جامعه سینما:علی علایی /فعالیت «محمد کارت» در عرصه مستندسازی و فیلم کوتاه گواهی بر این ادعاست که شخصیتها و فضاسازی و روایت «شنای پروانه» و «یاغی» نه به قصد نمایش فقر که در جهت نمایشی کردن و به عبارت بهتر دراماتیزه کردن کانسپت محرومیت در ابعاد گستردهتری است.
هر که مستندهایی چون خونمردگی، آوانتاژ و بختک که از روششناسی مشاهده مشارکتی در انسانشناسی وام گرفتهاند و نیز فیلم داستانی بچهخور را دیده باشد فضاسازی، شخصیتپردازی و لحن شنای پروانه و یاغی را محصول آن رویکرد نمیداند یا آنکه پلان قمه خوردن محمد کارت از اوباش مست و فحاش و عربدهکش در حین تصویربرداری مستند بختک را دیده باشد به نمایش صرف فقر، آن هم در جامعهای که هشتاد درصد آن زیر خط فقر اقتصادی و فرهنگی زندگی میکنند، توسط یک فیلمساز زیست کرده و «پرسه» زده نمیاندیشد.
«یاغی» نشان میدهد سازنده، تجربیات قبلی خود را بیهدف انجام ندادهاست. دغدغهمندی همراه با بضاعت سینمایی قابل قبول محمد کارت از وی یک کنشگر سینمایی میسازد. فراموش نشود این یک سریال است که برای رغبت تماشای مردم ساخته شدهاست.
«یاغی» نشان میدهد سازنده، تجربیات قبلی خود را بیهدف انجام ندادهاست. دغدغهمندی همراه با بضاعت سینمایی قابل قبول محمد کارت از وی یک کنشگر سینمایی میسازد. فراموش نشود این یک سریال است که برای رغبت تماشای مردم ساخته شدهاست.
یک فیلم سینمایی بهره برده از تصاویر اگزوتیک فقر در جهت جشنوارهنوردی و جایزه بردن نیست. اینجا بردن آنقدر بیرحمانه در ذهن قهرمان جولان میدهد تا برای تحقق آن، تن و عشق و احساس را به زخم و جراحت بکشد. در این موقعیت فقط جاوید یاغی نیست که میخواهد خود را از شرایط محتوم خویش رها سازد. هر یک به طریقی میخواهند معنای «ارتقاء» را عملی کنند. منتها روشهایشان با یکدیگر به لحاظ اخلاقی تفاوت دارد. اذهان هر یک از «من» و «ما» در شرایط واقعی عصری که در آن بسر میبریم درگیر رهایی از سرنوشت محتوم این محله است.
«یاغی» ضرباهنگ خوبی دارد و این به مدد فیلمبرداری سامان لطفیان در عینی کردن دکوپاژ منتخب محمد کارت که در راستای خلق دلهره دائمی حاکم بر اتمسفر فیلم است، محقق شدهاست. بازیگران بدرستی و در برخی موارد حتی غافلگیرانه انتخاب شدهاند. شخصیتهای اصلی سکانس یا پلان ورودی خوبی دارند. در این میان بهمنخان یا پارسا پیروزفر در هر سکانسی پلان ورودی خوبی دارد فقط توصیه میشود در شرایط تاثر شدید و گریستن قرار نگیرد.
شخصیتهای غایب مثل محمود، لیلا، عزیز مُطلا و غیره با ایجاز و به خوبی معرفی شدهاند. کارگردان در تغییر لحن از موقعیت چرکین و خشن به سکانسی عاشقانه و یا نمایش زندگی لاکچری موفق است. جاهطلبی مثبت او تا حدی است که روی یکی از خشنترین سکانسها ترانه «مرا ببوس» را صداگذاری میکند و کنتراست خاصی میسازد. گفتنیها طولانی میشود اما جهت دستمریزاد: «کفتونه»(به نقل از صفحه شخصی نویسنده)