جامعه سینما:علی حاتم/کمتر هنرمندی مثل اینگمار برگمان، فیلمساز برجسته ی سوئدی درآثار خود نگرشی عمیق و فلسفی به دغدغه ها و افکار زنان داشته است.دغدغه هایی که برخلاف سینمای متعارف و مرسوم، در عشق های سطحی ، اغواگری و تصاحب مرد و کسب پول و ثروت خلاصه و تحریف نمیشود.
زنان فیلم های برگمان شخصیت های هستند آگاه، حساس و پیچیده؛ همچون آینه ای که بازتاب تصویر واقعی زن اندیشمند در دوران مدرن است.مشکلات روحی و آنچه ذهن این زنان را مشغول میکند، مفاهیم هستی شناسانه و روانشناختی است.
چیزهایی که آزارشان میدهد عدم ارتباط صحیح انسانی، خشونت زندگی و فروپاشی روابط عاطفی دردنیایی مردسالار است.آنها به معنای هستی می اندیشند، به تنهایی انسان ها و سکوت خداوند.گاه به مراتب حساس ترو عمیق تر از مردان اطراف خود.کارین در فیلم “همچون در یک آینه” (۱۹۵۷) زنی است که در آستانه فروپاشی روانی به وجود خداوند وسکوت او فکر میکند؛ اگر وجود دارد پس چرا سکوت کرده؟
روابط سرد و پیچیده او با پدر، همسر و برادرش او را دچار جنون میکند. فیلم” پرسونا” (۱۹۶۶) درباره ی زنی هنرپیشه به نام الیزابت است که گویی در اعتراض به هر آنچه در هستی تحمل ناپذیر است دست به سکوت زده و حاضر به گفتن هیچ کلمه ای نیست.پرسونا به معنای نقابی است که یک هنرپیشه به چهره میزند و شخصیت نمایشی او را میسازد.الیزایت از این نقاب و ایفای نقش های متعدد در زندگی(کاری که همه ما در زندگی روزمره انجام میدهیم) خسته و نا امید گشته، همان گونه که کلمات و مفاهیم روزمره نیز نقابی دیگر است که پشت آن خود را پنهان میسازیم تا با دیگران ارتباط بر قرار کنیم.
ارتباطی که شاید از نظر الیزابت سطحی است و برای همین ترجیح داده سکوت کند.در فیلم “سکوت” (۱۹۶۲) برگمان رابطه دو خواهر(استر و آنا) را به تصویر میکشد. رابطه این دو آمیزه ای از عشق و نفرت است.هر دو بشدت تنها هستند و سکوتی عمیق برزندگی و روابط شان سایه افکنده. استرمترجم است و با وجود بیماری سعی میکند زبان بیگانه ی مردمان کشوری را که به همراه آنا و پسرش به آن سفر کرده اند بیاموزد.
زبان های متفاوت و متکثر عامل بیگانگی است، اما در عین حال تنها راه ارتباط با مردمانی دیگر ترجمه ی زبان است. استربا وجود همه رنج ها وسرخوردگی هایش در آستانه مرگ برای پسرکوچک آنا نامه ای مینویسد وطبق خواسته پسرک، برخی کلمات آن زبان بیگانه را برایش ترجمه میکند.او دراوج نا امیدی و در بحرانی ترین لحظات هم به عنوان یک مترجم امیدش را به ایجاد ارتباط از دست نمی دهد.
برگمان بارها به خاطرنوع نگاهش به زنان و لایه های درونی شخصیت آنان مورد تحسین واقع شد، اما خود او ادعایی در این زمینه نداشت و با تواضع گفته بود:” از کار کردن با زنان لذت میبرم چون یک مرد هستم. از این رو با زنان مدرن و آگاه به مسائل اجتماعی مشکلی ندارم. درحرفه ام با زنان شاغلی برخورد دارم که کار خود را با آرامش و تسلط انجام میدهند.آزادی تدریجی و پیچیده زنان در دوران ما اتفاقی مهم و جالب است.”(از صفحه شخصی نویسنده)