جامعه سینما:محسن خیمه دوز/ اکثر آدمیان عادت دارند جهان را آن طور که هستند ببینند، نه آن طور که هست، به همین دلیل، زبان اکثر آدمیان، یا بازنمای درون آنهاست، یا بازنمای موقعیتیست که درون آن قرار گرفتهاند، نه بازنمای واقعیت جهان.
در چنین وضعیتی، چگونه میتوان به شناخت جهان، آنچنان که هست، پرداخت؟از آن دشوارتر، چگونه میتوان فهمید کدام شناخت از واقعیت جهان، درست است؟
و اینکه بین شناخت درست و درستتر چگونه باید داوری کرد؟شناخت در ذهن تاریخی ایران از جنس کدام است؟
برای نمونه:اخیرأ رضا براهنی در گذشت. درباره او در فضای مجازی و غیر مجازی بسیار نوشتند. عموم نوشتهها را می توان به دو گروه کلی تقسیم کرد. گروهی که براهنی را خائن نامیدند و او را لعنت کردند و گروهی که براهنی را خادم نامیدند و یادش را گرامی داشتند.
هر دو گروه هم مدعی شناخت درست از براهنیاند. یعنی ما با ذهن تاریخی خودمان به جهان نشان دادیم که در کشومان یک واقعیت واحد (به نام رضا براهنی) وجود دارد که همزمان، هم خائن است، هم خائن نیست.هر دو گروه هم مدعیاند که شناختشان درست است!
یعنی به زبان منطق صوری، در ذهن تاریخی ایران، هم p درست است، هم P~ (نقیض P).