جامعه سینما: شاهپور شهبازی| فیلم «مصائب شیرین ۲» علیرضا داود نژاد را دیدم و بسی لذت بردم. برای بیان این لذت نمیتوان از مفاهیم دستمالی و به ابتذال کشیدهشدهی «سینمای نجیب» سیدمحمد خاتمی و یا «فیلمهای شریف» مسعود فراستی، با توجه به نمونههایی که برای این نوع از سینما و فیلمها معرفی کردند استفاده کرد. بنابراین از مفهوم رولان بارتی «متن» به معنای بارش معنا و خانهی لذت استفاده میکنم.
از این منظر فیلم «مصائب شیرین ۲» فضاها و معناهای متعددی را به مخاطب پیشنهاد میدهد. هر فضا و معنا با در همجواری با فضا و معناهای دیگر و با حفظ رعایت سرحداتِ مرزی به تعادل میرسد، بدون اینکه به ضرب تازیانهی سلطهی یک فضا و معنا از فضاها و معناهای دیگر باتلاق دیکتاتوری تکصدایی بسازد.
در این تامل کوتاه به پیشنهادهای متکثر فیلم اشارهای گذرا خواهم کرد. قهرمانان سینمای متاخر داودنژاد اعضای خانواده هستند. خانواده اما سرشت پارادوکسیکال دارد. هم کانون اختناق و سرکوب است و هم سکوی رهائی و نجات. نمایش روشنایی سرشتهایِ متناقضِ تاریک اما همیشه شانه به «امرزیبا» میزند.
«مصائب شیرین۲» امتداد سه گانهی «مرهم»، «کلاس هنرپیشگی» و «روغن مار» است با یک تفاوت بزرگ که فیلم «مصائب شیرین۲» درونمایههای متعددی را با مخاطب در میان میگذارد بدون آنکه به گسستگی آنارشیسم مبتلا شود. تضاد نسلها. تضاد روابط زن و مرد. تضاد والدین و فرزندان. تضاد سینما و واقعیت. تضاد متن و مخاطب. تضاد وطن و غربت. تضاد عشق و آرمان و…
در هر حوزه این امپرسیونهای متضاد با کشمکشها و سازشهای موقت مواجه میشود. فامهای گرم و سرد عواطفِ خانواده و تلخ و شیرین رویدادها مانند پازلهای یک تابلو کنار هم چیده میشوند. درهم میآمیزند. معلومهای گذشته بیاعتبار میشوند، بدون اینکه بقایای مسخشدهی آن دور ریخته شود. مجهولهای تازهای طرح میشود، بدون اینکه خطر صعود و سقوط آن از چشم نادیده بماند.
از تضادِ معلومهای گذشته و مجهولهای حال، یگانگی شاعرانهی آیندهای خیالی رقم میخورد. یگانگی شاعرانهی تناقضها.مانا به یاری معجزهی شاعرانهی سینما از تناقضها نیروی نجاتبخش وحدت و رهائی میسازد اما زندگی یک «پرفورمنس ساده» نیست. زندگی پر از نادانستنیهای پر رمزوراز و پنهانیها و آشکارگیهای تلخ و شیرین است. «زندگی راه خودش را میرود» و تناقضها کماکان مانا میمانند.(به نقل از صفحه شخصی نویسنده)