مختص جامعه سینما: علیرضا بهنام| یکی از عمدهترین مشخصات اثر هنری به هم ریختن عادت مخاطب است از دل این بههمریختن است که معانی جدید تولید میشود و مخاطب به درک جدیدی از جهان میرسد. ویکتور شکلوفسکی در مقاله درخشان “هنر به مثابه فن” این مفهوم را چنین توضیح میدهد: خودکارسازی چیزها، لباسها، اثاثها، همسر شما و هراس از مرگ را فرومیبلعد. اگر کلّ زندگی پیچیدهی بسیاری از افراد، ناخودآگاه و خودکار از سر گذرانده شود، آن زندگی گویی هیچگاه وجود نداشته است.
در فیلم کیک محبوب من همه چیز در فیلمنامه در جهت برهم زدن عادت خودکار ذهنی ترتیب داده شده است. فیلمسازان منطق روایت را برمبنای دیدنیکردن امر نادیدنی بناکردهاند و این خود اولین جنبه از ستیز با روایت عادت شده از زندگی انسان ایرانی است.
فیلم بازهای محدود از زندگی زن میانسالی به نام مهین را به عنوان زمان روایت برمیگزیند. اولین نمای فیلم بیدار شدن این زن در رختخواب تنهایش را نشان میدهد و آخرین سکانس با گریستن او بر گوری در باغچه خانه به پایان میرسد. بین این دو نما زمان خطی روایت استعارهای از آغاز و انجام جهان است که در قالب سهگانه تولد ، زیستن و مرگ رخ مینماید. شخصیتپردازی مهین اولین جایی است که در آن عادتهای بیننده مختل میشود. او زنی سالخورده و تنهاست اما بر خلاف تصویر عمومی این موقعیت در ذهن مخاطب، فاعلیت خویش را حفظ کرده و بر جهان پیرامون خویش اعمال میکند.
او کسی است که همسالانش را دور هم جمع میکند، برای خودش به تنهایی سرگرمی تعریف میکند و در نهایت آغازگر رابطهای میشود که قرار است به تنهاییاش خاتمه دهد. فیلمسازان برای تاکید بر تفاوت این شخصیت سکانس میهمانی زنانه را طراحی کردهاند که در خلال آن با شخصیتهای آشنای زن سالخورده مواجه میشویم تا تفاوت شخصیت مهین با این زنان برجسته شود.
در اینجا هر یک از مدعوین با چند دیالوگ شیوه برخورد عادت شده یکی از نمونههای تیپیک زن سالخورده را به نمایش میگذارند. یکی فضول و شلوغ، دیگری حامی و مادرانه و دیگری پیرو و وابسته است. اما مهین شبیه هیچکدام از اینها نیست. او تلاش میکند با همسالانش در اجتماع (کافی شاپ) قرار بگذارد اما وقتی تلاشش با شکست مواجه میشود به تنهایی به کافی شاپ میرود و چای خود را مینوشد.
او وقتی درمییابد که همسالانش در بیعملی غوطهور شدهاند خود به تنهایی برای شکستن دور باطل تنهایی خود قیام میکند و با حضور در پارک و رستوران به دنبال جفتی برای خود میگردد. وقتی در رستوران مرد تنهایی نظرش را جلب میکند به جای تلاش برای جلب توجه او نشانیاش را میجوید و خود در پیداکردن او و دادن پیشنهاد آشنایی پیشقدم میشود. همه اینها در تضاد با تصویری قرار میگیرد که در ذهن مخاطب از زنی با این موقعیت ذهنی و اجتماعی شکل گرفته و در قالب زنان دیگر حاضر در سکانس میهمانی زنانه در فیلم به تصویر کشیده شده است.
با ورود فرامرز به داستان تفاوت شخصیت مهین به عامل پیشبرنده درام تبدیل میشود. او موفق میشود فرامرز را با قرار ملاقاتی از پیش طراحی نشده از لاک تنهاییاش بیرون بیاورد و به او انگیزهای برای شکستن عادتها و همراه شدن با زنی که تا پیش از این نمیشناخت بدهد.
پایان تراژیک فیلم اگرچه نشان میدهد که متفاوت بودن در جامعه تعریفشده در فیلم بها دارد و گاه میتواند به قیمت از دست رفتن جان آدمی تمام شود اما با نشان دادن واکنش متفاوت و فانتزی مهین به این مرگ یعنی دفن جسد معشوق تازهیافته در باغچه وفاداری فیلمسازان به تم عادتزدایی را موکد میسازد.
فیلم کیک محبوب من اگرچه روایتی کلاسیک و سهپردهای دارد اما این قالب آشنا را با معرفی شخصیتهایی که لااقل در سینمای ایران نمونهای تا پیش از این فیلم نداشتهتند به محملی برای برجستهکردن تفاوتها تبدیل میکند.
در این میانه بازی حسی و درونگرای اسماعیل محرابی و بازی مینیمال لیلی فرهادپور بخش مهمی از بار روایی فیلم را بر دوش میکشد. در واقع توازن فضای بازی میان دو شخصیت اصلی مهمترین عامل باورپذیری در موقعیت یکسره ناآشنای نیمه دوم فیلم است.
بهتاش صناعیها و مریم مقدم پیش از این نشان دادهاند که شگرد کارگردانی در لوکیشن محدود را به خوبی میشناسند. در این فیلم نیز همچون “قصیده گاو سفید” و. “احتمال باران اسیدی” ، خانه دارای شخصیت است و از همه امکانات لوکیشن برای پرداختن این شخصیت به خوبی استفاده میشود. اینجا باغچه نقشی استعاری و پیشبرنده دارد و فضاهای اتاق خواب، نشیمن و آشپزخانه هر کدام با ویژگیهای منحصربهفرد خود بخشی از داستانگویی را تسهیل میکنند. البته در این فیلم اتاقخواب و حمام نیز با پشتسر گذاشته شدن محدودیتهای ممیزی به مکانهای معهود خانه اضافهمیشوند تا کارویژههای خویش را به جهان معنایی فیلم بیفزایند.
در مجموع کیک محبوب من قصهای ناآشناست که در قالبی کلاسیک و روان بدون لکنت بیان میشود و همین تضاد در پایان فیلم باعث میشود که بیننده به عقب بازگردد و به دنبال منشاء تفاوتی بگردد که عادت بصری و ذهنی او را بدون تصنع و ادعا و در کمال خونسردی برهم زده است.
One Comment
آذرنیا
نقد بسیار به جا و کاملی بود. بعد از دیدن فیلم نقد شما را خواندم و دقیقا به هم ریختگی عادتها من را نخست دچار چالش کرد اما با توضیح و نقد شما قانع شدم