فیلم عنکبوت مقدس توهینی به دین صورت گرفته. اما اگر چنین اتفاقی افتاده باشد، باز هم شما در خشمی که تولید چنان اثری را در پی آورده، سهم دارید. اگر ادبیات و سینمای مهاجرت داریم، که کمکم دارد بال و پر میگیرد،علتش انبوه ادیبان و سینماگران مهاجرند!(
به نقل از صفحه شخصی نویسنده )