جامعه سینما :زهرا عبدی/ داستانها و فیلمهای بسیاری با ایده ی سقوط نوشته و ساخته شدهاند. سقوط یک پایان گریزناپذیر برای انسان است. هر چقدر از سقوط بگریزی، سقوط نابهنگامتر و تهاجمیتر از راه خواهد رسید.
یک زن و شوهر، هر دو نویسنده، یکی موفق و دیگری ناکام و پسر ۱۱ سالهشان که طی تصادفی، کم بینا شده. قصه از جایی شروع میشود که پسر خانواده هنگام بازگشت به خانه پدر خود را غرق در خون و دراز روی زمین پیدا میکند.
یک مرگ مشکوک که با تصورخودکشی آغاز و به اتهام قتل توسط زن میرسد. دادگاه مکان کلیدی فیلم است که طی یک درام دادگاهی ماجرای این سقوط را واکاوی میکند. دربارهی «آناتومی یک سقوط»، بیشتر ریویونویسان موضوع اصلی فیلم را«سقوط یک خانواده» نامیدهاند. اما به نظر من محدود کردن جهان خلق شده در این داستان به فروپاشی یک خانواده، فروکاهیدن اَبَرمفهومی به نام «سقوط» به یک قرارداد اجتماعی به نام خانواده است.
موضوع اصلی و ایدهی ناظر این فیلم دربارهی سقوط انسان است و سقوط ساختار خانواده موضوع فرعی است. به نظر میآید این فیلم در ظاهر شباهت ساختاری به فیلم جدایی نادر از سیمین دارد. اما به نظر من هر چقدر فیلم اصغر فرهادی سعی کرده تا مفهوم سقوط را در ساختار خانواده نشان دهد، این فیلم به سعی کرده مفهوم سقوط را از قاب خانواده بیرون بکشد.
این فیلم در خلال روند یک دادگاه نشانمان می دهد که چگونه جامعه مفهوم قراردادی خانواده را در مغز ما قاب گرفته و تمام داوریها بر این اساس شکل میگیرد و چگونه انسان، در دل این ساختار محو میشود.
در فیلم خانم ژوستین تریه، ما دعوت نمیشویم تا قضاوت کنیم چه کسی در فروپاشی و سقوط این خانواده، مقصر است. بلکه ما را به یک سقوط فراگیر دعوت میکند، به نام سقوط انسان.
در فیلم فرهادی و تریه، هر دو فرزند خانواده به داوری دعوت میشوند. هر چقدر که سارینای فرهادی منفعل است، دنیل در این فیلم غیرمنفعل است. به حدی که خانم کارگردان در نهایت، نقش اصلی را از زن گرفته و به پسر می دهد طوری که او را در صحنهی پایانی در قامت پروتاگونیست اصلی مینشاند و سقوط این کودک را به دنیای پست بزرگسالی نشان میدهد.
دنیایی که همه در آن سقوط میکنند، دنیایی که دادگاهش میشود نمایش سقوط همگانی و دستهجمعی. از جنبههای بسیاری میتوان به جهان داستانی آفریده شده در این داستان نقب زد و این نشان از توانمندی جهان خلق شده دارد. دیدن این فیلم ساختارگریزِ ساختارمند را توصیه میکنم.(به نقل از صفحه شخصی نویسنده)