جامعه سینما: اکران نوروزی این روزها معدن طلایی شده که کمتر تهیه کننده و فیلمسازی امکان چشم بستن از آن را دارد. با فروش حیرت انگیز فیلم های نوروزی سال گذشته این معدن طلای ناب به یکباره کشف شد. انرژی برآمده از دستیابی به این سود سرشار چنان بود که تا ماه ها بعد شروع سال جدید اثرات و تبعات آن همچنان دیده میشد. تعبیرهای مختلف از آن شد. بدبینانه ترین سینماگران، گسترش یافتن سانس های شبانه را دلیل اصلی قلمداد کردند. سانس هایی که به نیمه شب و گاه به صبح های خیلی زود هم کشیده میشد. سانس هایی مملو از تماشاچی مشتاق دیدن فیلم ایرانی. اتفاقی حیرت آور که رونق سینماداری در دهه چهل شمسی را به یاد میاورد. بدبینان میگفتند این اتفاق فرخنده ربطی به کیفیت فیلم های روی پرده ندارد. این ترفندی استراتژیک موفقی است که دیرهنگام به یاد سینماگران افتاده.
بحث اما فراتر از این چیزها بود. تعطیلات طولانی نوروز خیل مردم خسته و دلزده از شبکه های اجتماعی یکنواخت و تکراری را به سوی پدیده تازه ای سوق میداد. این پدیده نمیتوانست تلوزیون باشد زیرا که رسانه ملی تغییر عمده ای در کیفیت برنامه های خود صورت نداده بود و چنین طرحی را نیز در آینده ای دور یا نزدیک در دستور کار نداشت. مسافرت های نوروزی بیشتر اسباب دردسر بود. کسی هم فرصت و مجال مطالعه نبود. فقط یک راه باقی مانده بود. دعوت این خیل وازده به یک پدیده تفریحی جمعی. سالن سینما و دیدن فیلم کنار دیگر تماشاگران. پدیده ای که در ایران پتانسیل آن را داشت تا دوباره سربربیاورد و قدرت خود را به رخ بکشد.
پیش از این، سالن های سینما گسترش یافته و تجهیز شده بودند ساخت سالن هایی در مراکز جدید و بزرگ خرید تلاشی دیرهنگام اما لازم برای به روز آمد شدن بود. مجهز شدن به امکانات دیجیتال ، پخش فیلم روی پرده سینما را به میزان قابل ملاحظه ای بهبود بخشید. فیلم ها هم به زعم خیلی ها داستان پردازی های پیچیده تر و هیجان انگیزی داشتند. این شد که جادو به وقوع پیوست اکران نوروزی معدنی شد برای سینمای رو به احتضار ایران. خون تازه ای به رگ خواب زده این سینما راه یافته بود. اکران نوروزی شیر خفته را بیدار کرده بود. حال وقت شنیدن غرش های پیروزمندانه این شیر از خواب بیدار شده بود.
شهرام اشرف ابیانه