جامعه سینما:فیلم «دلتنگیهای عاشقانه»روایت دلدادگی و عشق و آنگاه وفاداری و از خودگذشتگی و ایثار زنی است که تا انتهای زندگی لحظه ای عشق به همسر و زندگی را رها نمی کند و آن سو عشق و شیدایی مردی است به وطن و اعتقاداتش و آنگاه خداپرستی ، مردی که تا اخرین لحظه زندگی اش از هدفی که در راه معبود دارد ذره ای فاصله نمی گیرد.
شخصیت اصلی فیلم فرشته همسر مردی در چندین وادی است ؛همسر عاشق و واله درعنفوان جوانی و ازدواج ،همسری استوار و شیدای یک مرد رزمنده ،زنی صبور و از جان گذشته برای یک مرد جانباز و همسر متین و با وقار یک شهید است.
فیلم یک اثر با تمی عاشقانه روایتگر عشق اصیل و پاک و بی الایش است که مقاطعی از تاریخ دفاع مقدس و تبعات جنگ را نشان میدهد، اثری شهری که با پرداختن به موضوعی اجتماعی نقبی عمیق به دفاع مقدس می زند که محور آن بر روند زندگی نامه همسر جانبازشهید «منوچهر مدق» است، از زمان اولین آشنایی با او تا زمان شهادت که به عنوان روای یک پروسه زمانی ۲۰ ساله را بازگو می کند و فیلمساز بدون دخل و تصرفی به تصویر سازی می پردازد .
فیلم نشان از رابطه ای عمیق بین منوچهر و همسرش دارد. از اولین آشنایی منوچهر با همسرش در تظاهرات شاهنشاهی تا شروع جنگ تحمیلی، که علی رغم علاقه به یکدیگر ، منوچهر عازم جبهه می شود و تنها درخواست همسرش از او این است که برایش نامه بنویسد ولی با گذشت مدتی از این جدایی، عازم دزفول می شود تا بیشتر همسرش را ببیند.
اما فیلم در روایت قصه اش ضربه مهلکی خورده است و از سوی دیگر ساختار فیلم یکنواخت است و کارگردان تنها تصویر ساز اثر بوده است مثلا پس از شهادت منوچهر ، فرشته به دلیل اجتناب از ناراحت شدن فرزندان در زمان تحویل سال به آنها نمیگوید که پدرشان شهید شده است اما این ذهنیت وقتی به عینیت مبدل شده است به درستی مفهوم را انتقال نمی دهد یا در سکانس ابتدایی فیلم چنان پیش می رود که به نظر می رسد که کارگردان با انتخاب بازیگران سوپر استار بیش از اینکه منطق داستان مد نظرش باشد به جلب نظر مخاطب اندیشیده که این نگرش فیلم را به طور محسوسی دو گانه و دوپاره کرده است.
«دلتنگی های عاشقانه» با داشتن راوی و دیدگاه اول شخص شروع می شود، شخصیتی احساسی که بعد از ازدواج با منوچهر می خواهد خود را پیدا میکند،اما فیلمساز شتابزده و بی هیچ تمهیدی این تغییر را نشان می دهد ، حتی اعتراض مادر منوچهر به فرشته بی پرداخت و آنی صورت می گیرد و به ناگاه تغییر می یابد.از سویی فضا سازی و شخصیت ها در ابتدای فیلم که حاوی شور و سرمستی و سرخوشی برای هر زوجی وبرای زوجین قصه نیز هست دفعتا تغییر می یابد و این تغییر جهان حتی در دو شخصیت (منوچهر وهمسرش ) -مردی که در ماه عسل عاشقی هایی از جنس دیگری دارد – پرداخت نشده و بی پیش زمینه رخ می دهد و رها شدن از خود خواهی و باور پذیری کمال در عشق را سخت توجیه می کند.
از سویی ساختن چنین فیلم هایی که بر اساس زندگی نامه فردی آنهم شخصیت یک شهید است ، با انتخاب بازیگرانی که مخاطب از آنان پیش زمینه دارد ،همذات پنداری قصه را کم می کند و انتخاب فروتن و حجار بیشتر باورناپذیری را تقویت می کند.
فیلم هر چند که در بازگویی اهداف فیلمساز و داستان سرایی دراماتیک ضعیف عمل می کند و بعضا نمایش افراطی سختی هایی است که با روح مخاطب بازی می کند ،اما از عشقی زیبا صحبت می کند که از صبوری و عشق بین زوجین در هیاهوی ناسازگاری زندگی برخاسته است و به نسلی که امروزه عشق را نوع دیگری تبیین می کنند ، جنگیدن با مرارتها در کنار عشق ورزیدن در رابطه نابی که طرفین رضایت کافی برای ماندن داوطلبانه در زندگی را دارند را آموزش می دهد و صمیمیتی که جزو تفکیک ناپذیر زندگی ناب است.
فرشته «دلتنگی های عاشقانه» به این گفته باومن که می گوید «در دنیای امروز وقتی عاشق میشوی به تو میگویند یادت باشد با انتخاب این آدم، احتمالا در هرگونه انتخاب بعدی خوب و بهتر را به روی خودت میبندی؛ همیشه یادت باشد که زندگی را به سمت و سویی نبری که احساس کنی طرف مقابل پاسخی به نیاز تو نمیدهد و نمیتوانی از رابطه بیرون بیایی.» به درستی عمل می کند و نه تنها از این انتخابش ناراضی نیست بلکه سازنده عشقی از جنس اسطوره ای می شود.
محسن سلیمانی فاخر