مختص جامعه سینما: سکینه رفیعی فرد| آنچه جامعه شرقی ایرانی را از دیگر جوامع متمایز میکند، اصول و ارزشهایی است که نقش مهمی در تداوم و پایداری نهاد خانواده ایفا میکنند. اگرچه بواسطۀ گسترش شبکههای ارتباط جهانی و تاثیر گیری از دیگر فرهنگها میزان پایبندی به این اصول کمتر شده و حتی در جاهایی دچار خدشه و آسیبهایی شده ولی کماکان در میان نسلهای مختلف ایرانی، حفظ این اصول بخش مهمی از ارزشهای فرهنگی و اخلاقی خانوادۀ ایرانی به حساب میآید. در واقع خانوادۀ ایرانی که از همراهی و همزیستی زن و مرد، در چارچوب قانون و شرع تشکیل میشود، با وجود آنکه امروزه به دلیل دور شدن فرزندان جهت تحصیل، اشتغال، مهاجرت و یا دلایل دیگر، زمان سالمندی تنهاتری را تجربه میکند، ولی کماکان باور و ارزشهای خود را در چارچوب تعریف شدۀ خویش حفظ کرده است.
«کیک محبوب من» از دغدغه های زنی سالمند و تنها در همین جامعه ایرانی میگوید که حال،۳۰ سال پس از مرگ همسرش ناگهان تصمیم میگیرد با مردی وارد رابطه شود و در شبی تمام کارهایی که در سالهای تنهایی خویش به ندرت انجام داده و یا آرزوی انجام آنها را داشته، در کنار مردی همسن و سال خویش تجربه نماید.
در ابتدا، تصویر زنی تنها و بازنشسته که دیگر فعالیت خاصی ندارد، دور از فرزندان، همراه با کمرنگ شدن حلقۀ ارتباطی وی با دوستان و آشنایان، سختیها و دشواریهای سالهای پیری را به خوبی یاد آور میشود. مسئله ای که در تمام جوامع به بحران پیری مربوط شده و برای کنار آمدن با آن، بسته به شرایط زیستۀ سالمند، راهکارهای مختلفی در نظر گرفته میشود؛ از زندگی در خانۀ سالمندان گرفته تا داشتن پرستار همراه و یا زندگی در مجاورت هر چه نزدیکتر فرزندان و آشنایان.
اما آنچه که این داستان نام آشنای زندگی را تبدیل به درام میکند، چگونگی پرداختن به این مهم است. بنابراین آنچه که در فیلم اهمیت دارد ، بیش از نمایش برشی از بحران دورۀ سالمندی، بررسی شیوههای رفتاری موجود در داستان، در قیاس با متر و معیارهای قوانبن و اصول اخلاقی جامعه ایرانی است. اینکه سازندۀ اثر، شخصیت زن داستانش را برای مقابله با این شرایط پیش آمده، در چه مسیری قرار داده و تا کجا هدایت میکند.
فیلم، اولین راه حل را در شکستن انفعال زن و جستن راهی در محیط بیرون از خانۀ وی میبیند. شخصیت زن سعی میکند بیرون از خانه نگاه دقیقتری به مردهای اطراف خود داشته باشد، بلکه بتواند از میان آنها فردی را برای ارتباط گرفتن بیابد، که در نهایت از لابلای صحبت های چند مرد میانسال در کافه ای و کسب اطلاعاتی بسیار اندک، فرد مورد نظر را پیدا میکند. در شرایطی ناباورانه و کاملا احساسی به سرعت به او اعتماد نموده، او را به خانهاش دعوت میکند؛ مراسم کوچکی را همراه با آدابی که در دیگر فیلمها دیده نمیشود، برگزار و سرانجام با پایانی تلخ روبرو میشود.
اما با علم به تفاوتهای رفتاری و تا حدودی فرهنگی برخی از افراد جامعه در مواجه با بحرانها و بزنگاههای زندگی، تصویری که سازندۀ فیلم از شخصیت زن داستان ارائه میدهد، نمیتواند نمایندۀ کامل و صحیحی از زنان جامعۀ ایرانی در این برهه از زندگی آنان تلقی شود. میتوان از خود پرسید چند درصد از زنان ایرانی در دهۀ ۷۰ زندگی خویش، بطور ناگهانی چشم باز کرده و به سان دخترکان کم سن و سال در قالب شبی خوش بودن، بدون هیچ شناختی مرد غریبهای را مهمان خود میکنند؛ آنهم زنی که به قول خودش اگر بحث ارتباط دائم باشد، سالیانی در انتخاب مرد ایدهآل خویش نگاه سختگیرانهای داشته و اگر بحث ارتباط گیری ساده و موقت، باتوجه به صحبتهای او که در گذشته زیاد در قید و بند چارچوبهای سنتی نبوده، احتمالا میتوانسته خیلی زودتر و راحتتر فرد مورد نظری برای همراهی بیابد.
میتوان گفت اغلب زنان ایرانی مخصوصا زنان متعلق به نسلهای پیشین که اکنون مراحل آخر میانسالی و یا اوایل دورۀ سالمندی خویش را میگذرانند، شاید بیش از مردان همسن و سال خویش به نحوه و چگونگی شکلگیری ارتباطات خویش دقت و حتی اگر نیازهایی همسو با نیازهای شخصیت زن اصلی داستان داشته باشند، به ندرت در این سن مبادرت به چنین رفتاری میکنند. علت آن نیز، بیش از آنکه به موضوع شرع و قوانین جاری در جامعۀ ما برگردد، به حجب و حیای زنانهای برمیگردد که همواره با فرهنگ و اخلاق جامعۀ ما عجین بوده است.
در هر صورت نمیتوان منکر نیازهای عاطفی و جسمی دوران پیری و میل به داشتن فضایی شاد و سرزنده در این دوره از زندگی انسان شد؛ همچنان که ارزشهای بنیادین جامعه همواره همدلی و همراهی دو جنس مخالف را در چارچوب خانواده، عامل آرامش و نشاط سالهای پیری دانسته و توصیه به داشتن آن میکنند. بنابراین اگر چیزی بر خلاف تصور غالب جامعه نمایش داده شود، میتواند به هدف سازندۀ فیلم در عادی سازی این گونه مناسبتها و یا نمایش همان بخش اندک جامعۀ ایرانی باشد و گرنه اگر بخواهیم راهی برای ارائۀ خواستهها و بررسی دغدغههای جامعه در قالب اثری هنری بیابیم، به این مسئله توجه داشته باشیم که اثرمان با عمق فکری کم، محدود به سلسله تصاویری نشود که بدون منطق و با شعارهایی از کادر بیرون زده، تنها بخواهد از طریق رنگهای دلفریب کودکانه، برای بیننده جلوهگری کند.