جامعه سینما: کیمیایی فیلم « قیصر » را در شرایطی اجتماعی ساخت که شاه نتوانسته بود مسائل اقتصادی کشور را بهبود بخشد و با همه ی تبلیغاتی که برای طرح اصلاحات ارضی از سوی حکومت صورت می گرفت، مردم تأثیر محسوسی در وضعیت معیشت خود احساس نمی کردند.
حتی به سبب سیاست های اشتباه حکومت، طبقه ی متوسط دچار بحران اقتصادی شد و توزیع نامناسب ثروت بین مردم، سبب شدایران در ردیف کشورهایی با بیشترین میزان نابرابری در جهان قرار گیرد. « قیصر » ماجرای برادری است تازه از سفر بازگشته که با ورود به خانه با مرگ خواهر و برادرش مواجه می شود؛ خواهری که مورد تجاوز برادر دوستش قرار گرفته و خودکشی کرده است و برادری که به دست همان متجاوزان کشته شده است. قیصر به خونخواهی قتل برادر و خواهش برادران آبمنگل را، که همان متجاوزان و قاتلان داستان قیصرند، یکی پس از دیگری به قتل می رساند. او شخصاً انتقام خانواده ی خود را می گیرد و در نهایت جان خود را از دست می دهد.
تماشاگر سیاست اندیشی که در دهه ی ۴۰ با حاکمیت پهلوی ناسازگاری داشت، در فیلم « قیصر » جلوه ای از آرمان های خود را بازمی یابد. کیمیایی متأثر از جنبش های چریکی دوران خود به تعمیق معانی سیاسی فیلم هایش می پردازد و با یکی از مهمترین خیزش های سیاسی زمانه، هم آوا می شود.
اعتراض و عصیان قیصر در یک شخصیت محوری خلاصه می شود و با زبان عامه ی مردم و به صورتی واقعی با مردم سخن می گوید و چون ملموس است، نیاز مخاطبش را نیز پاسخ می دهد و می تواند با مخاطب ارتباط خوبی برقرار کند. بعد از این فیلم، جوان اول سینمای ایران از ناصر ملک مطیعی به بهروز وثوقی تغییر یافت. شخصیتی که جاهل یا لمپن نبود، بلکه جوانی بود خود ویرانگر، عصیانگر و در عین حال دارای عواطف انسانی، شخصی که به راحتی می گوید، عاشق می شود و از جنس مردم است.
قیصر قصد دارد عدم اعتماد خود را به رژیم بیان کند
« بی اعتنایی به قانون، کنایه آمیزترین ویژگی فیلم نوآرهای ایران بود. قیصر به موعظه ی آشنای قشر سنتی در قالب مادر، دایی و نامزدش پوزخند می زند و هرگز به مأموران قانون مراجعه نمی کند » . در واقع، قیصر قصد دارد عدم اعتماد خود را به رژیم بیان کند. او از نمونه ی آدمهایی است که به صلاحیت سازمانهای مدنی برای حل و فصل مسائل حیاتی افراد اعتقادی ندارد و برای ضابط قانونی این حد از کفایت را قائل نیست تا تسویه حساب هتک ناموس و قتل را به آن بسپارد.
« قیصر « داش » مسلک است، « داش ها » در گذشته بسیار محترم بودند، زیرا معرف و مجری نوعی عدالت اجتماعی غیرمذهبی شمرده می شدند و در اندیشه ی ایرانی نماینده نوعی الگوی عدالت و قدرت اند » قیصر نماینده ی نسلی است که وجود عدالتی رسمی و منصف برای همگان را باور ندارد این نسل بر آن است که برای عدالت حقیقی باید وسایلی کاراتر به کار برد و خود عدالت را اجرا کرد. چنانکه صدر هم اذعان می کند، « عصیانگری قیصر از دل اعتراض های دوران برخاست …
او در سراسر فیلم از چنگ قانون گریخت و در صحنه ی آخر با پوزخند دردناکش حاکمیت قانون را به هیچ گرفت. تولد این ضد قهرمان انتقامجو زاییده ی شرایط سیاسی بود. جنبش چریکی در ایران پوست می انداخت و حتی رسانه های حکومت هم نمی توانستند از ابزار فعالیتهای ضد حکومتی خودداری کنند. در عین حال بی اعتنایی قیصر به قانون و سرکشی وافرش مترادف با سرکشی اش از حکومت ایران هم بود » .
مرگ قهرمان که در فیلم های آن دوران نوعی هنجارشکنی تلقی می شد، مخاطب را به مقابله تا پای جان فرا می خواند.
کیمیایی حقیقت جامعه ی دوران قیصر را به درستی به تصویر کشید و اسلحه ای را که در آن دوران به دست گروه های چریکی بود، به دست قیصر داد تا او مجری عدالت شود. شناخت عمیق کیمیایی از زمان، سلاح قیصر را به دست توده ها داد. بیاری از جمله های قیصر تا سال ها بعد زبان به زبان نقل شدند. جمله هایی که هر یک بیانیه ای سیاسی به شمار می رفتند
« قیصر از جامعه ی سنتی برمیخاست و معیارهای این قصر را می شناخت. ولی برخلاف ملک مطیعی و همتایانش، خوشبین نبود. مثل فردین آواز نمیخواند و خنده را نمیفهمید. عزت نفس برای او مترادف با مبارزه ی خونینی بود و مرگ برایش فضیلتی به شمار می رفت. با قیصر بود که سینمای ایران پس از سال ها مماشات و یک عمر دعوت تماشاگر به مصالحه، سرانجام قصه هایی سرود که خشم و خشونت در آنها موج می زد »
« با « قیصر » بود که جریان اصلی سینمای ایران برای اولین بار از شعارهای دلگرم کننده فاصله می گرفت و تلاش می کرد به عقده ها و سیاهی های ذهن شخصیتهایش نزدیک شود. تحول مضمونی فیلم های ایرانی به مدد توفیق مالی قیصر همه گیر شد. « قیصر » با خلق شخصیت مرد معترض و انتقام جو، قهرمان دل رحم و مصالحه جوی پیشین را کنار زد و خشونت واقع گرایانه ای را جایگزین مهربانی های دیروز کرد. فیلم های تلخ و سیاه اواخر دهه ی چهل شمارش معکوس را برای انفجار نهایی سال ۱۳۵۷ پیش از هر رسانه ای شروع کرد و این اعتبار برایش محفوظ ماند »
« قیصر »، نشان داد که یک هنرمند می تواند با شناخت صحیح خود از جامعه و به تصویرکشیدن دغدغه های اصلی جامعه و افزایش خودآگاهی مردم نقش مؤثری در شکل گیری تحولات اجتماعی ایفا کند و نقش سینما را به منزله ی رسانه ای هنری، بیش از پیش به اثبات برساند.
بخشی از مقاله : نویسندگان: اعظم راودراد، لعیا یاراحمدی، متین فرشاد و معصومه تقی زادگان