مختص جامعه سینما: علی احسانی/تمام خاطره و تصاویر ذهنی هر شخص از لحظه ورودش به این کره خاکی به توضیحات و داده هایی وابسته است که سایرین به او انتقال داده اند و خود فرد هیچ تصور و تجسم بدیهی از دخول به هستی ندارد و به گونه ای اختیار و نقشی در آن ایفا نمی کند در واقع سایرین (والدین) این سرنوشت محتوم را برای او رقم زده اند.
زور آزمایی مولود و والد از همین دقایق نخست به غلتک می افتد، زیرا احساس تملک به دیگری از همین مبدا برای هر دو طرف که به جهت بقا و حفظ حیات است رقم می خورد. «آری آستر» فضای کابوس وار و ایضاً فانتزی گونه ای را برای مولود آسیب دیده اش در «بو ترسیده» فراهم دیده که در این سفر ماجراجویانه آخرالزمانی، فرجام حل معمای حیات و پرسش های «بو» رسیدن به پایان خط و پهلو گرفتن در قایق مرگ است.
هیاهو برای همه چیز
در تاریکی مطلق، زمانی که صداهای نامفهومی مثل موج و مکالمه ناشناخته گوش بیننده را نوازش می دهد، دریچه فیلم در سیاهی با صدا گشوده می شود و بعد از اندک مدتی پی می بریم «بو» درون رحم مادر نخستین ثانیه های دخول به هستی را در هاله ای از نور و آب تجربه می کند. تجربه ای به غایت تلخ که با فریادهای مجادله مادر با پرستار رقم می خورد. گویی «بو» از دست پرستار سُر خورده و سرش به جایی اصابت کرده و مادر نگران تحفه اش است.
با این آغاز غافلگیر کننده، آری آستر بلافاصله ما را به داخل اتاق روانشناس هل می دهد تا از نگاه او میزان تعلق خاطر فرزند به مادر را به ما گوشزد کند. «بو» در میانسالی است، اکنون برای حضور در مجلس یادبود پدرش توسط مادر فراخوانده شده است.
روانشناس عظیم الجثه ی فیلم در میزانس های که کارگردان تدارک دیده اغلب تمام کادر را اشغال کرده و «بو» مانند فنچی مظلوم در گوشه کادر کز کرده است. البته به فلسفه این استیلای بصری و فیزیکال در فرجام اثر پی می بریم؛ زیرا این روانشناس نیز عامل و دست نشانده ی مادری تمامیت خواه بوده است.
«بو» برای رسیدن به مادر با موانع متعددی مواجه می شود، موانعی که فیلمساز برای قهرمان رنجورش چیده، پر از وحشت، استرس، کابوس و ایضاً فضای مفرح فانتزی است. در گذر از این موانع هر بار نیز با فضای سیال ذهنی که کارگردان تدارک دیده ناخنکی به کودکی «بو» زده و گذشته رقت بار او که زیر سیطره مادری زیبا و ایضاً فولادزره است زیر زره بین می رود. برای «بو» مادر همه دارایی و هستی اوست چون پدر با تولد او به فنا رفته است و به نوعی «بو» خودش را در مرگ پدر مقصر می داند.
یتیم های جنگل آسفالت
در فضای سورئالیستی و ذهنی که فیلم در آن سیر می کند «آری آستر» سازنده اثر به اندازه ای «بو» فلک زده و بینوا را می چلاند که در فرجام کار رمقی برای او نمی ماند. زمانی که «بو» از دست مهاجمان خانه اش توسط مرد و زنی پزشک نجات پیدا می کند، او وارد فاز تازه ای از کابوس و مصیبت می شود؛ زیرا این زن و شوهر پزشک، در دیوانگی و جنون دست کمی از مهاجمان در شهر ندارند. «بو» زمانی که پی می برد مادرش نیز مرده، عزمش را جزم می کند که خود را به مراسم ترحیم مادرش برساند.
فیلمساز در مسیر گذر قهرمان روانپریش و بیمارش از موانع و عبور از هفت خوانی که برای او تدارک دیده ، «بو» را به جنگل می فرستد. او در جنگل با یک گروه به نام «یتیم های جنگل» آشنا می شود که مثل «بو» یکی از والدین خود را از دست داده اند. گروه نمایشی را اجرا می کنند و «بو» درامی را بر صحنه می بیند که گویی از زندگی او گرته برداری شده و حس همذات پنداری او را شکوفا می کند.
این بخش که به شکل انیمیشن و با چاشنی فانتزی گوشه ای از گذشته حسرت بار و تلخ «بو» را نمایان می کند اندکی از سیاهی و نکبتی که بر زندگی این مرد میانسال سایه افکنده را می کاهد و مخاطب نفسی تازه می کند.
غافلگیری فیلم در فصل انتهایی رقم می خورد، کارگردان مسلسل وار پازل های معمای خود را پر می کند. «بو» دیر به مراسم ترحیم مادرش می رسد. ابتدا با دوست دختر دوران کودکی خود – الین (پارکر پوزی) – مواجه می شود و با حسرت پی می برد که او عامل و خدمتگذار مادرش بوده و به دستور مادر «بو» این سال ها غیبش زده؛ به نوعی روح و روان «بو» را آسفالت کرده است. البته حسرت این فراق چندین ساله را «الین» در چند دقیقه جبران کرده و برخلاف باور «بو» به فرشته مرگ بوسه زده و پرونده اش بسته می شود.
بعد از مرگ حیرت انگیز الین بلافاصله مادر «بو» کنار تخت او ظاهر می شود. مادر زنده است و اقرار می کند تمام این مرارت ها و مصیبت هایی که «بو» متحمل شده به طراحی و حمایت او بوده است. روانپزشک فربه فیلم نیز با حضور در اتاق این موضوع را تایید می کند.
غافلگیری نهایی، زنده بودن پدر است که توسط مادر در اتاق زیر شیروانی سالهاست به اسارت گرفته شده است. اسارتی که فیلمساز خواستگاهش را به مراسم «فالیک» که در عصر یونان باستان اجرا می شده گره می زند؛ البته این مهم را از زاویه نگاه مادر پیوند می دهد. زیرا مادر از همان کودکی «بو» به دروغ به فرزند پسرش گفته که پدر بعد از وصال با مادر و تشکیل نطفه او به کام مرگ فرور فته است.
«آری آستر » سازنده اثر در زمانی حدود ۳ ساعت فضایی سورئالیستی و مالیخویایی را ترسیم می کند که بخش از رویاها و کابوس ها قهرمان فیلم لایتچسبک، غیرقابل هضم و ایضاً منزجر کننده است که بی شک فقط زمان اثر را مانند روانپزشک عظیم الجثه فیلم فربه کرده است.
تنه فیلم که «بو» به جنگل پناه می گیرد بیش از حد طولانی و کشدار شده و به راحتی حدود ۳۰ دقیقه آن قابل حذف است، هر چند که بخش انیمیشن و فانتزی رخدادهای جنگل بشدت جذاب و به قاعده در آمده است. در پایان سخن نمی توان از کنار حضور تاثیرگذار و درخشان «واکین فینیکس» در نقش «بو» عبور کرد، بی شک بخش مهمی از بار فیلم را این هنرپیشه توانا به دوش می کشد و بدون حضور او این اثر سورئالیستی به قایق مرگ نمی رسید.