اختصاصی جامعه سینما :دکتر مصطفی مهر آیین/چیزی گلوی این جامعه را گرفته است.با اینکه عید است و اتفاقات سیاسی ظاهراً خوب اتفاق افتاده است، جامعه سرد و یخ زده و بی جان است.گویی زندگی بر خلاف تمام اخبار و اتفاقات قفل و ملول و افسرده است و تلاش آدم ها در به نمایش گذاشتن ویژگی ها و توانایی هایشان(از قبیل چهره، خلقیات، علائق،اعلام نامزدی، اعلام ازدواج، اعلام دوستی، اعلام سفر به خارج، محو شدن، بازآمدن، توان شاعر بودن، توان مترجم بودن، توان نویسنده بودن، توان منتقد بودن،توان مخ زدن، داشتن کتاب، داشتن مقاله، توان بسیج کردن، به عنوان رهبر چپ و راست شناخته شدن،و….) بیش از آن که بیان حیات و پویایی آن ها باشد، تلاشی است برای تحمل بالا آوردن هر روزه یک زندگی کسالت بار و انباشته از ناتوانی و یاس و چالش های متورم شده بی پاسخ در آن، بویژه خشمی متورم نسبت به نظام سیاسی- اجتماعی سرکوبگر موجود و انسان های میانمایه آن که همچون هیولایی احمق اما وحشی و مهاجم در مقابل آن ها ایستاده و نفس را بر آن ها تنگ ساخته است. این جامعه بیش از هر چیز گرفتار یک تنگی نفس است که همه می کوشند آن را در لفافه زندگی مخفی سازند و کسی جرات فریاد زدن آن را ندارد. وضعیت جامعه شبیه وضعیت خانواده ای است که در طول یک سال گرفتار مرگ چندین عزیز شده است، اتفاقی که هم مرگ را در چشمانشان بی معنا ساخته و هم آنها را مجبور می سازد برای این پدیده بی معنا عزاداری کنند. ما عزدارانی هستیم که مرگ و از دست دادن برایمان چیزی شبیه به خود زندگی است.