مختص جامعه سینما:مرجان اشرفی زاده/ مدتهاست آموخته ام که تصاویر در کلوزآپ و لانگ شات بسیار متفاوت اند، یاد گرفته ام این تفاوت اینقدر زیاد هست که وقتی در لانگ شات نظاره گرم، قضاوت نکنم.
اگر این لحظه دارم می نویسم و شاید قضاوت می کنم چون دیدی در کلوزآپ دارم و شاید نزدیک تر. می خواهم درباره پیام و عارفه بنویسم، پیام دهکردی و همسرش عارفه لک.زوجی که سه سال است بخشی از خانواده ما شده اند و شاید ما بخشی از خانواده آنها. آشنایی مان به پیش از این سه سال برمی گردد اما شناخت و نزدیک شدنمان به این حد ، مربوط به این زمان است.
اینها را توضیح دادم که بگویم حق دارم در مورد آنها و تصمیم شان و آنچه در موردشان می گویند و می نویسند اظهار نظر کنم. تعجبی نیست از برخی نهادها و خبرگزاری ها و آدمهای آنها، حیرتم از برخی همکاران و به اصطلاح نزدیکان فکری است.
آنها که در فاصله ای دور ایستاده اند، تمام کارنامه پیام دهکردی را نادیده می گیرند و تنها با مصداق قراردادن یک یا دو کار، کنش و تصمیم او و آنها را زیر سوال می برند و نمایشی و غیر صادقانه می خوانندش. حتی گمان می کنند برای تبلیغ خود و کسب و کارش لحظه ای مقابل دوربین نان به تنور زده! برای آنها می گویم،
آنها که می پرسند: آیا پیام دهکردی نان می پزد؟ بله نان می پزد، روزی چندین صد نان را به تنور می زند، تا ۱۵۰۰ تا هم رسیده و خبرش را دارم.نان می پزد و از همیشه کمتر می بینیمش.خیلی کمتر از وقتهایی که همزمان سر صحنه سه سریال در تهران و کردستان بود، خیلی خسته تر از همه آن مواقع. خسته تر اما نه رنجورتر و نا امید تر. خودش می گوید جسمش خسته است اما روحش جلا یافته.
راست می گوید. اگر حرف و حدیث بالا و پایین بگذارد، با نان پختنشان خوشحال اند. از اینکه نان با کیفیت با آرد ۹۴ درصد سبوس دست مردم می دهند راضی اند. از اینکه در حیطه خودشان دارند فرهنگ سازی می کنند، دور و بر محیط کارشان را از زباله زدوده اند ، موسیقی خوب برای گوش مردمان خریدار نان می گذارند و با درست کردن نشیمن و سایه بان رسم مشتری مداری را تبلیغ می کنند، راضی اند.
اینها را خودم دیده ام که می گویم.پیام و عارفه همسرش برای نانشان زحمت فراوان می کشند، دوشادوش هم. و این یک فیلم نیست.واقعیت روزگار ماست. پیام و عارفه برای بیان اعتراض و نگاهشان از دیگران مایه نگذاشته اند، از خود گذاشته اند.
از زندگی و خواسته های خود زده اند و این برای من که ۳-۴ سال است دارم مداوم می بینمشان بسیار قابل احترام است. برایم حیرت آور است که می بینم و می خوانم و می شنوم که چه برچسب هایی بهشان می زنند.
چه ثروت و امکانات و دارایی هایی را بهشان منتصب می کنند و چه قضاوت هایی… بیش از هر زمانی دارم می بینم که چقدر ما بی رحمیم و چه نادانسته قضاوت می کنیم هم را و چه تنها می گذاریم هم را روزها و شبهایی که بیش از همیشه بهم نیاز داریم.
من با تمام وجود امیدوارم که باز هم این زوج را، این رفقا را بر صحنه تاتر ببینم، در آثار سینمایی و سریال، در عرصه فرهنگ و ادب اما تا زمان تحقق این امید، تمام قد به احترامشان می ایستم که دارند در جایی تلاش می کنند که می توانند تاثیر گذار باشند نه چون بسیاری از ما، تاثیر پذیر.