جامعه سینما : زنگ خطر جامعه ایران از باب موضوعات اجتماعی باز به صدا در آمد ؛ اینکه «۸۰ درصد فیلم های امسال جشنواره تلخ هستند» آیا هنرمندان متاثر از جامعه پیرامونشان به تلخی روی آورده اند یا علائق شخصی شان است .ایا تک ژانری یک تدبیر سینمایی است یا این تلخی ها همه تصادفی است
به گزارش سینماپرس ، محمد تقی فهیم در یاداشتی آورده است :هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد که سینمای ایران تصادفاً یا به زعم دوستان متاثر از جامعه، دچار تک ژانری شده است. اگر هم چنین باشد – که نیست – پس نقش مدیریت چیست؟ یا باید بپذیرند که مدیریت کرده اند یا نکرده اند. اگر این سینما مدیریت شده است، پس ذکاوتش کو؟
فریدون جیرانی – متهم به لو دادن اخبار جشنواره (۱) -اصلی ترین موضوع مورد بحث رسانه ها را هم لو داد و به طور غیر مستقیم به همه گفت که از حاشیه ها پرهیز کنند و به کنه مطلب بپردازند : «۸۰ درصد فیلم های امسال جشنواره تلخ هستند». خبری که محیط میزگرد پنج شنبه شب شبکه چهار را به هم ریخت و حتی مجری – عضو هیات انتخاب! – هم نتوانست آن را جمع کند، چرا که مرغ از قفس پریده بود!؟
جیرانی به درستی آدرس داد تا رسانه ها از حاشیه های کم مایه بگذرند و بروند سراغ چیزی که سینمای ما را تهدید می کند. این سینماگر – ژورنالیست که مدام مدعی تحلیل است در اینجا هم همکاران رسانه ای را به سمت تحلیل قضایا فرا خواند وخوب هدایت کرد که این قدر به تاریخ پوستر و گرته برداری آن از پوستر جشنواره کن و لو رفتن اخبار و … گیر ندهند و در این دام گیر نیفتند و کمی جدی تر باشند، چون مشکل و معضل عمیق تری وجود دارد و در این هیاهو گم شده است.
از نشست دبیر جشنواره به این طرف، سوزن همه رسانه ها روی پوستر – که فرعی ترین موضوع در جشنواره است – گیر کرده، التفاتی که نشان دهنده کم توجهی بیشتر رسانه ها به چاله های بزرگ تر جشنواره است. در واقع جیرانی راهنمای گردش به سمتی را زد که حتی دبیر جشنواره هم مجبور شد به آن سو حرکت کند؛ یا حتی مجری – عضو انتخاب – هم با اینکه روی درصد اعلام شده از ناحیه جیرانی چانه زد، ولی پذیرفت؛ هر چند که اصرار داشت نباید این رویکرد را سیاسی تلقی کرد، بلکه واقعیت جامعه ی ما همین است. ایشان حتی جلوتر رفت و این وضعیت را در سینما مثبت ارزیابی کرد، دقیقا ۱۸۰ درجه اختلاف با مواضع دیگر شبکه های سیما از جمله برنامه سینمایی هفت!
اینکه دوستان تلاش کردند تا موضوع تلخ ۸۰ درصد فیلم ها را به تاثیر از اجتماع ربط دهند و این گرایش را غیر سیاسی بشمارند و به تبعیت از موضع دبیر محترم که «ما را با سیاست کاری نیست» (۲) جلو بروند، تیغ کندی است که برّایی ندارد. چرا که هم اینان، پیش از این و در جاهای دیگری، بحران تماشاگر سینمای ایران را در محدودیت موضوعی – ژانری –محتوایی و افتادن به دام شبه روشنفکری تحلیل کرده اند.
واقعیت امر این است که نه مدیریت جشنواره و نه اعضای هیات انتخاب، کاری از دستشان بر نمی آمده؛ چرا که اینان به گزینش هایی دست زده اند که در اختیارشان بوده است و به نظر می رسد که «حیدری» هم – علیرغم اشتباهاتش در زمینه معرفی مشاوران جوان، کم دقتی در ترکیب داوران و …تا اینجا خوب مدیریت کرده است تا جشنواره اش خیلی از شور و شعف ایام فجر فاصله نگیرد. البته این رویکرد را می شود از «پز» های رسانه ای و لبخند و ابروهای باز او دریافت کرد.
اکنون بیش از پیش به این نکته دردناک واقفیم که سینمای مدیریت شده آقایان، چقدر علیه نیاز جامعه جلو آمده است. اینکه می فرمایند و تاکید دارند که فیلم ها واقعیت جامعه و متاثر از اجتماع است، دقیقاً نشان می دهد که تا چه اندازه تفکر چپ مرده و لیبرالیسم منزوی بر فضای سینما سایه انداخته است. چنانکه آقایان فیلم های مورد نیاز جامعه را هیچ شمرده و پای در کج راه«متاثر از جامعه» پیش رفته اند؛ انحرافی که نباید به راحتی از آن عبور کرد.
تردید نکنیم که اگر آقایان مدیریت! نکرده بودند و شورای پروانه ساخت، حمایت هایش را منوط به اصلاحات باب طبع آنها نکرده بود، الان شاهد مجموعه ای متنوع از فیلم ها بودیم و نویسندگان و سازندگان آثار بی شک براساس نیاز جامعه مبادرت به ارایه طرح می کردند. در حالی که حالا آنچه شاهدیم نتیجه دیدگاه و سلیقه چند نفر است، برای همین تنوع، رخت بربسته و یکدستی جایش را گرفته است. یکدستی ای که متاثر از نظر و سلیقه ای عبوس، تلخ و به بن بست رسیده است. جریان چپ مرده و لیبرالیسم منزوی، به واقع در عرصه سیاست و اجتماع ایزوله شده و در بن بست به سر می برد و از همین رو مدام دچار تناقض در تحلیل و اقدام است و حال که عرصه ای مانند فرهنگ و محیطی چون هنر و حوزه ای چون سینما یافته، پس تا می تواند بن بست هایش را القا می کند.
آمریکا را مثال نمی زنم، مصادیقی مانند چین، ژاپن، آلمان، انگلیس و … پیشکش؛ هندوستان، هضم در فاصله طبقاتی است؛ تا حدی که آمارهای بالای گرسنگانش از دیده ها پنهان نیست، ولی سینمایش براساس نیاز تماشاگرانش طراحی و زنده است. اگر بنا بر نظریه آقایان بود، بالیوود سالانه ۱۰۰۰ فیلم تلخ روانه بازار مصرف می کرد. یا اینکه رامبد جوان نباید خندوانه را می ساخت؛ بلکه بدنبال گریاندن راه می افتاد. سینمای مورد حمایت و ترغیب این مدیریت، مردم را در خانه می خواهد و پای ماهواره ها یا سر در گوشی های وصل به فضای مجازی و علناً شعر سرایی اش این است : «خنده و هیجان و اندیشه مال دیگران، یأس و غم و افسردگی مال ما».
هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد که سینمای ایران تصادفاً یا به زعم دوستان متاثر از جامعه، دچار تک ژانری شده است. اگر هم چنین باشد – که نیست – پس نقش مدیریت چیست؟ یا باید بپذیرند که مدیریت کرده اند یا نکرده اند. اگر این سینما مدیریت شده است، ذکاوتش کو؟ باز هم گلی به گوشه جمال هیات انتخاب که چند فیلم سوپر تلخ را کنار گذاشتند؛ چون مطابق اطلاعات درز کرده! چند فیلم فقط به خاطر انتقال تیرگی و افسردگی زیاد انتخاب نشده اند، حالا در نظر بگیرید که گیشه سال آینده سینما با چه وضعی روبرو خواهد شد. وقتی از تولیدات امسال ۸۰ درصد شان تلخ هستند، چطور انتظار داشته باشیم که همین ۷-۸ میلیون هم در سال بعد سری به سالن ها بزنند.
برگردیم به مطلع این مطلب. امیدواریم که همکاران رسانه ای و آنهایی که به منافع ملی و سینمایی شاداب، با طراوت و پرتماشاگر می اندیشند، توصیه و خط دادن فریدون جیرانی – این سینماگر خسته – (۳) را از نظر دور ندارند و به جای افتادن به دام حاشیه های مرتبط با معلول ها، علت ها را جستجو و تحلیل کنند.
پانوشت ها :
۱ – منهای سایت های زرد و غیره، محمد حیدری در میزگرد شبکه چهار، چند بار گفت که : «از ترس جیرانی …» و جیرانی عکس العملی خنثی داشت.
۲ – محمد حیدری در نشست رسانه ای جشنواره ابراز داشت که ما را با سیاست کاری نیست.
۳ – فریدون جیرانی در مصاحبه ای گفته بود که دراین سن و سال خسته تر از این است که با رسانه ها لابی کند.