مختص جامعه سینما:شاهپور شهبازی/ از بین اظهار نظر های اعتراض آمیز تعداد بسیاری از سینمایی ها در رابطه با فاجعه ی کرونا، تنها به جملات سه نفر آنها در این چند روز اخیر نگاهی می اندازیم.
امیر مهدی ژوله: «به جای عکس رفقای مقتولمان، عکس قاتل را بگذاریم.» (منظور سعید نمکی است)
محمد بحرانی: «خفه شو دیگه! باشه! خفه هم نمی تونی بشی؟» (منظور سعید نمکی است)
منیژه حکمت: «سعید نمکی با جان مردم ایران تجارت کرد.»
می پذیریم که همه چیز «نسبی» است؛ اما نسبی بودن به این معنی نیست که هیچ تفاوتی میان «غلط» و «درست» نیست، اگر غیر از این باشد ما حتی قادر نیستیم یک لقمه غذا بخوریم، چون فارغ از نسبی بودن، ما باید بین غذای «سالم» و «مسموم» تفاوت قائل باشیم، وگرنه از کجا بفهمیم، آنچه می خوریم «سم» است یا «سمنو»؟
بنابراین یکی از معیارهای تفاوت میان «غلط» و «درست»، نتیجه یا «فایده ی» آن است. مثلا فایده ی اینکه من بدانم؛ این چیزی که می خواهم بخورم «سم» است، نه «سمنو»، این است که آنرا نمی خورم؛ بنابراین مسموم هم نخواهم شد.
به همین دلیل نه تنها می بایستی من اطلاعات کافی در مورد تفاوت «سم» از «سمنو» داشته باشم، بلکه می بایستی این اطلاعات را در زمان مناسب داشته باشم. مثلا اگر بعد از خوردن «سم» مطلع شوم که «سمنو» نخورده ام، اطلاعات بدی نیست، اما «فایده» و «نتیجه ای» ندارد. چرا؟ چون حکم نوش داروی بعد از مرگ سهراب را پیدا خواهد کرد.
از این مقدمات چه نتیجه ایی می خواهم بگیرم؟ نتیجه این است که در مسائل اجتماعی فرق میان «عوام» و «خواص»، یا فرق میان «عامی» و «روشنفکر» در این است که روشنفکر شامه ی قوی دارد و از نشانه های «سم» و «سمنو» قبل از خوردن آن، تشخیص می دهد، احتمال اینکه کدامیک «سم» و کدامیک «سمنو» باشد، بیشتر است. درست مانند برخی از حیوانات که به دلیل شامه ی قوی قبل از وقوع زلزله صدای آنرا می شنوند.
اسم این اصل برای تشخیص نسبی «درست» از «غلط» در مسائل اجتماعی «امر تاریخی» است. یعنی امری را که در یک شرایط تاریخی «درست» است، هم آن امر؛ در شرایط تاریخی دیگر ممکن است «غلط» باشد. یا حداقل نتیجه ی «درست» و «غلط» آن بی فایده باشد.
این ویژگی آن چیزی است که اکثر سینمایی های ما در چهل و چند سال گذشته نداشته اند. مثلا این طیف از سینمایی ها در شرایط تاریخی مختلف با تبلیغات تحمیق کننده، آنچنان انگشتان سیاه و سبز و بنفش شان را در چشم و چار مردم فرو کردند که توانستند قدرت تشخیص معمولی مردم را از «سم» و «سمنو» مختل کنند و تازه بعد از اینکه مردم کف خیابان دریافتند،
جمهوری اسلامی به کمک روشنفکران و هنرمندان ایدئولوژیک چه به خوردشان داده است و شروع به انگشت زدن و بالا آوردن کردند، هنرمندان و سینمایی ها یادشان افتاد که از اشتباهات گذشته شان اظهار پشیمانی کنند.
اظهار پشیمانی خوب است اما اگر به موقع صورت نگیرد، فایده ندارد، درست مثل اطلاع از سم؛ بعد از خوردن آن. چرا؟ چون تاوانش را مردم در کوچه و خیابان قبلا داده اند. همین موضوع نیز در رابطه با فاجعه ی کرونا صادق است. یعنی در حالی که حتی مردم عادی در کوچه و خیابان می دانند؛
عاملین اصلی بحران و فاجعه کرونا کیستند و چیستند، و بارها و بارها بابت شعار بر علیه آنها بهای گزاف پرداخته اند، تازه هنرمندان و سینمایی های ما یادشان افتاده است که بی خطرترین آدرس را به عنوان «علت» به مردم بدهند و تا آنجا که می توانند، اکنون_ و نه در زمان درست_ شیر بی یال و دم و اشکم مرده ای مانند سعید نمکی را چوب بزنند.
پرسش مهم این است؛ که چرا بسیاری از سینمایی ها قادر نیستند_ مانند مردم کف خیابان_ شعار آدرس درست را بدهند؟ یعنی واقعا این طیف از سینمایی ها نمی دانند که «ماهی از سر گنده گردد نی ز دُم، شر از عمامه خیزد نی زخُم.»؟