مختص جامعه سینما:دامون قنبرزاده/آتیلا پسیانی در بخشی از گفتوگویش با فریدون جیرانی، از عقبماندگی سریالهای تلویزیونی از جامعه حرف میزند و در ادامه با صراحت اعلام میکند با وجودی که خودش در سریالها بازی میکند، اما به دلیل اینکه همهی سریالها شبیه هم شدهاند و کیفیت ندارند، هیچوقت تماشایشان نکرده است.
شما هم مانند من با شنیدن این حرف متاسف شدید؟ این جمله، هر چند با لبخند بیان میشود اما معنای ترسناکِ نهفته در پس آن، همان نکتهایست که اوضاع و احوال هنر این مملکت و در نگاهی کلیتر اوضاع و احوال جامعه را به اینجاها کشانده است.
به جایی رسیدهایم که هر کس کلاه خودش را محکم چسبیده و «گور بابای دیگران» گویان، تنها به خودش فکر میکند. حرفهای آقای پسیانی، دقیقاً مصداق چنین رفتار سخیفیست. بیاعتقادی به کاری که انجام میدهیم، حمایت از سازوکاری که میدانیم اشتباه است و در ادامه، صرفاً به پول فکر کردن برای دو ریال بیشتر، فاجعهی بزرگیست که از صدر تا ذیل آدمهای این مملکت را شامل میشود.
به این شکل، آدمها چهطور میتوانند به هم اعتماد کنند؟ چهطور میتوانند برای ساختن جامعهای درست و حسابی، دست به دست یکدیگر بدهند؟
اینکه یک بازیگر با وجود شهرت و اعتبار، چنین حرفی بزند، به این معناست که دیگر جدیجدی باید آژیر قرمز را به صدا در آورد. حالا دیگر حتی هنرمندان هم نه برای اعتلای فکری و روحی جامعه و از اینها مهمتر برای سرگرمیسازی، بلکه فقط و فقط برای جیب خود تلاش میکنند. این تفکر یعنی بیاحترامی به مخاطب و البته بیاحترامی به خود.
من از آقای پسیانی میپرسم: شما اگر به آن چیزی که بازی میکنید اعتقاد ندارید، پس چهگونه انتظار دارید به عنوان یک بازیگر یا هنرمند یعنی کسی که قرار است سر سوزنی آگاهیبخشی انجام دهد، شناخته شوید؟ چهطور چیزی را که برای خودتان نمیپسندید، برای دیگران میپسندید؟
پس با این حساب گمان میکنم وقتی در تبلیغ یک چای معروف هم بازی کردید، هیچ علاقهای به طعم آن نداشتید! این یعنی هنر؟ این یعنی اعتلای فکری و روحی؟ این یعنی هنرمند؟