برای جامعه سینما:امین احمدی/فمینیسم در ایران در سالهای پس از اتمام جنگ و به ویژه از دوم خرداد هفتاد و شش به بعد خود را در اذهان و افواه عامه و خاص مطرح نموده و تاثیرات آن قابل بررسی و شناخت است گرچه هنوز این گزاره “فمینیسم یعنی جنبشی علیه و ضد جنس مرد!” حتی در فکر بسیاری از نخبگان و صاحبان فن و تخصص مدرن در ایران حک شده و از معنا و مفهوم فمینیسم “عقده گشایی جنس زن علیه مرد” چیزی بیشتر برداشت نمی کنند.
البته این فهم “عوضی” و “تقلیل گرایانه” – که گرایشی اقلیت در جنبش و مکتب فمینیسم در سطح جهانی را به کل حرکت تعمیم می دهد- مختص مردان نیست؛ بسیاری از “زنان” با پایگاه های متفاوت منزلتی،طبقاتی و فرهنگی این برداشت را صحیح می دانند.به این درک نادرست، ابتذال فمینیسم را باید اضافه کرد یعنی برداشتی که حضور اجتماعی جنس “زن”‘ را در مصرف و جاذبه های جنسی و سکس تعریف و تبلیغ می کند.این گرایش با رسانه ها و فضای مجازی پمپاژ می شود و از اساس، ضد فمینیستی است اما درک باژگونه از این مفهوم، تاکید هرچه بیشتر بر وجوه جنسی و ظاهری “زن” را تلاش برای برابری حقوق زن و مرد در جامعه می داند.
فیلم سهیل برقی در این بستر معنا می یابد؛ فیلم با “بوتاکس” شخصیت اصلی فیلم “فهیمه” با بازی معتمد آریا آغاز می شود؛ زنی که در ادامه می فهمیم از سوی همسرش پس زده شده و به دنبال استقلال و رهایی از یک عمر سیطره مرد خانه به دنبال “هوای تازه” در زندگی دستخوش “پوسیدگی آهسته” اش، از خانه و شهر خود به زادگاه پدری کوچ می کند. شخصیت فهمیه زنی در آستانه سالمندی که فکر می کند جوانی و عیش و عشق خود را برای همسر و فرزند(هردو جنس مرد) به هدر داره و اکنون می خواهد برای دل خود و آنچه “اینستاگرام” از زندگی هم جنس ها و “مردمان موفق” برایش به تصویر کشیده اند؛ تعریف می شود.
این رویکرد رفتاری با اضافه شدن “افسانه شیرخدایی” با بازی باران کوثری بعنوان دختر دوست صمیمی فهمیه در شهری غریب، قوی می شود؛ هر دو از همسران زندگی خود شکایت دارند؛ عیش و مصرف را خواهان هستند و سلیقه و ذائقه فرهنگی را طلب می کنند که رسانه های “عامه پسند” ماهواره ای و مجازی از زندگی و هنر ترویج می کنند؛آنها در یک کلمه “عامه” هستند اما راه افسانه و فهمیه جداست؛هر دو درک توهمی از “زنانگی” در دنیای مدرن دارند و ادراک عوامانه از دنیای غیر سنتی آنها را تسخیر کرده است اما فهمیه درتوهم استقلال بدون مردان است و افسانه می داند در دنیای “مردانه” استقلال بدون فهم کارکرد مکانیزم نظام “مردسالاری” و سنتهای ستبر ممکن نیست.
فهمیه بدون هرگونه پشتوانه مالی هر چه دارد را می گذارد تا زندگی نوین بدون اتکای به مردان بسازد. تنها مردی که بعد این هجرت در کنارش می بینیم مردی است “دِگرباش” فاقد “نرینگی” سلطه گر.او می خواهد معیشتی مستقل برای خود دست و پا کند(راه اندازی کافی شاپ با مدیریت یک زن در جامعه ای بسته و سنتی) وام می گیرد، می خواهد خود را “خویش فرما” بیمه کند و از قید بیمه همسرش رها شود، قرض می کند و قرض اما ساختار اجتماعی به او می فهماند رهایی از “انقیاد” ممکن نیست؛ پول کم میاورد از پسرش قرض می گیرد،ماشینی که به نام همسرش است می فروشد،اداره بیمه سابقه بیمه اش را پاره می کند و زن خانه دارِ “پیر” را مستحق بیمه نمی داند و درنهایت مفلس وبی پول بدون شریک مردی که وی را تنها گذاشته، کسب و کارش به خاک سیاه نشسته و مردم و حکومت با کمک یکدیگر آن “لانه فسادی” که دختر و پسر با یکدیگر نشست و برخاست می کنند را از بین می برند.
شخصیت افسانه شیرخدایی همان زن سنتی است با رویکرد و اخلاق و فرهنگی که هر زن مجرد کنار مرد مجرد را هرزه و خراب می داند-علیه فهمیه دوست مادرش سخن چینی می کند و زمینه سقوط وی را فراهم می کند- و اگرچه که از نظر اقتصادی زرنگ است و صاحب کسب و کار شخصی اما بنیان ثروتش از “مرد” زندگی اش است و متولی اموالی شده است که صاحب آن همت و حال و حوصله گرداندن آنرا ندارد.شخصیت افسانه زنی است با مصرف مدرن با ذهن و عملی پای در سنت که می داند که گارسون یک کافی شاپ در جامعه سنتی باید مرد باشد و جایگاه زنان در همان آشپزخانه و مطبخ است و اوست که می تواند “کسب و کار” به گل نشسته فهمیه را راه بیاندازد.
دو گانه شخصیت زن در فیلم بیرقی، مکمل یکدیگر برای روایت جایگاه زن در جامعه امروزی ایران است. ساختار نابرابر اقتصادی و منزلتی، اکثریت زنان را به انقیاد مردان می کشاند اما زنی، این ساختار را می شناسد و با پشتوانه مردان به دیگر هم جنسان خود فخر می فروشد و جایگاهی برای خود مهیا می کند و در مقابل زنی دیگر در توهم استغنا و درهوای استقلال بدون درک ساختارهای ستبر اجتماعی چنگ و دندان به دیوار می کشد اما راهی به رهایی نیست.
وضعیت زن در جامعه کنونی ایران- به ویژه در اکثریت عوامِ نا آشنا به فهم صحیح و درست از فرهنگ مدرن و به تبع آن فمینیسم- وضعیت اکثریتی است که مدرنیته را در مصرف مدرن تجربه می کنند اما در این میان عده ای می دانند که برای رفاه و امنیت، در نهایت قوانین “کلبه ارباب” را باید پذیرفت و به ارتقایی در همان چارچوب دست یافت و عده ای در توهم، به مبارزه با شمشیری چوبین در مقابل قلعه ای سترگ و کهنسال بر می خیزند.
رفتار افسانه طنین فمینیستی ندارد؛ او در دل ساختار سنتی در پی ارتقای خویش است و در این راه موفق است اما فهمیه بدون آنکه حتی بداند فمینیسم چیست، عملش فمینیستی است و در همین نقطه سقوط وی آغاز می شود.
این توهم، ازجنس توهم زن ماقبل مدرن و نا آشنا به فرهنگ غربی که علیه سلطه و زور ساختار مردسالارانه قیام می کند و شکست می خورد نیست(به مانند قره العین) توهمی است که فکر می کند “راه مشخص است و اکنون زمان عمل رسیده است. توهمِ فکری”کال” که می پندارد ” پخته” است زیرا نمی داند صِرف خواست فردی بی توجه به قدمت و کارکرد ساختارهای سنتی ره به جایی نمی برد. توهم است زیرا مدرنیته و حقوق زن را مانند خرید “موبایل” و “یخچال” و “تلویزیون ال ای دی” سهل الوصول و خریدنی می داند.
فیلم بیرقی اما بدین جا ختم نمی شود.به مخاطب کورسوی امیدی نشان می دهد؛ شخصیت فهمیه در انتهای فیلم می فهمد که نقص دارد- نه تخصصی برای کار و احراز نقشی فعال در جامعه دارد و نه پشتوانه ای- پس از روی صندلی بوتاکس بلند می شود تا به حقیقت وجودی خویش پی برده باشد؛اون زنی است در آستانه پیری که فهمیده است ضعفهای بنیانی ذهن و عمل خویش را با مصرف و ظاهر نمی تواند بپوشاند؛ او از “توهماتِ پختگی” بیدار می شود تا از فهم وضعیت دهشتناک خویش حداقل الگویی برای فهم ریشه های سلطه مردان علیه زنان باشد؛ او علیه مصرف قیام می کند!
نوزده و بیست بهمن ماه ۱۳۹۸