برای جامعه سینما:مهدی سلطانی گردفرامرزی/همیشه به این می اندیشم که چرا از میان همه هنرها و نهادهای اجتماعی طی سالهای پس از انقلاب، این سینما بود که زنده و بالنده ماند و مایه افتخار ایرانیها شد؟ در حالی که سینما از اولین آماج تخریبهای انقلابی بود و در واقع از شعارهای اصلی انقلابیون ۵۷، محو سینمایی بود که مبتذل و مروج فساد شناخته می شد؟ در واقع، سینما نقطه تحریک و دغدغه انقلابیون بود. سینما نهادی وابسته به حکومت پیشین شمرده می شد که از طریق آن، جوانان مردم به سوی فحشا و بی اخلاقی سوق پیدا می کنند. با آغاز انقلاب، در شهرهای مختلف و کوچک، سینماها آتش زده شدند یا به حالت تعطیل درآمدند؟
با این حال سینما از این تخریب انقلابی جان سالم به در برد و حتی امکانات جدیدی از خود بروز داد. جدا از اینکه سینما محمل حضور اعضای نسل انقلاب همچون مخملباف و حاتمی کیا شد و همین نسل انقلابی باعث نجات سینما شدند و جدا از اینکه حکومت انقلابی به امکانات سینما برای اشاعه اهداف انقلاب پی برد، جدا از اینها، اهالی سینما الگویی شدند برای مقاومت در شرایط سخت. در میان اقشار سینماگر، ما کمترین میزان مهاجرت را داریم. جدا از برخی کارگردانها مثل امیر نادری یا برخی بازیگرها همچون بهروز وثوقی، قاطبه سینماگران در ایران ماندند و دوباره کار و بازی کردند؛ مثل داوود رشیدی، جمشید مشایخی و…
سینماگران برخلاف بسیاری روشنفکران و اقشار تحصیلکرده که مهاجرت به خارج را ترجیح دادند، در همین ایران ماندند و فیلم ساختند و بازی و زندگی کردند. افرادی مثل ناصر تقوایی، فریدون گله، ناصر ملک مطیعی و … در همین ایران ماندند و حتی برخی در تنهایی مردند و مهاجرت نکردند. در حالی که سینماگران با توجه به اوضاع ضد سینما در سالهای پس از انقلاب، منطقاً باید زودتر از بقیقه اقشار مهاجرت می کردند.
به نظرم سینماگران به نسبت دیگر اقشار کم تحملتر، با امکانات بازیگری اجتماعی آشنا بودند. آنها در بازی حقیقتی که طی سالهای پس از انقلاب تعریف شده بود، شرکت جستند و کم کم با صبر و حوصله خود را به حکومت انقلابی ثابت و تحمیل کردند. اینگونه شد که سینمای مستقل و منتقد طی سالهای پس از انقلاب دوام آورد و باثبات شد.