جامعه سینما : چرا شخصیت های منفی در سینما و تلویزیون با فلج شدن به جزای اعمالشان می رسند. زیور «آوای باران»، انیس «ستایش» و این بار فرزانه «کیمیا»، از جمله شخصیتهای منفی سریالهای تلویزیونی هستند که جزای اعمال بدشان در زندگی را با معلولیت در دوران میانسالی و پیری دادهاند و متاسفانه این تصویر نه چندان مناسب از معلولیت جسمی که در ذهن مخاطب به جای میماند بعضاً جبرانناپذیر است.
شخصیت منفی فرزانه در سریال «کیمیا» که این روزها از آنتن شبکه دو سیما پخش میشود، در آینده پیر و ناتوان و معلول شد تا تداعیکننده این تفکر غلط در ذهن مخاطب باشد که معلولیت تاوان اعمال بد در زندگی است!
به گزارش ایسنا، در پی پخش یکی از قسمت اخیر سریال «کیمیا»، شهرام مبصر از فعالان کانون معلولان منطقه ۲، دربارهی تصویری که صداوسیما از معلولان در ذهن مخاطبان به جا گذاشته، متنی را در شبکههای اجتماعی منتشر کرد که به شرح زیر است:
«متاسفانه باز هم صداوسیما در یکی از سریالهای خود “کیمیا” به دلیل عدم آگاهی سازندگان این سریال، ناخواسته فرهنگ غلط، کلیشهای و پوسیده قدیمی رو رواج داد. فرهنگی که به ببینده القاء میکند که هر کس که دچار معلولیت میشود تاوان بدیها و ظلم و ستمهایی است که به مردم کرده است و اکنون با معلولیت دچار عقوبت الهی شده است. سالهاست صدا و سیما ناخواسته اما اینگونه در حال بر باد دادن تمام زحمات فعالان و انجمن های فعال در حوزه توانمندسازی و فرهنگ سازی افراد دارای معلولیت است. هیچ وقت تلاش نکرد تا نقش اول یک فیلم پیرامون یه فرد دارای معلولیت موفق باشد.
بسیار کم می بینیم در فیلمها و سریالها تولید شده یک پزشک، یک استاد دانشگاه، یک تاجر یا یک وکیل پایه یک دادگستری دارای معلولیت باشد. اما همیشه در سریال ها انسان های بد و پلید دچار معلولیت میشوند و اینگونه در کشورم به کرامت انسانی افراد اهمیت می دهند. حتی تلاش نکرد تا “طبق قانون جامع حمایت از حقوق معلولان که او را (صدا و سیما) موظف کرده است تا در راستای فرهنگ سازی دو ساعت از بهترین و پربیننده ترین زمان ها را در هفته به نشان دادن توانمندی های افراد دارای معلولیت اختصاص دهد” عمل کند.
هر وقت چنین چیزی میبینم یا می شنوم یاد حادثه ای که در سن ۱۸ سالگی برای خودم رخ داد می افتم و با دلی شکسته با خدا زمزمه می کنم که خدایا من الان تاوان کدام گناهم را پس می دهم!!! مگر یک جوان ۱۸ ساله کم تجربه چه گناه کبیره ای می تواند انجام داده باشد که اینگونه باید ۱۹ سال از بهترین سال های عمرش را تاوان پس بدهد یا به یاد جانبازانی می افتم که غیورانه از جان و جسم خود گذشتند تا وطن و ناموسشان را از چنگال دشمنان غارتگر نجات دهند. پس آنها الان دارند تاوان چه را پس می دهند؟و یا خیلی افراد دیگر که شاید بیانش خارج از حوصله باشد.
و در نهایت از سوز دل آهی می کشم و خطاب به خالق مهربانم که در لطف و کرم بی انتهایش هیچوقت شک نداشته ام می گویم:پس خدایا یا شما ناعادلانه حکم صادر می کنید و یا در غیر این صورت صدا وسیما با این حرکات نابخردانه در حال نشان دادن تصویری نادرست از شماست.»
در همین زمینه ایسنا نظر برخی از کارشناسان معلولان جسمی و همچنین افرادی که به نوعی با این موضوع درگیر هستند را جویا شده است.صداوسیما میتواند در حمایت از معلولان پیشگام باشد
کامران عاروان – عضو هیات مدیره جامعه معلولین ایران – درباره تصویر معلولان در قاب تلویزیون معتقد است: رسانه ملی میتواند موجی عظیم ایجاد کند، که حتی منجر به این امر شود که جامعه خود پیشگام و عهدهدار حل و فصل مسائل معلولان و رسیدگی و التفات خاص به امور آنها شود و با رخ دادن این مهم، انجام و اجرای برنامههای مدون و مصوب دولت تسریع و تسهیل میشود و نتیجهای ایدهآل نصیب جامعه دیندار و انسانمدار ایران اسلامی خواهد شد.
عاروان اولین اصل برای رسیدن به هر هدف و آرمانی را آمادهسازی فکری و فرهنگی جامعه دانست و گفت: درخصوص معلولان سه طیف را میتوان مورد نظر قرار داد؛ طیف اول، خانوادههایی که دارای فرد معلول هستند که در شرایط دشواری زندگی میکنند و باید برای این وضعیت، آمادگیهایی را پذیرا باشند؛ طیف دوم، طیف مسوولان و متولیان دولتی و غیردولتی امور معلولان است که باید فرهنگ رسیدگی و پیگیری امور معلولان را بیاموزند و توجه به این امر اولویت اولشان باشد و برنامههای آگاهانه و عاقلانهای را معین، مدون و اعمال کنند.
عضو هیات مدیره جامعه معلولین ایران، طیف سوم را طیف کلان جامعه برشمرد و تصریح کرد: همه افراد و گروهها که باید از لحاظ فرهنگی آماده پذیرش مسائل مرتبط با معلولان و مسائل آنها شوند تا در نتیجه طیف اول و دوم در مسیر زندگی و کاری خویش بتوانند با سرعت بیشتر و همراه با پذیرش اجتماعی شایستهتری امور معلولان را به سمت بهبودی پیش برند؛ صداوسیما به عنوان رسانهای گسترده، همهگیر و تأثیرگذار، قادر است با برنامههای متعدد و متنوع در قالبهای هنری مناسب به این سه طیف جهت ارتقاء و اعتلای سطح فکری و فرهنگیشان در مواجهه با امر معلولیت و معلولان کمک بسیاری کند.
عاروان با بیان اینکه گروه معلولان کشور جمعیت قابل توجهی هستند که مشکلات متنابهی به خود اختصاص دادهاند، افزود: مناسبسازی، اشتغال ، تحصیل، مسکن و ازدواج، توانبخشی، تدوین و اجرای قوانین و مقررات متناسب و فرهنگسازی همه مواردی هستند که در زمره این وظایف میگنجد تا منجر به تسهیل در زندگی فردی و اجتماعی و برابرسازی فرصت برای ظهور توانمندیها و استعدادهای معلولان کوشا شود.
معلولان در صداوسیما هویت مشخصی ندارند
فریده حلمی – پژوهشگر امور معلولان – معتقد است: هنگامی که معلولان برای رسانه ملی نقش سوژه را دارند، اکثرا تداعیکننده افراد ناتوان و ناقص و نه افرادی با هویت مشخص و توانمندند.
او که خود دارای معلولیت ضایعه نخایی است با بیلن اینکه اغلب سریالها و برنامههایی که درخصوص معلولان ساخته میشود جنبه کلیشهای دارد، افزود: گاهی بودجهای را به تهیهکنندگان فیلمها یا مجموعههای تلویزیونی میدهند و میگویند درخصوص معلولان کار کنید که آنها نیز بدون برخورداری از اطلاعات کافی یا صرفا با تکیه بر اطلاعات ناقص از معلولان، درخصوص این قشر به ساخت سریالها یا فیلمهای کلیشهیی و کسالتآور میپردازند.
این فعال امور معلولان، نمرهی خود به صداوسیما را متوسط رو به ضعیف خواند و گفت: از حق نگذریم فرهنگسازیهایی در زمینه عبور و مرور بخصوص در برنامه «در شهر» انجام میشود که البته موردی و گذراست؛ انتظار ما این است که افرادی چون ما را در جامعه به رسمیت بشناسند و حقوق ما برای استیفا توسط دستگاههای دولتی از طریق رسانه ملی بیان شود.
این پژوهشگر همچنین در سال ۹۰ طی همکاری با سازمانهای مردم نهاد حوزه معلولان، «نقش رسانهها در آشنا کردن جامعه با مشکلات و توانمندیهای معلولین ضایعه نخاعی» را مورد بررسی قرار داده است.
حلمی درخصوص برخی نتایج این تحقیق اظهار کرد: نمایاندن معلولان در رسانهها نباید متفاوت از دیگر افراد جامعه باشد؛ بیشتر اوقات رسانهها آگاهانه یا ناآگاهانه این موضوع را به مخاطب القا میکنند که این گروه به دنبال امتیازات متمایزند یا خواستههای ویژهای دارند حال آنکه اگر هم خواهان امتیاز یا خواسته خاصند در واقع به هدف برابری با سایر آحاد جامعه است، اینجاست که امتیازدهی به معلولان یا توجه مضاعف به آنها نه تنها تمایز نیست بلکه وظیفه است.
این پژوهشگر حوزه معلولان در پایان گفت: برخلاف تصور همگان دنیای واقعی و پر از رمز و راز سخت و دشوار معلولین از فیلمهای منتسب یا مرتبط به معلولین خیلی فاصله دارد؛ سخت باور داریم اگر شرایط مساعد وضعیت جسمانی معلولین فراهم شود اگر نه تمامی آنها حتما بیشترشان در عرصههای گوناگون فعال و پویا خواهند بود.
تصویر معلولیت در قاب تلویزیون چه رنگی است؟
نظر افرادی که خود دارای معلولیت جسمی هستند درباره تصویری که صداوسیما از آنها نشان میدهد جالب توجه است؛ برخی از آنها معتقدند اینکه معلولیت تاوان ارتکاب به گناه است، نگاهی است که تلویزیون با سریالهایش به مردم القا کرده است.صداوسیما سیاه و سفید به مساله معلولیت پرداخته است
یک مرد ویلچرنشین ۴۴ ساله بیان میکند: هر انسانی ممکن است به دلایل مختلف همچون تصادف یا بیماری به معلولیت دچار شود. من دلم نمیخواهد صداوسیما به مردم بگوید هرکس دچار معلولیت میشود حتما گناهکار است. این نگاه اشتباه است. ما انسانها نباید به جای خداوند قضاوت کنیم.
او ادامه میدهد: صداوسیما باید به مردم یاد بدهد در چه مسیری حرکت کنند که آسیبها کمتر شود اما به این سمت نرفته و صرفا سیاه و سفید به مساله معلولیت پرداخته است. یا معلولان را قدیس معرفی میکند یا رییس باند خلافکارها. بعضا هم که مشکلات واقعی معلولان در رسانه ملی گفته میشود توسط خود معلولان بیان میشود.
یک خانم معلم دانشآموزان استثنایی هم که برای راه رفتن از عصا استفاده میکند، در این خصوص میگوید: من و دانشآموزانم از پیامی که رسانه ملی درخصوص معلولان ارایه میدهد راضی نیستیم. در اخبار و برنامهها القاء میکنند که اغلب معلولان ناتوان هستند و عده انگشتشماری الگو را به عنوان افراد موفق معرفی میکنند. در نتیجه دانشآموزان من حس میکنند شانس موفقیتشتان در تحصیل و شغل یک به صد هزار است؛ لذا ناامید میشوند.
یک جوان ویلچرنشین ۳۵ ساله هم اظهار میکند: در حال حاضر اتفاق میافتد که یک سریال پرمخاطب با پیامی که در پایان داستان میدهد، تلاش چندین ساله معلولان برای فرهنگسازی را نقش بر آب میکند. نمونه این مساله در مجموعههای «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» به وضوح دیده میشود. یا در سریال «ستایش»، انیس که انسان بدجنسی بود در نهایت سکته کرد و ویلچرنشین شد. کارگردانان و تهیهکنندگان آثار تلویزیونی باید قبل از ساخت مجموعهها درخصوص نحوه پرداختن به موضوع معلولیت توجیه شوند.
او ادامه میدهد: با توجه به این نگاه، سوال من این است که آیا بسیاری از جانبازان و ایثارگرانی که به خاطر دین، شرافت، ناموس و آزادی وطن در جبهههای جنگ به آسیبهای جسمی دچار شدهاند گناهکارند؟! کارگردانان باید نگاهشان را اصلاح کنند.
این دانشجوی ویلچرنشین بیان میکند: طبق ماده دوازده قانون جامع حمایت از حقوق معلولان «سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران موظف است حداقل دو ساعت از برنامههای خود را در هفته در زمان مناسب به برنامههای سازمان بهزیستی کشور و آشنایی مردم با توانمندیهای معلولان اختصاص دهد». در حالی که کمتر در هفته اتفاق میافتد که معلولان نشان داده شوند، چه برسد که توانمندیها را بگویند. البته درخصوص پرداختن رسانه ملی به امور معلولان، وضعیت نسبت به سابق کمی بهتر شده اما با وضع مطلوب فاصله داریم زیرا در این حوزه اهمال زیادی شده است.
یک خانم ۲۵ ساله که یک دست خود را بر اثر تصادف از دست داده میگوید: هنوز در بعضی برنامههای طنز تلویزیونی برای به زور خنداندن بیننده، معلولیت را مسخره میکنند یا در بعضی سریالها میگویند «مگر چلاغی؟!» یا «مگر کوری؟!» یا هنرپیشه دستش را به حالت کج میگیرد و میگوید «مگر خودم اینجوری هستم؟!» این الفاظ به بیننده القاء میکند که اینطور حرف بزند.
یک مرد میانسال دارای معلولیت که فعال امور معلولین است بیان میکند: در بخش نیروهای انسانی صدا و سیما درخصوص معلولان خلائی است، به همین دلیل در بدنه این سازمان درک عمیقی از معلولیت، نحوه معرفی این افراد و عوارض اجتماعی و فرهنگی آن وجود ندارد.
او با بیان اینکه غالب برنامههای صدا و سیما درخصوص معلولان، موردی است، میگوید: ما نیاز داریم تا صدا و سیما در برنامههای روتین خود بیشتر به امر فرهنگسازی بپردازد. فرهنگسازی طبق قانون از وظایف این سازمان است. معلولان حدود ۱۰ درصد این جامعه هستند که قشر وسیعی را شامل میشوند. بنابراین صدا و سیما باید بسیار بیشتر به حوزه این افراد بپردازد.
اختصاص ساعات کمبیننده به بزرگترین اقلیت جامعه
یک جوان ۲۹ ساله دارای معلولیت نیز اظهار میکند: معلولان بزرگترین اقلیت جامعه هستند اما معمولا زمان پخش برنامههای تلویزیونی درخصوص معلولان در ساعات کمبیننده است و این ساعات را به معلولان اختصاص میدهند تا برنامههایشان را پر کنند، چون صدا و سیما اهمیت چندانی برای معلولان قائل نیست.
او میافزاید: من از عصا استفاده میکنم و نمیتوانم از پلهای فلزی بالا بروم. استفاده از مترو و بیآرتی هم برایم بسیار سخت است. بعضا اتفاق میافتد که استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی برای معلولان با آسیبدیدگی همراه میشود اما صدا و سیما بسیار کم به مشکلات واقعی میپردازد و فقط برای ایجاد ترحم، معلولان را سوژه میکند.
نگاه عارضهای به معلولیت
یک خانم ۳۲ ساله دارای معلولیت هم که آموزشگاه زبان دارد میگوید: من در شرایط بسیار سخت و نبود مناسبسازی دانشگاهها فوق لیسانس گرفتم و آموزشگاه تاسیس کردم. در حال حاضر ۴۰۰ شاگرد دارم ولی تواناییهای معلولان در صدا و سیما نشان داده نمیشود. اگر هم نشان میدهند سالی یکی دو بار این اتفاق میافتد.
او اظهار میکند: معلولان نباید بعد از فارغالتحصیلی انتظار داشته باشند که فقط در مراکز دولتی استخدام شوند. راههای زیادی برای کسب درآمد وجود دارد. صدا و سیما باید این آموزشها را بدهد و فرهنگسازی کند اما غالبا در تلویزیون نگاه عارضهای و آسیبی به معلولیت میشود و فرهنگسازی و آموزش رها شده است
حقوقی که بیان نمیشود
یک خانم ۵۲ ساله که در جوانی بر اثر تصادف دچار ضایعه نخائی شده میگوید: انتظار ما این است که افرادی چون ما را در جامعه به رسمیت بشناسند و حقوق ما برای استیفا توسط دستگاههای دولتی از طریق رسانه ملی بیان شود.
او نمره خود به صداوسیما را متوسط رو به ضعیف میخواند و میافزاید: از حق نگذریم فرهنگسازیهایی در زمینه عبور و مرور بخصوص در برنامه «در شهر» انجام میشود که البته موردی و گذراست.
این پژوهشگر امور معلولان ادامه میدهد: من به عنوان یک معلول حس خوبی از برنامههای سیما ندارم. بودجهای را به برنامهسازان میدهند و میگویند درخصوص معلولان کار کنید. آنها هم بدون توجه به نیازهای اساسی این قشر برنامههای کلیشهای و کسالتآور میسازند.
ناآشنایی مدیران رسانه ملی با معلولیت
یک جوان ۳۳ ساله که به معلولیت فلج اطفال مبتلاست اظهار میکند: من از صدا و سیما در مورد نحوه حمایتش از افرادی که با شرایط خاص و متفاوت از دیگر افراد اجتماع روزگار سپری میکنند راضی نیستم. شاید به دلیل اینکه مسئولان این ارگان و سازمان به هیچ شکلی با قضیه معلولیت سر و کار ندارند؛ نه خودشان و نه خویشاوندانشان.
او ایجاد شبکه تلویزیونی برای بیان مشکلات معلولان را پیشنهاد میکند و میگوید: میتوان با ایجاد یک شبکه اختصاصی برای رفع نیازها و بیان راهکارهایی در جهت فرهنگسازی، توانبخشی، مناسبسازی و دیگر نیازهای معلولان اقدام کرد.
جوان ۳۲ سالهای که دارای معلولیت فلج مغزی (CP) است میگوید: در تلویزیون، رنگ فضای رسانهای که افراد معلول گاهی در آن دیده میشوند خاکستری و تیره است. این مشکلات در واقع به عدم شناخت و فاصله خالی بین فیلمسازان و مستندسازان و جامعه معلولان برمیگردد.
او با بیان اینکه هدف، واکنش تند و یکجانبه به وجود بدمن فیلمها بر روی ویلچر نیست، ادامه میدهد: تعدد این اتفاق و نادر بودن آن سوی ماجرا باعث واکنش معلولان نسبت به اینگونه فیلمسازیها میشود.
به گفته این جوان دارای معلولیت، در این حوزه ما نیاز به تغییر داریم که در دو مرحله باید صورت گیرد؛ تاثیریگذاری، دادن اطلاعات و در انتها باید منتظر تغییر شد. در این رابطه معلولان با داشتن تصویر نامناسب در فیلمها و سریالها، تاثیرگذاری منفی بر روی ضمیر ناخوادآگاه مخاطبان ایجاد می کنند که تغییر مثبتی نمیتوان متصور شد و در موضوعات کلانی مانند معماری شهری و عمل به قانون جامع حقوق معلولان موضوع معلولیت و مشکلاتشان در حاشیه قرار میگیرند؛ به نظر میرسد سازمانهای مردمنهاد معلولان و فعالین حقوق معلولان میتوانند در پر کردن فضای خالی بین فیلمسازان و معلولان نقش پررنگی داشته باشند.
یک جوان ۲۶ ساله ویلچرنشین که دارای معلولیت دیستروفی عضلانی است، نگاه سنتی را در غالب سریالهای تلویزیونی مشهود میداند و بیان میکند: استفاده ابزاری برای ایجاد احساس ترحم در بیننده و یا حتی مسئولین شهری بدترین نوع نمایش تصویر معلولان در رسانه است که گاهی شاهد آن هستیم و مطالبه حقوق شهروندی با التماس و خواهش است.
او درخصوص تصویری که رسانه ملی از معلولیت ارایه میکند میگوید: تصویری که از افراد دارای معلولیت در فیلمها و سریالها عموما نمایش داده می شود، بی تحرکی و ساکن بودن است که «بدمن» داستان به خاطر کارهای خبط و خطا به معلولیت دچار شده است. سازندگان برنامههای تلویزیونی باید بدانند که معلولیت تاوان ارتکاب گناه نیست بلکه عارضهای است که به دلایل طبیعی ایجاد میشود.