برای جامعه سینما :مصطفی اعلایی/”رابرت اِگرز” در این فیلم سیاه و سفید ۳۵ میلیمتری دلهره آور، “رابرت پتینسون” (افریم) و “ویلیام دافو” (توماس) را به عنوان دو نگهبان فانوس دریایی معرفی می کند. دو شخصیتی که به صورت هوشمندانه در قاب محدود ۱:۱:۱۹ گیر افتاده اند؛ همانند فضای محدود فانوس دریایی در یک جزیره کوچک!
تفاسیر مختلفی از نماد “فانوس دریایی” وجود دارد که نزدیک ترین مبحث به این فیلم همان “فالوس” می باشد که در سکانس های متعدد دیگر در “چاقو” و “تبر” هم تکرار می شود، لیکن در ابتدا به موارد ساده تری در بحث تحلیل این فیلم اشاره می کنیم. “توماس” و “افریم” دو شخصیتی هستند که ابعاد تضاد در آنها به چشم می آید. یکی نسبتا پیر و دیگری نسبتا جوان، یکی با پای لنگ و دیگری با پای سالم و حتی یکی از آنها پیپ و دیگری سیگار می کشد.
کارگردان در همان ابتدا تکلیف ما را در مورد بستر فیلم که روانکاوانه است مشخص می کند؛ آنجایی که “افریم” روی تختش قرار می گیرد و از شکاف موجود در تخت که می شود آن را به نوعی “تروما” (آسیب روانی) تشبیه کرد و از درون آن عروسک “پری دریایی” بیرون می آورد و به تعبیری نشان می دهد که این شخص با سرکوب میل جنسی مواجه است و نوید شخصیت سایکوتیکی را می دهد. “توماس” به خاطر سابقه کار بیشتر به “افریم” اجازه نمی دهد که وارد قسمت بالایی فانوس دریایی شود و از او می خواهد که در پایین فانوس دریایی مشغول به کار شود.
البته کارهایی که به “افریم” واگذار می کند بیشتر کارهای سخت و طاقت فرساست و در این بین از سوی “توماس” نیز به شدت تحقیر می شود. لذا هیچ گونه رابطه دوستانه ای بین این دو شخصیت وجود ندارد، مگر در مواقعی که مست می کنند؛ و زمانی که حالت مستی تمام می شود دو مرتبه ارتباط آنها به سردی گرایش پیدا می کند و “افریم” به خاطر دریافت حقوق از “توماس” مجبور به اطاعت و فرمانبرداری است. در اینجا می توانیم از نگاه “فروید”، “توماس” را در نقش “سوپرایگو” و “افریم” را در نقش “ایگو” که مدام در حال تحقیر و تنبیه می باشد در نظر بگیریم وهنگامی این نظر تقویت می شود که متوجه می شویم در واقع اسم اصلی “افریم”، “تامی” است که همان “توماس” است و نشان دهنده این می باشد که این دو نفر جنبه های مختلف “self” از دیدگاه “فروید” هستند.
سرکوب تمایلات جنسی در هر دو شخصیت دیده می شود. آنجا که “توماس” در قسمت اتاق فانوس دریایی به چراغ پرنور فانوس خیره شده است و در حالی که لخت است و خطاب به چراغ می گوید: “زیبای من” و یا در سکانسی که “افریم” صحنه خودارضایی “توماس” را در مقابل چراغ فانوس دریایی می بیند و همچنین فانتسم هایی که “افریم” با پری دریایی دارد، همگی نشان از سرکوب میل جنسی دارد که در نهایت از دیدگاه “فروید” منجر به سایکوتیک شدن شخصیت ها می شود.
از سوی دیگر، در دیالوگی بین این دو شخصیت، “توماس” می گوید که چراغ فانوس دریایی در حکم همسر من است و این موضوع نشان می دهد که چرا نمی گذارد “افریم” به حریم چراغ فانوس دریایی وارد شود و حتی درِ ورودی چراغ را به روی “افریم” قفل می کند. “افریم” هم به سبک داستان “موبی دیک” دچار وسواس فکری زیادی می شود که درون چراغ فانوس دریایی چیست که در نهایت دست به قتل می زند! البته در این فرایند پرخاشگری از دید روانکاوانه با معیارهای مختلفی می توان تفسیر کرد.
از دیدگاه “فروید” این پرخاشگری ناشی از نِورُز که باعث آن سرکوب میل جنسی است و از سویی دیگر “ایگو لیبیدو” برای صیانت از نفس، دست به پرخاشگری (قتل توماس) می زند. از دید “آدلر”، این جریان را می توان به “عقده حقارت” و فرایند “کسب قدرت” (چیره شدن بر توماس و تحقیر او به شکل یک سگ) برای “اعتراض مردانه” (قتل توماس توسط افریم) مربوط دانست و از نگاه “کارن هورنای” می توان این خشونت را در تعارض بین “من واقعی” و “من ایده آل” در یک “سیستم تفاخر” تعبیر کرد.
در اکثر نقدها به پایان بندی ضعیف این فیلم اشاره شده که بنده شخصا این موضوع را قبول ندارم؛ چرا که ظاهرا آن دسته از منتقدین به اساطیر یونان اشرافیت نداشته اند. “افریم” را می توان اسطوره “پرومتئوس” دانست که یکی از “تیتانها” و پسر “یاپتوس” و “کلیمنه” و “خدای آتش” است که آتش را از “زئوس” دزدید.
وقتی خبر به “زئوس” رسید او را بر سر “قله قاف” برد و او را بست و به سزای اعمال خود رساند و هر روز عقابی میآمد و جگر او را میخورد و شب جگر از نو میرویید. (مثل زمانی که افریم تابوی دسترسی به چراغ یا آتش را می شکند و از فانوس سقوط می کند و آخر بر روی صخره های جزیره در حالی که مرغان دریایی بدن او را تکه تکه می کنند، جان می دهد). از سویی دیگر “توماس” را هم می توان اسطوره “پروتئوس” در نظر گرفت چرا که “پروتئوس” خدای اقیانوس ها و پیشگویی است که به “پوزیدون” خدمت می کند و “هومر” آن را “پیرمرد دریا” می نامد و پیش بینی غیر دقیقی برای چگونگی مرگ “افرایم” در پایان فیلم انجام می دهد.