جامعه سینما: جلیلوند همان دغدغه های اجتماعی انسان دوستانه چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت را دارد. او درهدایت صحنه های واقع گرایانه دیگر استاد شده. برای مثال صحنه بازسازی صحنه جرم با حضور بازپرس ( با نقش آفرینی دیدنی سعید داخ) که نفس گیر و دیدنی است. جلیلوند میداند معضل جامعه امروز ایران چیست. خاصه با درد طبقه کارگر نه تنها به خوبی آشنا است که میداند چطور آن را به روی پرده سینما به تصویر بکشد.
اینجا امیر آقایی همچنان نقش وجدان بیدار جامعه را دارد هر چند حضورش مثل فیلم قبلی شوک برانگیز نیست و چیز تازه ای به کاراکتر او اضافه نمیکند. امیر آقایی در نقش دکتر پزشک قانونی که ناخواسته تصادفی کوچک با خانواده چهارنفره کارگری سوار موتور داشته و چند روز بعد جنازه پسرک آن خانواده زیر دستش میاید همچنان متقاعد کننده است. این خطر هست در نبود بداعتی در تصویرسازی کاراکتر او این گونه نقش ها کلیشه ای و بی اثر شوند. چنان که در پایان فیلم با به عهده گرفتن هم مسئولیت ها توسط پزشک داستان فیلم ، در بدترین رویکرد نمایشی که این شخصیت میتوانست بگیرد، این اتفاق هم میافتد.
نوید محمد زاده در این جا هم دیدنی است اما عصبیت او ، در نقش کارگری به آخر خط رسیده که با بردن مرغ مرده برای خانواده اش فاجعه آفریده ، دیگر دارد رنگ و بوی نقش آفرینی های عالی ابتدایی او را از بین میبرد. هدیه تهرانی هم که همان کاراکتر زن صورت سنگی فیلم های قبل را منتهی هنرمندانه تر نمایش میدهد. فیلم کمی ریتم کندی دارد. وفاداری بیش از حد به واقع نمایی برای اثر گذاری بیشتر، فیلم را در جاهایی از رمق می اندازد و از سویی مانع بررسی عمقی معضلی میشود که فیلمساز و فیلمنامه نویسان آن همه دغدغه اش را داشته اند.
جلیلوند اگر از جواب دادن به معضلاتی که ذهنش را مشغول کرده دست بردارد اثرش تاثیر بیشتری روی مخاطب خواهد داشت. اگر او بتواند به وسوسه پیام اخلاقی دادن فائق آید و این استعداد ذاتی در تصویر کردن مشکلات اجتماعی را به صورت طرح مساله به شکل هنرمندانه آن به خود بقبولاند میتواند مطمئن باشد ادامه فیلم در ذهن تماشاگر نتیجه ای منطقی خواد داشت.
مشکلات اجتماعی با حرف و سخن صرف و دلیل و مدرک حل نمیشوند که هیچ به ورطه شعارهای احساساتی و بی ثمر میافتند. هدف رسانه هنر سینما هم این نیست. سابقه مستندسازی جلیلوند و سال ها کارش در رادیو در بخش اجتماعی باید به او فهمانده باشد با تصویر کردن صرف داستانی واقع گرا در سینما یا رسانه ای شبیه آن نمیتوان اثر گذار بود.
باید به فیلمساز خوش قریحه ای چون جلیلوند توصیه کرد کاراکتر دلسوز فیلمش را بیشتر شبیه آدم های عادی جامعه کند. مثلا همین نقشی که امیر آقایی در فیلم قبلی بازی میکند. برای کنش اش، فروش ماشین و دادن اش طی یک آگهی به نیازمندی ، دلیل داشت. او فرزندش را در اثر همین بی پولی از دست داده بود. دغدغه حال حاضر او در نقش پزشک قانونی چیست؟ چرا سعی داریم به قالب شخصیت داستان مان بهترین لباس عالم را بپوشانیم. اگر کمی پارگی وجای رفو در همین لباس دوخته شده بر شخصیت او بود، اگر در تصمیم هایش شک و دودلی و فراز ونشیب بود آیا به کاراکتری واقعی تر و ملموس تر نمیرسیدیم؟
بدون تاریخ بدون امضا با همه این همه از بهترین های سینمای اجتماعی است. با بازی هایی به شدت باور پذیر و تک صحنه های درخشانی که نفس در سینه حبس میکند. وحید جلیلوند این وجدان بیدار جامعه مصیبت کشیده جامعه ایرانی از امیدهای آینده سینمای اجتماعی ایران است. از آنهایی که کم تکرار میشوند و وقتی به صحنه میایند حضورشان به این سادگی پاک شدنی نیست. او از جمله فیلمسازانی است که در بن بست های یک معضل اجتماعی سرو کله شان پیدا میشود و بیشترین تاثیر گذاری را برای حل مساله از خود نشان میدهند.
شهرام اشرف ابیانه