برای جامعه سینما:محسن سلیمانی فاخر/ با تماشای فیلم Colonia ی به ظاهر سرگرم کننده ، اثر فلوریان گالنبرگر ،توجه مخاطب به موضوعی معنادار و رویدادی تاریخی جلب می شود فیلم موضوع یک رمان عشقی تاریخی است که علیه وقایع مربوط به کودتای نظامی شیلی در سال ۱۹۷۳ طراحی شده و به حقایقی مربوط به یک فرقه مخوف ظاهراً مسیحی در جنوب شیلی موسوم به «کولونیا دیگنیداد»می پردازد .
فیلم کولونیا با اقتباس راستین از رویدادهای دوران رهبری « ژنرال آگوستو پینوشه» و با نگاهی به مناسبات داخلی فرقه خشونت بار «پایوس» به طرز شگفت آوری با «سازمان مجاهدین خلق »شباهت ساختاری دارند. اشتراکاتی که حتی در روسای گروهک ها یعنی «فرقه شیفر» با «مسعود رجوی» به چشم می آید.رهبرانی که خود را پیشوایان مطلق معرفی می کنند. شیفر خود را واسطه انسان و خدا و مسیح میدانست و رجوی از خود ساحتی شبه مقدس و موعود وار ساخته بود.در این نوشتار به برخی از این شباهت های ساختاری و محتوایی اشاراتی می شود :
ممنوعیت ازدواج:
محمد حنیفنژاد یکی از بنیانگذاران اصلی سازمان مجاهدین خلق تعلقات خانوادگی و مخصوصاً ازدواج را مانع بزرگی بر سر راه مبارزه مخفی و تحرک انقلابی میدانست. از همین رو سازمان مجاهدین خلق تا قبل از ضربه شهریور سال ۱۳۵۰ اساساً یک سازمان مردانه بود و تا سال ۱۳۴۸ عضوگیری زنان در این سازمان مطرح نبود و پس از طرح هم خیلی جدی گرفته نشد.
نقطه اشتراک این گروهک ها این است که با قوانینی خشک و جلادانه ازدواج در هر دو فرقه ممنوع بود و مقررات حکم می کرد که کسانیکه زن و شوهر یکدیگر بوده اند از یکدیگر جدا شوند. در فیلم کولونیا شیوه های اعمال فشار روانی فرقه ای جهت کنترل ذهن نیروها مشهود است. در یک سکانس از فیلم که نشستی مشابه نشست های عملیات فرقه رجوی است، یک زن که ارتباطش با نامزدش برملا می شود با حربه کمک به زن و رهایی از شر بدی های درونی خود ، حاضران به وی تهاجم کرده و او را مورد توهین ، تحقیر و ضرب و شتم قرار می دهند.
بایکوت رسانه ای
نبود وسایل ارتباط جمعی برای اعضا از دیگر ویژگی های بارز این دو فرقه است . در کولونیا، تنها بلندگوهایی بود تا اطلاعیه های پایوس را برای اعضا بخواند. همچنانکه در« اشرف »نیز تنها شبکه تلویزیونی اختصاصی برای سخنرانی های رجوی دردسترس بود. همچنین در این گروهک ها همه اعضا از روی اراده حضور نداشتند. افراد یا ناراضی یا به زور در گروه بودند.در فرقه رجوی نیز برخی با فریب و تطمیع و یا افرادی که با نیرنگ و زور وارد تشکیلات شدند
سرمایه گذاری بر کودکان و حدف آنان از خانواده ها
در انقلاب ایدئولوژیک، رجوی نشان داد شخصیتی ضدکودک و ضدخانواده است. او معتقد بود که علت شکست نیروهایش در عملیات مرصاد در سال ۱۳۶۷ به دلیل تعلقات عاطفی والدین به فرزندان و خانواده ها به یکدیگر است. وی کودکان را موجوداتی مزاحم می دانست. این فرقه علاوه بر ضدیت با خانواده، دشمن درجه یک کودکان است.
به همین دلیل از وجود کودکان در قرارگاه اشرف ناراضی بود. کودکان باعث طراوت و تلطیف محیط و استحکام روابط خانوادگی و از طرفی پیام آور عشق و محبت بودند، اما در پادگان اشرف می بایست مادران را از عشق و محبت نهی کرد و قساوت را در آن ها پرورش داد و محیط خشک نظامی و سکوت و مرگ برقرار نمود تا بتوان فرامین رهبری را به اجرا درآورد.”
در فرقه پایوس کودکان جدا شده و ربوده شده از پدران و مادران ، آموزش های سازمانی داده می شد و حتی سرودهای تشکیلاتی نیز به آنان آموخته می شد. این کودکان که از پدران و مادران خود جدا شده بودند تحت آموزش های ویژه قرار می گرفتند تا در سنین جوانی به عنوان نیروهای وفادار، در اختیار رهبر فرقه باشند.
زن ها و مردها در فرقه های منافقین و پایوس به طور جداگانه نگهداری می شوند تا منجر به ایجاد تعلقات عاطفی میان آنها نگردد. رجوی با این بهانه که جان کودکان در اردوگاه ها تحت خطر است فرزندان را از والدین جداکرد .این کودکان با سنین مختلف، بازیچه اهداف قرار گرفتند و علاوه بر آموزش های ایدئولوژیک ، از آنان مورد سوء استفاده شد.
کولونیا به خوبی تحقیر و تنبیه افراد در برابر دیگر اعضای فرقه را در مقابل خطایی که انجام داده اند نشان می دهد. در گروه منافقین نیزجلساتی که افراد در آن به اندیشه های مغایر با آموزه های فرقه به اجبار یا بر اثر ذهن شویی اعتراف می کنند.
توجه به ادبیات تشکیلاتی
توجه به ادبیات تشکیلاتی و استفاده از واژگان خاص مانند برادر یا خواهر از جمله اشتراکاتی است که در هر دو فرقه رجوی و پایوس دیده می شود. اما عملکرد آنان شباهتی به این واژ گان ندارد.همچنین رهبران فرقه ها ،غالبا خصیصه ها شهوانی و غیراخلاقی دارند. پایوس کودکان موجود در فرقه را مورد تجاوز جنسی قرار می داد . اعترافات و خاطرات جداشدگان از گروه رجوی، این رفتار را تایید می کنند.
ارتباط رهبران با رژیم های دیکتاتوری
ارتباط شیفر با رژیم های دیکتاتوری حاکم بر شیلی و ارتباط رجوی با حکومت عراق از دیگر اشتراکات است. پایوس با اینکه خود واعضای فرقه اش نیز آلمانی بودند اما زیرزمین مخفی مقر خود را تبدیل به مکانی برای شکنجه جوانان هوادار دولت مردمی« سالوادور آلنده »که مخالف دیکتاتوری پینوشه بودند کرده بود. همچنانکه گروه رجوی نیز در سال های حضور خود در عراق ، بازوی امنیتی و نظامی حزب بعث بودند و مبارزین را تحویل سازمان امنیتی صدام می دادند.
کار اجباری
کار اجباری از دیگر ویژگی های مشترک دو فرقه است که در کولونیا به خوبی آن را به تصویر کشیده است. اعضای این گروهک ها وقت خود را در روز به طور اجباری به بیگاری طاقت فرسا می گذراندند. فرقه رجوی در پادگان اشرف در عراق از افراد برای بهره کشی و تلاش برای دور کردن ذهن آنها از فکر و احساس مجبور به کارهای طولانی مدت می کردند.ایدئولوژی سازمان مجاهدین ، زنانگی و مادرانگی را از زنان گرفت. آنها را تبدیل به مردانی کرد که صبح تا شب فقط باید کار میکردند و دیگر احساساتی در آنها وجود نداشت. مردها هم دیگر همسر و خانوادهای نداشتند و تبدیل به رباتهایی شده بودهاند که شبانهروز مشغول کار بودند. بعدازاین بود که چند ده نفر از مردان و زنان سازمان دست به خودکشی زدند.
مقر، چون ناموس
یکی دیگر از شباهت ها میان فرقه پایوس با گروهک رجوی، تشابه عِرق آنها به مقرهای خود است. پایوس و هوادارانش، کولونیا دیگنیداد را به مثابه ناموس مقدس خود قلمداد می کردند. رجوی و پیروانش نیز چنین نگاهی به اردوگاه اشرف داشته اند و بعد از اخراج از آن اردوگاه، همچنان مقر خود را به نام اشرف می شناختند.حتی نوع محافظت از مقر شان نیز شباهت هایی با کولونیا یافت می شود.