جامعه سینما:علی حاتم/سینمای کمدی کلاسیک که به کمدی بزن بکوب(Slap Stick) معروف بود،دیگر طرفدار چندانی ندارد. خیلی ازشوخی های تکراری اش(مثل پرتاپ کیک توی صورت)برای مخاطبان امروزی خنده دار نیست و ظاهراً سینمایی از مد افتاده است.
از منظری دیگر اما باید این نوع کمدی را به مثابه سینمایی ناب قلمداد کرد، چون متکی بود به تصویر و نه دیالوگ.سینمایی که برخلاف فیلمهای امروزی،حادثه،حرکت و هیجان در آن با ترفندهای کامپیوتری، پرده سبز و آبی و استفاده ازاسپیشال افکت ایجاد نمیشد،صحنه ها واقعی بود،کمدین ها بدل نداشتند و از طناب های ایمنی به شکلی که حالا وجود دارد خبری نبود.چاپلین ،لوید،کیتون و… برای خلق لحظه های کمیک بارها تاسروحد مرگ پیش رفتند.آنها از آسمانخراش هابالامیرفتند،از قطار ، ماشین و هواپیما آویزان میشدند.
برای دست وپنجه نرم کردن با مشکلاتی که بسیاری از مواقع ناشی از تضادهای اجتماعی،تبعیض و بیکاری بود؛ تصویری گویا از وضعیت انسان مدرن در سده ی بیستم.هنوز درکلانشهرهای دنیا از جمله کشور خودمان،هر روز صبح حوادثی را تجربه میکنیم که بی شباهت به حوادث کمدی بزن بکوب نیست:
فروریختن ناگهانی بناهایی که بساز و بفروش ها ساخته اند،لایی کشیدن ماشین ها وتصادفات متعددی که به نزاع هایی مضحک و بیهوده می انجامد،بالا رفتن مردم از سروکول هم در مترو و اتوبوس، رد شدن از وسط خیابان که روی خط کشی عابر پیاده هم خطر جانی دارد و…سرانجام حضور رعب آور نیروی انتظامی درمیادین و خیابان ها، همان گونه که پلیس در فیلمهای چاپلین و کیتون همواره حضوری تهدید آمیز دارد و همچنان از ایران گرفته تا آمریکا گویی وظیفه اصلی پلیس نه تامین امنیت شهروندان که سرکوب و تعقیب آنها به کوچکترین بهانه است.
تعقیب و گریز های بی پایان،حرکات محیرالعقول و آکروباتیک کمدین های کلاسیک و بلاهایی که سرشان می آمد،باعث شد منتقدان آنهارا مرتاض های سینما لقب دهند.مرتاض هایی که با وجود همه ی مشکلات به کنج خلوت و انزوای زاهدانه پناه نبردند،چون در دنیای مدرن وقتی برای این کارها نیست و انسان معاصر چاره ای جز این نداردکه همواره در بطن ماجرا وحوادث باشد.گویی آنها به توصیه آرتور رمبو عمل میکردندکه باید مطلقا مدرن بود.
پس با سلاح طنز به جدال دائمی شان با پلیس ها، ماشین ها و شرایط نامساعد اجتماعی ادامه دادند، منتها هریک به شیوه خود؛ لوید ماشین هارا بدل به ابزاری کرد برای نمایش هنرنمایی های خود،چاپلین علیه ماشین و تکنولوژی سر به شورش گذاشت(عصرجدید)ولی کیتون برخلاف او در آثارش سعی کرد علیرغم همه ی مشکلات با ماشین همراه شود و آنرا بخدمت خود درآورد(ژنرال)ودر پایان هر چند بر ماشین پیروز میشد اما هیچ تغییری در صورت سنگی اش پدید نمی آمد،حتی یک لبخند کوچک نمی زد.شاید چون دلیلی برای شادمانی نمی دید. چهره ی بدون حالت کیتون،چهره ی مسخ شده ی انسانی بود در دنیایی معنا باخته و مضحک.
کمدی کلاسیک و قهرمانانش تاثیر غیرقابل انکاری بر ادییات مدرن گذاشتند.بکت زوج ولادیمیر واستراگون را با الهام از زوج جاودانه ی لورل و هاردی خلق کرد.نمایشنامه “ارباب پونتیلا و برده اش ماتی” اثر برشت داستانی بسیار شبیه به فیلم روشناییهای شهر اثر چاپلین دارد. شخصیت هانس(دلقک) در رمان “عقایدیک دلقک” اثر هاینرش بل متاثر از چاپلین است و…
ورود صدا به سینما ضربه ای اساسی به کمدی کلاسیک زد واین سینما را به تدریج از رونق انداخت.بسیاری از کمدینهای دوران طلاییِ بزن بکوب از خاطره ها محو شدند و در وضعیتی رقت انگیز به کار و زندگی ادامه دادند ولی هرگز تسلیم نشدند.دلقک مدرن اگر شکست بخورد ،تسلیم نمیشود، غر نمیزند و آه وناله سر نمیدهد.آنها که برای خنداندن مردم از جان مایه گذاشتند حتی تا دم مرگ وظیفه ی اصلی خود را فراموش نکردند.
برای همین استن لورل که در سالهای پایانی عمر مانند زوج و رفیق دوست داشتنی اش هاردی،در وضعیتی نه چندان مساعد زندگی میکرد به جای شکایت،در اظهار نظری که همزمان نشان از شوخ طبعی،نبوغ و معصومیت وی داشت چنین گفت:
هر کس در مراسم ترحیم من گریه کنه دیگه باهاش حرف نمیزنم.
از :کانال جامعهشناسی