مختص جامعه سینما: علی احسانی| «من از تزویر و ترس و بیزارم» این سخنی است که «زینب» قهرمان نمایشنامه «ندیه» در بخش های انتهایی نمایش به همکارانش در عشرتکده می گوید. «بهرام بیضایی» نویسنده نمایش با اهرم درام و البته گفتار آهنگینی که به شخصیت های متعدد نمایش ودیعه داده با کمک صنعت های نمایشی و نگارشی ادبیات فارسی همچون ایهام، کنایه ، تشبیه ، استعاره ، تمثیل و … به شیرینی و گاه به تلخی یک دوره ملتهب تاریخی را در نمایش «ندبه» مرور می کند. نویسنده با ابزار کلمات ، نوع گویش آدم ها که به شخصیت اجتماعی و حرفه ای آن ها مرتبط است، «تزویر و ترسی» که «زینب» قهرمان نمایش از آن دم می زند، در معرض قضاوت خواننده نمایشنامه قرار می دهد.
رخدادهای نمایشنامه «ندبه» به دوران ملتهب ظهور و سقوط مشروطه گره خورده و بازیگردانان آن زنان یک عشرتکده در پایتخت هستند. نویسنده دوران خفقان آور و بدبختی مردم ایران پیش از انقلاب مشروطه تا به توپ بستن مجلس را دستمایه اثر خود قرار داده است. حوادث نمایش در یک عشرتکده است، محلی که از زاویه دید نویسنده تمامی اقشار جامعه و با هر نوع تفکر سیاسی و اجتماعی به آن جا سرک می کشند. بانوانی که در این محل مشغول به کار هستند به واسطه مشتریان، از رخداداهای روزمره آگاه می شوند. «زینب» شخصیت اصلی این نمایشنامه که در نظام مرد سالار ایران رشد کرده در آغاز نمایش توسط پدر و نامزدش به صاحب عشرتکده فروخته می شود. این زن پس از تحمل مصائب و رنج های فراوان به خودآگاهی رسیده و در برابر این نظام مردسالار واکنش نشان می دهد و با تپانچه ای که گویی از اعماق تاریخ به او رسیده به نامزدش که به قزاق ها پیوسته در میدان توپخانه شلیک می کند.
۱– همسرایان
نمایشنامه «ندبه»ساختاری دایره وار دارد، دریچه نمایش با مجلس عزاداری بر اساس چارچوب نمایش سنتی تعزیه به روی خواننده گشوده می شود و در فرجام کار نیز با مجلس عزاداری توسط زنان عشرتکده به پایان می رسد. بین این دو مجلس عزاداری با تزویر ، ترس و بیزاری حاکم بر اتمسفر نمایش با اهرم گفتاری سنجیده نویسنده یک دوره ملتهب تاریخی که منجر به طلوع و سقوط جنبش مشروطه می شود،آشنا می شویم.
در پیش در آمد نمایش، زنان عشرتکده در جایگاه همسرایان نمایش های کلاسیک با ترفند نوح خوانی و مرثیه سرایی از مظلومیت «زینب» قهرمان نمایش سخن می گویند در بدو امر خواننده با ترفند مشابه سازی نویسنده از موقعیت نمایشی با استفاده از نام «زینب» شخصیت اصلی نمایش ، نام قهرمان دشت کربلا – زینب – نیز به ذهن مخاطب تلنگر می زند:
«زنان وای وای
دسته ی اول وای تو خواهر
درد غریبی، فدای تو خواهر!
سپاه جور، قافله ی اشرار، کار آن قوم ستمکار!
دسته ی دوم وای، وای تو خواهر!
دسته ی اول سپاه شرر، تشنه ی خون
خیل ستمدیده، زار و نگون» ….
۲– انتقال اخبار
آدم های متعددی به عشرتکده رفت و آمد دارند و نویسنده به واسطه طبقه اجتماعی و نوع گفتار شخصیت ها به ترسیم وضعیت پرتشنج جامعه در عصر مشروطیت می پردازد؛ حتی پای «جهانگیرخان صور اسرافیل» پدید آورنده روزنامه «رستاخیز» هم به این عشرتکده باز شده، هر چند که او را نمی بینیم ولی اوصافش را از زبان «معصومه» یکی از زنان عشرتکده در جایگاه مشتری ثابت او می شنویم.
عشرتکده گویی تنها مامن امنی است که رجال مختلف در شرایط بحرانی موجود به آن پناه آورده اند، نویسنده این وضعیت حاد را با اهرم گفتار شخصیت هایش که بی شباهت به مناظره های عصر حاضر نیست با مهارت ترسیم می کند.
«مرد خیمه دار خبر از راوی است که جماعت ورامینی را پلو داده و عرق خوراندند، و در توپخانه فریاد
می کردند ما طالب قرآنیم مشروطه نمی خواهیم.
میرشالچی دکاکین را بسته اند. در بازار سرباز چاتمه زده. اجساد را با گاری می برند. مطالب افواهی
خیلی شنیده شده؛ گویا اجساد را در چاه ریخته اند. »
۳– خرافات و ریاکاری
زنان عشرتکده هر کدام داستان ها، رازها و رمزهای نهان و آشکاری دارند که نویسنده در موقعیت های نمایشی گوناکونی که ترسیم کرده به واکاوی مظلومیت و ستمی که جنس مذکر به آنان در اعصار مختلف دامن زده با اهرم نقادی می پردازد. مردانی ترسو، بجای آنکه در صف نخست مبارزه با قزاق ها و اجانب باشند از ترس جان خود به عشرتکده پناه آورده اند و به قول معروف بیرون گود ایستاد ه اند و از دور می گویند : «لنگش کن!». نکته بامزه این است یکی از این به اصطلاح رجُلِ آزادیخواه با ردای زنانه ای که زنان عشرتکده به او می دهند از پشت بام می گریزد تا گرفتار قزاق ها نشود.
نویسنده با استفاده وسیع از کهن الگوها و نمادهای فرهنگ ایران، محوریت زن، انتقاد به خرافه و تاکید بر شیوه های نمایش سنتی ایرانی در ترسیم یک دوره تاریخی ملتهب به نیکی پیش می رود. برخی از شخصیت ها با تکنیک رجزخوانی تعزیه حریف را به چالش می کشند. هر چند که عشرتکده نامش بد در رفته، اما این زنان هستند که قزاق ها را بازیچه مکر و حیله خود کرده و زمینه فرار و رهایی مشریان مرد و ایضا نامرد مفعت طلب را فراهم می کنند. نویسنده با اهرم گفتار به سادگی به نقد خرافات و ریا کاری آدم های متظاهر می پردازد:
«میرنداف بنده و این معاصی؟ از محالات است. شکر خدا عیالی دارم در عین وجاهت و خانمی. از لطف
وجودش خانه ی من خانه ئیست پاک و منزه، حقیقتاً شبیه آخرت است؛ از بس که در آن
صحبت ملک الموت است و مقربان عذاب و مار غاشیه. از بس همه نماز ترس می خوانند، و
هول غالب است؛ از عطسه صبر می آید و قیچی که باز باشد مشاجره می شود و ناخن در
غروب نباید گرفت و ظرف ها که ردیف شد حکماً مهمان می رسد و ….»
نویسنده از ترفند عزاداری مانند یک ترجیع بند در ساختار شعر برای عوض کردن صحنه و فرصت تنفس برای مخاطب به بهترین شکل بهره می برد. مضاف بر این که مولف اثر با اهرم دو دریِ که برای آمد و شد به زبان زنان در نمایش یاد آور می شود با عنوان : «درِ آشکار و درِ پنهان» ، تعویض صحنه ها و ورود و خروج مشتریان را نشانه گذاری می کند.
۴– آدم های خاکستری
بن مایه و کانون مرکزی نمایش بر سختی ها و مرارت هایی بنا شده که جامعه سنتی و بشدت مرد سالار این سرزمین به زن و جایگاهش روا داشته است. به هر روی ما با بانوانی در نمایش مواجه هستیم که هریک به دلیلی مجبور به کار در عشرتکده شدهاند. زن های نمایش «ندبه» نه سیاه خالص هستند و نه سفید کامل. نویسنده در مرز بین سیاه و سفید این زنان تن فروش را بدون پیش داوری زیر ذره بین می برد. امید برای رهایی از زبان اغلب بانوان عشرتکده به ذهن خواننده تزریق می شود. حتی گلباجی، صاحب عشرتکده که دخترها را استثمار میکند در چند موقعیت از داستان چهره عدالت خواه شخصیت خود را در حمایت از کارگرانش به نمایش میگذارد.
«میر مطهر مریدان بیائید- سنگپاره بردارید… این حیاط پر از مطرب و قوال و پرده چی. وای وای از این قوم،
ای سلیطه ها بس! ای فاجره ها خانه تان خراب ! تشت رسوائی این جمعخانه را سر بام ها زدند.
لنگر فساد در دارخلافه زهد؟ واویلا، علم اشقیا در دستم اگر در این خانه بسته نشود!
گلباجی های دست نگه دار شیخ، خانه ی فساد سهل است، راست می گوئی در خانه ی ظلم را ببند.
میر مطهر ظلم و عدل اراده ی خداوند است زن!
گلباجی مرد، زندگی ما هم اراده ی خداوند است!»
۵– بسترهای زمانی و مکانی
تعدد شخصیت ها رنگ آمیزی متنوعی به سکنات و رفتار آدم های حاضر در نمایش داده که هر یک به نمایندگی اقشار مختلف این آب و خاک در دوره ملتهب مشروطه معرفی میشوند. از منشی ترسو و آب زیرکاه گرفته تا شاگرد دارالفنون تجددطلب و مرد خیمهدار که شیفته تمدن غربی و مدرنیته مانند سینماتوگراف شده است. رخدادهای نمایش در بستری تاریخی پیش می رود و به فراز و نشیب جامعه ایرانی و در هم آمیختن خیر و شر، مردی و نامردی و واژگونی ارزشها در دوران مشروطه نظر دارد. برگی از تاریخ که برای در امان ماندن از تپانچه آزادیخواهان و نیز خشم قزاقهای منفعت طلب، باجدهی و مسامحه تنها گریزگاه موجود هستند.
«شاگرد دارلفنون امروز -روز نوزدهم- عدل مظفری و دارالشورای مبارکه ی ملی را از سردر مجلس کندند.
تا امروز علامتی از مشروطه بود، و از امروز ما کلاً یتیم شدیم. دیروز شخصی از منشیان
قنسول انگریز نقل قول نمود که تمام پارلمان های دولت مشروطه را محض پارلمان
ایران سیاهپوش کرده اند. نه مجلس مانده نه مشروطه. خوابی دیدیم و تمام شد، و
رفت که رفت. »
«زینب» نقش اصلی داستان در جایگاه فردی با اراده و نهایتاً آگاه بر خلاف جریان شنا میکند. بانویی که در چنبره شرایط اندک زمانی مانند دیگران عمل کرد و حتی از آنان نیز با جدیت به شیوه زندگی معمول نگریست و از آن دفاع کرد. زنی رها شده، با عشقی ناکام و خانوادهای در دور دست که او را با یک تفنگ و چند ابزار کشاورزی مبادله کردند. تفاوت او با دیگران جایی مشخص میشود که در گردشهای متعدد ارزشی جامعه آن روزها، میایستد، فکر میکند، تجربههای مختلف را کنار هم میگذارد و در نهایت اراده می کند. جایی که دیگران به فکر جان پناه و گریز هستند، تپانچه کارفرمایش را به دست میگیرد و به نامزد قزاقش شلیک میکند. او در میدان توپخانه قطعه قطعه میشود اما زنده است و برای زندگان در فرجام نمایش با دستمایه عزاداری و مرثیه سرایی دریچه نمایش را می بندد..
۶- قهرمان و ضد قهرمان
در ادبیات نمایشی ایران آثار فراوانی در نقد مرد سالاری و مظلومیت و ظلم ستیزی زنان در دوره های مختلف تاریخی نگاشته شده است. بهرام بیضایی با آثار متعدد نمایشی – فیلمنامه و نمایشنامه – که در این حوزه نگاشته سرآمد دیگران است. قهرمانان زن او هیچگاه منفعل نبوده و همتراز شخصیت های مرد داستان به نقد شرایط موجود پرداخته اند. زنانی که در آثار دیگر نویسنده – پرده خانه، مرگ یزدگرد، میراث و ضیافت – در مواجهه با نابرابری های اجتماعی و جنسیتی قدعلم کرده و پا را همچون «زینب» قهرمان نمایش «ندبه» در برابر موانع و نابرابری ها پس نکشیدند. نمونه این زن ها را عصر حاضر در جوامع اروپایی و امریکایی در جنبش «می تو» و در داخل ایران در جنبش «مهسا» به عینه می توان رصد کرد.