برای جامعه سینما:سید روح الله موسوی/ فیلم« بیست و یک روز بعد»واکاوی دنیای هزار توی کودکان و نوجوانانی است که نوگرایی، ریسک پذیری و روحیه خوش بینی ومثبت اندیشی عجین آنهاست، نوجوانی که تازه کودکی اش را پست سر گذارده اکنون در سختی های زندگی مسولیت پذیری می کند و به هر طریقی می خواهد بار بی پدری و سختی ها و مصایب زندگی را به دوش کشد .
قهرمانان فیلم این تعریف که « کودک عضوی از جامعه تعریف می شود که هنوز به دلیل عدم تجهیز به مهارت های اجتماعی مورد نیاز نقش ها، نقشی مؤثر در سازمان اجتماعی ندارد.» را مردود جلوه می دهند چرا که کودکان این اثر مهم ترین ویژگی شان ایثار و مردانگی محور بودن انهاست ،وقتی جهان فیلم مورد تامل قرار می گیرد استنباط می شود که «بیست و یک روز بعد» روایت مهمی از یک زندگی سخت و پر بلا است که فیلمساز با پرداختِ مناسب و خلق یک بحران سترگ توانسته بیننده را با یک چالش و اراده انسانی مواجه کند ودر لایه های آن قصه انسانیت، رفاقت و عاطفه را نمایش دهد.
شخصیت اول فیلم نوجوانی است که سودای فیلم ساختن دارد اما در میان این هدف می فهمد که مادرش از سرطان رنج می برد ،در اینجا او پسر بچه ای است که همانند بزرگسالی در معرض نیروها و فشارهای جامعه قرار می گیرد. دراین اثنا او به بازتولید و توسعه منش بزرگسالی می پردازد ، به بیان دیگر این فقط بزرگسالان نیستند که بر رفتار وفرهنگ کودکان اثر میگذارند بلکه کودکان نیز به نوبه خود با بیان خواسته ها ،نظرات و اعمالشان الگوهای رفتاری بزرگسالان را نیز تحت تاثیر قرار می دهند.
«مرتضی» با هدایتی که به بردارش خرد سالش دارد با رفتار و کارهایی که برای بدست آوردن پول انجام می دهد به قهرمان بزرگسال تبدیل می شود، قهرمانی که می خواهد به هر طریق برای نجات مادرش اقدام کند، او از آرزو و آمالش می گذرد و سودای فیلمسازی اش را به آمپول نجات بخش می فروشد، تا جایی که موعد راز گشایی قصه ، شعبده بازی –نگه داشتن قطار- او برای تماشاگر رو می شود .برادر کوچک در قطاری که قرار است با نشانه هایی که با او هماهنگ شده ترمز را بکشد به تراژدی دیگری در زندگی این دو کودک مبدل می شود وحال اینجا مخاطب می تواند وقایع را خود موازی در ذهنش بچیند:
کودکی که به جای اینکه در استادیوم باشد تا دربی را تماشا کند در شرایطی بحرانی اسیر است و با گریه می خواهد که مسافران ترمز قطار را بکشد و آن سو برادری که می فهمد نقشه طبق روال انجام نشده و قطار توقف نکرده و باید پول هایی که بابت تماشا از مشتریان جمع کرده است را باز پس دهد .اما او باز جلوه ای دیگر ازقهرمانی را رو می کند و خود را دوان دوان به ایستگاهی می رساند که برادرش در آنجا تسلیم پلیس شده است؛ بیننده حالا دیگر می داند او یک پسر بچه معمول و ناز پروزده نیست او قهرمان کوچکی است که برای زندگی همه کار می کند تا زندگی و مادرش را حفظ کند.
از سویی دیگر«بیست و یک روز بعد »اثرات منفی و مشکلات کودکان را در خانواده های تک والد واکاوی می کند، کودکی که حاضراست ریسک کند و با شعبده بازی قطاری را محکوم به ایستادن کند ،کودکی که مجبور می شود قمار کند ،پسر بچه ای که مجبور است آرزوهایش را فراموش کند چرا که بی پدری و مادر بیمار داشتن و پیامدهای منفی وضعیت نامطلوب اقتصادی بر روی نوجوانی است که اکنون او مسئول زندگی ست .
«رفاقت»و «عاطفه» بن مایه دیگری در فیلم است که به خوبی در لایه ای ازفیلم نقش دارد«مهران» در نقش رفیق «»مرتضی خود قهرمان دیگری است در هیاهوی مشکلات دوستش؛ چرا که شکل گیری شخصیت و هدایت تمایلات و احساسات هم نسلان او به دوستان و نحوه ی رفاقت با آنها بر می گردد .
مرتضی و مهران نیازهای روانی شان را در دوستی و رفاقت با هم تعقیب می کنند، رفاقتی که ریشه ی آن از مدرسه و همسایگی است و علاقه ی قلبی و گذشت در« بیست یک روز بعد» چنان در هم تنیده می شود که آن دو از صفات و حالات همدیگر تأثیر می پذیرند. تأثیری، ناآگاهانه و تدریجی که با گذشت زمان بر میزان آن افزوده می شود و به همرنگی می انجامد .
2 Comments
بازخورد: تربیت،صیغه،قمار و چند مصائب دیگر یک زن بیوه - رسانه تحلیلی «جامعه سینما»
بازخورد: جامعه شناسی فیلم تابستان داغ/«روابط آنهایی» و«روابط مایی» - رسانه تحلیلی «جامعه سینما»