برای جامعه سینما:محسن سلیمانی فاخر/ مضمون فیلم «شیطان وجودندارد »تبلور نیازهای احساسی در شرایطی است که اختیار وجود ندارد، اینکه نیاز آدمی در برخی موقعیت های زندگی به عشق و محبت معطوف نمیشود بلکه مهمتر از آن توجه به حقیقت است که احساسات را مطبوع می کند.
مسئولیت پذیری یک نوع الزام درونی و اخلاقی است که شخص را به انجام درست و شایسته امور محوله ترغیب می کند.در واقع، در سلسله مراتب نقش های اجتماعی قبول مسئولیت اساس و بن مایه ی نظام اجتماعی ر ا تشکیل می دهد.
فیلم «شیطان وجودندارد » تاکید براین مهم دارد که ما نمی توانیم از مزایای یک نقش اجتماعی بهره ببریم و در موقع پاسخگویی از زیر بار مسئولیت فرار کنیم.
انتخاب مسولیت یا تمرد است که آدمی را به مرحله خودشکوفایی می رساند. فرجام فیلم این است؛ هیچ شخصیت سیاه و سفیدی وجود ندارد. همه انسان هستند و به عنوان انسان همه ناقص هستند. همه اشتباه می کنند و زندگی انسان مسولیت هر عملی با صاحب عمل است لذا موجودی به نام شیطان وجود ندارد که مسولیت ها مترتب او باشد.
«محمد رسول اف» از یک تضاد در فرهنگ عمومی سخن می گوید اینکه مسئولیت گریزی یک ضدارزش است یا امری ارزشی؟.در واقع، اگر شخصی خود را از وضعیت دشوار مسئولیت و انجام کار بیرون بکشد و یا مشکلات ایجاد شده در روند کاری را به گردن شخص دیگری بیاندازد، زرنگی و چابکی آن شخص را به نمایش می گذارد . این مسئولیت گریزی گاهی بیشتر از قبول مسئولیت برای شخص ارزش و اعتبار اجتماعی به همراه می آورد و این طرز تلقی در قالب یک رهآورد به اعضای جدید جامعه انتقال داده می شود.
اینکه فاعل، انجام کاری را در یک جایگاه شغلی به متولیان امر آن واگذار کند انگیزه و روحیه ی مسئولیت گریزی جمعی را به عنوان یک تنبلی و منفعت طلبی تاریخی – اجتماعی متبلور می کند و شیطان در عمل یک بهانه برای فاعل است.فیلم هم بر همین عمل صحه می گذارد ، درباره پذیرش مسولیت اعمالمان در یک موقعیت غیر ارادی است. اینکه وقتی ساختار جبار ما را مجبور به اعمالی میکند که آگاهیم برخلاف اخلاق و رفتار انسانی است.
فیلم چهار داستان ،دربارهی چهار سربازرا روایت میکند که ماموریت انجام اعدام به آنها محول شده است و هر یک اثر ماموریتشان را بر روی افراد نزدیک به خود میبینند.در هر۴ اپیزود شخصیت ها انسان های خوب شناخته می شوند اما در موقعیت ها و مسولیت هایشان ارزشیابی می شوند .
شغل ناخوشایند ،سرباز متمرد ،نامزد بدشانس و پدر بی مسولیت ؛ اما در نگاه عام و در دیدگاه عموم شخصیتهایی قابل پذیرش هستند. در فیلم در داستان اول و سوم شخصیت ها آگاهانه یا غیر اگاهان به شکل زیرکانه ای مسئولیت را به گردن افراد و اشخاص دیگری می اندازند تا از بار مجازات و قضاوت های اجتماعی رهایی یابند
در هر چهار اپیزود درام اصلی و گره اصلی تضاد میان شخصیت ها و موضوع اعدام است.
در اپیزود اول زندگی روزمره ی یک مامور اعدام به نمایش در می اید که انقدر در شغل خود هضم شده که در حال اماده کردن صبحانه اش کلید اعدام را می فشارد .در اپیزود دوم یک سرباز با اعدام یک زندانی مواجه است او هر کاری انجام میدهد از این کار فرار کند که در نهایت به فرار خود می انجامد .
در اپیزود سوم سربازی حکم اعدام یکی از اقوام نامزدش را اجرا می کند و در اپیزود آخر داستان تنهایی و انزوای پزشکی که در دوران سربازی حاضر نشده است فرمان اعدام را اجرا کند، او همان سرباز داستان دوم است و هر ۴ داستان تضاد اصلی فیلم میان شخصیت ها و موضوع اعدام است.کاراکترهایی که هر یک در رابطه با اعدام واکنش متفاوتی دارند.
محمد رسول اف مخاطب را در موقعیت کاراکترهایش قرار می دهد که هنگام عمل کردن یا نکردن به این دستورهای اجباری چیست؟ آیا مسئولیت را به عنوان کسی که آن عمل را انجام میدهد بر عهده میگیریم یا برای رهایی خود از عذاب، همه آن را به قدرت حاکم نسبت می دهیم؟ ارائه تصویری راستین از بشریت و جانبداری انسانی اش از پذیرشِ مسئولیت فردی، فیلم را محترم جلوه میدهد.
بسیاری میگویند ما دلمان نمیخواهد اما مجبوریم. بسیاری از افراد ناراضی و معترض، خود در دل سیستمهای استبدادی شاغلاند. اما همکاری خود با سیستم را کم اهمیت جلوه میدهند و با معتقدند که من این کار را انجام ندهم دیگری انجام میدهد.پرسش اصلی «فیلم شیطان وجودندارد »روی پذیرش مسئولیت کاری است که فرد در یک زمینه استبدادی انجام میدهد متمرکز است.