برای جامعه سینما : مصطفی مهرآیین/ ۱٫ ژولیا کریستوا،نویسنده فرانسوی بلغاری الاصل،درپروژه فکری خود به طرح پرسشی می پردازد که وضعیت امروز ما را به خوبی توضیح می دهد.او می پرسد “حالا که دیگر ممنوعیت ها(مثل برداشتن حجاب یا خوردن مشروب در جامعه ما) بی استفاده و منسوخ شده اند(بخاطر همین جمهوری اسلامی در حال خفه کردن خود برای اثبات قدرت ممنوعیت ها است)
و دیگر از ارزش ها آبی گرم نمی شود و قدرت غیر واقعی و موهوم شده(قدرت در جامعه ما تبدیل به هارت و پورت و فریبکاری و فیلمسازی شده)و هرزه نگاری مقبول افتاده و در همه جا دیده می شود (نمونه آن در جامعه ما فساد گسترده کرداری و زبانی است)،چه کسی می تواند سرپیچی کند،در برابر چه کسی،در برابر چه چیزی؟
۲.این پرسش را می توان در جامعه ایران بسط بیشتری داد و پرسید حالا که در جامعه ما همه سر در خود فرو برده اند و از ترس نابودی سکوت و ملال پیشه کرده اند و بیشتر مردم بی اعتنا به دیگران و وطن شان فقط در حال نجات مزورانه خودشان هستند،چه کسی می تواند متفاوت باشد و سرپیچی کند و از چه کسانی و چه چیزی سرپیچی کند؟
۳.پاسخ کریستوا این است:بنویسید و سخن بگویید.به باور کریستوا جامعه در چنین وضعیت هایی باید به بازاندیشی در رابطه میان قدرت و تخطی از قدرت بپردازد.او معتقد است یک جامعه برای فهم آنچه آن را به نابودی کشانده است باید اندکی به مرور گذشته خود بپردازد و زندگی گذشته خود را به طور ذهنی و در عالم اندیشه تکرار کند تا با این تکرار ذهنی بتواند از آن نجات یابد.
او معتقد است اولا ما حداقل شش سال از زندگی خود را کودک هستیم و به ثبت تجربیات خودمان در زبان نمی پردازیم.بعد از آن هم سالها به دلیل نوجوان و جوان بودن و سریع گذشتن از کنار تجربه های زندگی از زندگی خود چیزی نمی آموزیم.بنابراین اگر شروع به نوشتن و گفتن زندگی گذشته خود کنیم، می توانیم حافظه خود و زندگی گذشته خود را بازیابی کنیم و با تامل و تفکر در آن از بسیاری نظم های غلط موجود در زندگی خود سرپیچی کنیم و دوباره متولد شویم.
۴.جامعه امروز ما در چهل سال گذشته نتوانسته به ثبت و ضبط خود در زبان بپردازد و خود را مورد بازاندیشی و تامل قرار دهد.ما یا به دلیل سرکوب فرهنگی و سیاسی موجود در جامعه یا بدلیل غرق شدن در روزمره گی قادر نبوده ایم خود را بنویسیم یا از خود سخن بگوییم.ملال امروز ما ریشه در زندگی بر باد رفته دارد.این زندگی را می توان بازیافت به شرطی که به قول آن زن شاعر دست ها شروع به نوشتن کنند و دهان ها قصه بگویند.