جامعه سینما: محسن سلیمانی فاخر| پالتو شتری مبین رفاقت و رقابت دورفیق است که دیگری چون دانشجوی دکترای فلسفه بوده به خودش میبالد و دیگری چون در رنج همین نازیدن است به شورش و مجادله بر می آید .
استفاده فیلمساز از موضوع و تم «تفاخر به دانش »درومایه بدیعی در سینمای مبتذلی است که با یدک کشیدن سینمای کمدی اندیشه و تفکر عوام را به باد می دهد ،از این رو فیلم راه متفاوتی را از دیگر آثارکمدی سخیف و سطحی در پیش می گیرد.
کارگردان با نگاهی فانتزی اما در فضای واقعگرایانه به فیلسوف مسلکانی که توهم دانایی و فضلشان آنان را به انسانهایی غیر قابل تحمل و مردم گریز مبدل کرده که هر دو دنیای خود رابه تفکرات افراطی شان باخته اند ادای دین می کند وبه زیرکی نمایندگان دو طیف و سمبل جامعه را از خیل انسانهای ملون و متفاوت منفک می کند و هزارتوی انها را واکاوی و تحلیل می کند.
اما با این حال فیلم درصدد معرفی دو «کاراکتر» نیست بلکه با نگاهی جامعه شناختی دو طیف از ادمای جامعه را در اینه کوچکی بازتاب می دهد، یعنی در عمل به نقد دو گفتمان «متوهمین دانش و فهم » همان روشنفکر نماهایی است که خود راعقل کل می دانند,دائم الخوان فلسفه اند ، عوام را قبول ندارند و رفتار غیر معقول و معمول خود رابا فَکت آوردن از فلاسفه و متفکرین توجیه می کنند .
بیشتر بخوانید:جامعه شناسی«قبضه کردن نقش ها»در سینمای ایران
آن سو «آدم های کلاش و سودجو »هایی به ظاهر محترم که در لباس میش مردم را تلکه می کنند و می دَرند و همین روشنفکرها را به بازی می گیرند .حال این دو نماینده تفکر اجتماعی در جامعه در قالب دو رفیق، رقابت و منفعت را بر رفاقت ارجح می دانند.
فیلم «پالتو شتری» برای این تفکر صحه می گذارد که همانطوری که امروز اتومیبل لاکچری ،اجاره گالری عکس و نقاشی و گاه نوشتن کتاب میتواند وسیله و دستمایه ایی برای نمایش موقعیت و طبقهی اجتماعی باشد گهگاهی سمبل و نمودار آن،میتواند «ضدیت » با هر امر معمول باشد تا یک برند و خصیصه منحصر به فرد برای جداکردن جایگاه اجتماعی جلوه کند ،همان گونه که کوهیار با جملهی معروف نیچه، «به سراغ زن میروی؟ تازیانهات را فراموش مکن!»،به زن می نگرد .
روشنفکرِ محققی که گاهی در مَسند یک مازوشیست مردسالار تجلی می کند که چندی بعد به یمن وجود رفیق دیپلم ردی اش در لوای یک فیلسوف عاشق و زن دوست عینیت می یابد.
کوهیار« پالتو شتری» گرچه در مسخ و تحولی را که در انتهای فیلم در مورد همسرش بدست می اورد و مانند نیچه ندرتاً زن را، همچون حقیقت، هنر، زندگی و خرد ستایش میکند اما بطور کلی زن در اندیشه های او طبیعتاً پست و اخلاقاً منحرف و گمراه معرفی میشود.از سویی دو زن در فیلم یکی در قامت مادر و دیگری در نقش دختر به زعم دنیای نیچه خودشان سرنوشت شان را نمی سازند، آنها فقط دنیایی را که در آن جایگاه شان از پیش تعیین شده است؛ زینت می دهند یا آلوده می سازند.
فیلمساز به تاسی از تفکر فیلسوف محبوبش فقط ایفای نقش هایی را برای زن طبیعی می داند که از نظر کارکرد زیست شناختی مناسب اوست.کاراکتر های خلق شده او مرد را عمیق و زن را سطحی می داند. زن هایی که حتی خود نیز نوع زن را خوار می شمارند.
مادر برای شوهر دادن دخترش که آن را رهایی خویش نیز می داند به هر حربه ای دست می زند و با انعام و صله دخترش را شوهر می دهد و اینجا رویکرد دیگر نیچه در زن حضور و عینیت می یابد :« هرگز آیا زنی ذهن زنی دیگر را ژرف و دل زنی دیگر را با انصاف شمرده است؟ و مگر نه آن است که تا کنون این زنان بوده اند که زن را بیش از همه سرزنش کرده اند».
بیشتر بخوانید:جامعه شناسی سازمان های تبهکار در«حکم»کیمیایی
با این حال نگاه کوهیار و فرید به یکدیگر نیز یک دیدگاه سطحی و ضد ارزشی است.نگاه فرید به تاسی از دوستش -که منتقد رفتار او هست -به زن یک نگاه ابزاری است و نه موجودی در راستای تکامل . او همه چیز زن را معما می داند و از همین سِر و رازشان سو استفاده می کند ،او حتی از رفیق انتلکت نَما و خود شیفته ی خود ،هم نگاه تفاخرمآبش به دیگران پست تراست و هم به جنس مونث و هر انچه از رهآورد های دانش و تحصیل است در یمن و یَد اوست .ا
و که همیشه توسط دوستش بابت نداشتن مدرک تحصیلی و عدم ورود به دانشگاه تحقیر میشود حال در زمره یک مدرس است و در مقطع ارشد تاریخ تدریس خصوصی میکند. جوانی که علاقهای به تحصیل آکادمیک ندارد اما پول و ثروت و تجلیات مال و سواد از آن اوست .پالتو شتری شاید به این به اعتقاد نیچه رسمیت می دهد که جهان هستی نه نظمی دارد و نه غایت و واقعیتی